Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
ability /əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته; USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی

GT GD C H L M O
abject /ˈæb.dʒekt/ = ADJECTIVE: خسیس, خوار, خفیف, فرومایه, سرافکنده, پست; USER: خسیس, فرومایه, خوار, سرافکنده, خفیف

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
accelerating /əkˈsel.ə.reɪt/ = VERB: شتاب دادن, سرعت دادن, شتاب کردن, تسریع کردن, شتاباندن, تند کردن, بر سرعت افزودن, تند شدن, تندتر شدن; USER: شتاب, تسریع, سرعت بخشیدن به, شتاب بخشیدن به, تسریع می بخشد

GT GD C H L M O
access /ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض; USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید

GT GD C H L M O
accessible /əkˈses.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, دست یافتنی, دستیابی پذیر, قابل وصول, امادهء پذیرایی, حی و حاضر, دم دستی, نزدیک; USER: در دسترس, دسترس, قابل دسترس, قابل دسترسی, های قابل دسترس

GT GD C H L M O
according /əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق; USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش

GT GD C H L M O
accordingly /əˈkɔː.dɪŋ.li/ = ADVERB: نتیجتا, بر طبق ان, بنابر این, از همان قرار, بالنتیجه, از این رو; USER: درآمده است, درآمده, مطابق با, بر اساس, بر طبق آن

GT GD C H L M O
account /əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب; VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن; USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح

GT GD C H L M O
accounting /əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع; USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را

GT GD C H L M O
accounts /əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا; USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
activated /ˈaktəˌvāt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن; USER: فعال, فعال شده, فعال می, فعال می شود, فعال است

GT GD C H L M O
activities /ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات; USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها

GT GD C H L M O
actual /ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی; USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در

GT GD C H L M O
added /ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف; USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده

GT GD C H L M O
adding /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, افزودن, اضافه, با اضافه کردن, با افزودن

GT GD C H L M O
addition /əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم; USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن

GT GD C H L M O
additional /əˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: اضافی, افزوده, فرعی; USER: اضافی, اضافی در, های اضافی, اضافی را, افزوده

GT GD C H L M O
address /əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه; VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن; USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های

GT GD C H L M O
addresses /əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه, طرزخطاب, مهارت, خطابت; USER: آدرس, آدرس های, آدرس ها, نشانی های, به آدرس

GT GD C H L M O
adds /æd/ = USER: می افزاید:, می افزاید, افزاید, اضافه می کند

GT GD C H L M O
adjust /əˈdʒʌst/ = VERB: تنظیم کردن, سازگار کردن, وفق دادن, تعدیل کردن, میزان کردن, تسویه نمودن, مطابق کردن; USER: تنظیم کردن, تنظیم, تنظیم کنید, را تنظیم, را تنظیم کنید

GT GD C H L M O
administration /ədˌmɪn.ɪˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: حکومت, اجرا, وصایت, سیاست, تصفیه, ادارهء کل, الغاء, فرمداری, تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها; USER: حکومت, دولت, مدیریت, اداره

GT GD C H L M O
admission /ədˈmɪʃ.ən/ = NOUN: پذیرش, ورودیه, قبول, اعتراف, تصدیق, دخول, درامد, اجازهء ورود, بارداد; USER: پذیرش, بستری, اعتراف, پذیرش در, ورودیه

GT GD C H L M O
advantage /ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری; VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن; USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های

GT GD C H L M O
after /ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود; PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد; USER: پس از, پس, بعد از, بعد

GT GD C H L M O
against /əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی; USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر

GT GD C H L M O
agenda /əˈdʒen.də/ = NOUN: موضوع مورد بحی روز; USER: دستور کار, دستور جلسه, در دستور کار, دستور کار قرار, دستور کار خود

GT GD C H L M O
alert /əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه; NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن; USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد

GT GD C H L M O
alerts /əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی; USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر

GT GD C H L M O
algorithms /ˈalgəˌriT͟Həm/ = NOUN: الگوریتم, محاسبه عددی, ازفارسی, حساب رقومی; USER: الگوریتم, الگوریتم های, الگوریتمهای, الگوریتم ها, از الگوریتم

GT GD C H L M O
aligned /ˌnɒn.əˈlaɪnd/ = VERB: ردیف کردن, هم تراز کردن, بصف کردن, در یک ردیف قرار گرفتن, در صف امدن; USER: تراز وسط قرار دارد, تراز وسط قرار, تراز, در تراز وسط قرار دارد, هم تراز

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allocation /ˈæl.ə.keɪt/ = NOUN: تخحیص; USER: تخصیص, اختصاص, اختصاص داده, به تخصیص, در تخصیص

GT GD C H L M O
allow /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد

GT GD C H L M O
allowed /əˈlaʊ/ = ADJECTIVE: مجاز, روا; USER: مجاز, اجازه, اجازه داده, اجازه داد, مجاز است

GT GD C H L M O
allowing /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
already /ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این; USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
amount /əˈmaʊnt/ = NOUN: مقدار, مبلغ, میزان, عده, مقدار میزان, مایه; VERB: بالغ شدن, رسیدن; USER: مقدار, میزان, مبلغ, به مقدار, مقدار قابل

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analysis /əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده; USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های

GT GD C H L M O
analytics /ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی; USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی

GT GD C H L M O
analyze /ˈæn.əl.aɪz/ = VERB: تجزیه کردن, کاویدن, تحلیل کردن, جزئيات را مطالعه کردن, تشریح کردن, با تجزیه ازمایش کردن, فرگشایی کرد ن, جدا کردن; USER: تجزیه و تحلیل, تحلیل, آنالیز, و تحلیل, تجزیه و تحلیل و

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announced /əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن; USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
anytime /ˈen.i.taɪm/ = USER: در هر زمان, هر زمان, در هر زمانی, را در هر زمان, در هر زمان به

GT GD C H L M O
anywhere /ˈen.i.weər/ = ADVERB: هر جا, هر کجا; USER: هر جا, هر نقطه, در هر نقطه, هر کجا, در هر نقطه در

GT GD C H L M O
ap = USER: AP, اسوشیتد پرس, آسوشیتدپرس, از آسوشیتدپرس, از AP

GT GD C H L M O
api /ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API

GT GD C H L M O
application /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده

GT GD C H L M O
apply /əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن; USER: اعمال می شود, اعمال, اعمال می, نظرگرفته شود, در نظرگرفته شود

GT GD C H L M O
approach /əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن; USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش

GT GD C H L M O
approval /əˈpruː.vəl/ = NOUN: تصویب, رخصت, ستایش, تجویز, طرفداری; USER: تصویب, تایید, موافقت, به تایید, از تصویب

GT GD C H L M O
approve /əˈpruːv/ = VERB: تصویب کردن, موافقت کردن, ازمایش کردن, پسند کردن, روا داشتن, طرفداری کردن; USER: تایید, تصویب, را تایید, تایید کند, مورد تایید

GT GD C H L M O
approved /əˈpruːvd/ = VERB: تصویب کردن, موافقت کردن, ازمایش کردن, پسند کردن, روا داشتن, طرفداری کردن; USER: تایید شده, تایید, تصویب, مورد تایید, تصویب شده

GT GD C H L M O
apt /æpt/ = ADJECTIVE: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل, اماده, زرنگ, در خور; USER: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
asap /ˌeɪ.es.eɪˈpiː/ = USER: ASAP, بیارین, ASAP را, ابزار ASAP

GT GD C H L M O
aspects /ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت; USER: جنبه های, جنبه, جنبههای, از جنبه, جنبه ها

GT GD C H L M O
assay /əˈseɪ/ = NOUN: عیار, ازمایش, کوشش, امتحان, عیارگری; VERB: سنجیدن, محک زدن, چشیدن, کوشش کردن, تحقیق کردن, ازمایش کردن, ازمودن, عیارگیری کردن, عیار گرفتن, باز جویی کردن; USER: ازمایش, روش, سنجش, استفاده از روش, با استفاده از روش

GT GD C H L M O
asset /ˈæs.et/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد; USER: دارایی, دارایی ها, دارایی های, دارائی های, دارایی است

GT GD C H L M O
assets /ˈaset/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد; USER: دارایی, دارایی های, دارایی ها, داراییهای, دارائی های

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attributes /ˈæt.rɪ.bjuːt/ = NOUN: خواص; USER: خواص, ویژگی, صفات, ویژگی های, ویژگی ها

GT GD C H L M O
authorization /ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار; USER: اجازه, مجوز, اختیار, به مجوز, صدور مجوز

GT GD C H L M O
authorizations /ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار; USER: مجوز, اجازه, مجوزهای, مجوزها, دادن اجازه

GT GD C H L M O
authorized /ˈɔː.θər.aɪz/ = VERB: اختیار دادن, اجازه دادن, ترخیص کردن, تصویب کردن; USER: مجاز, مجاز است, مجاز به, که مجاز, مجاز می

GT GD C H L M O
auto /ˈɔː.təʊ/ = ADJECTIVE: خود کار; NOUN: خود رو; USER: خودکار, خودرو, اتوماتیک, های خودکار, خودکار را

GT GD C H L M O
automated /ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار; USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می

GT GD C H L M O
automatically /ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی; USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار

GT GD C H L M O
automation /ˈɔː.tə.meɪt/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار; USER: اتوماسیون, اتوماسیون اداری, به طور خودکار, به اتوماسیون, و اتوماسیون

GT GD C H L M O
availability /əˌveɪ.ləˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: دسترسی, دسترس پذیری, فراهمی, قابلیت استفاده, شخص مفید, چیز مفید و سودمند; USER: دسترس پذیری, دسترس بودن, در دسترس, دسترسی, در دسترس بودن

GT GD C H L M O
available /əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید; USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است

GT GD C H L M O
average /ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی; NOUN: میانگین, درجه عادی; VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن; USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور

GT GD C H L M O
avoid /əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن; USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
backend = USER: باطن, بخش مدیریت, عقب پایان, پنل مدیریت, بخش مدیریت است

GT GD C H L M O
backup /ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان; ADJECTIVE: عوضی; VERB: پشتیبانی کردن; USER: پشتیبان گیری, نسخه پشتیبان تهیه, ها نسخه پشتیبان تهیه, نسخه پشتیبان تهیه کرده, نسخه پشتیبان تهیه می

GT GD C H L M O
backups /ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان; USER: پشتیبان گیری, پشتیبان, پشتیبان گیری و, پشتیبان گیری را, نسخه پشتیبان تهیه

GT GD C H L M O
backwards /ˈbæk.wədz/ = ADVERB: به عقب, به پشت, وارونه, از پشت; USER: به عقب, عقب, به پشت, وارونه, رو به عقب

GT GD C H L M O
balance /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن; USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه

GT GD C H L M O
balances /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; USER: توازن, تعادل, مانده, موازنه

GT GD C H L M O
base /beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه; USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا

GT GD C H L M O
based /-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی; USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس

GT GD C H L M O
bases /ˈbeɪ.sɪz/ = NOUN: مبادی; USER: پایگاه, پایگاه های, پایگاههای, پایه های, پایگاه ها

GT GD C H L M O
basic /ˈbeɪ.sɪk/ = ADJECTIVE: اساسی, اصلی, بنیادی, پایهای, بنیانی, تهی; USER: اساسی, عمومی, اصلی, های اساسی, بنیادی

GT GD C H L M O
basis /ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک; USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه

GT GD C H L M O
bb = ABBREVIATION: تخت خواب و صبحانه; USER: BB, bb را, bb قرار, کنید BB

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
beginning /bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا; USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز

GT GD C H L M O
behavior /bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی; USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را

GT GD C H L M O
behind /bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز; PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل; NOUN: عقب; USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر

GT GD C H L M O
bellies /ˈbel.i/ = NOUN: شکم, معده; USER: شکم, ناراحتی های گوارشی بگیرید, شکم های, شکمها, گوارشی بگیرید

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
between /bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین; ADVERB: مابین, در مقام مقایسه; USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان

GT GD C H L M O
bill /bɪl/ = NOUN: لایحه, قبض, اسکناس, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی, منقار, برات, سند, نوک, نوعی شمشیر پهن, فرمان, سیاهه; VERB: نوک بنوک هم زدن, صورتحساب دادن; USER: لایحه, قبض, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی

GT GD C H L M O
billet /ˈbɪl.ɪt/ = NOUN: ورقه جیره, یادداشت مختصر, پروانه, اجازه نامه; VERB: ورقه رای را ثبت کردن, اجازهنامه جا و خوراك صادر کردن; USER: یادداشت مختصر, ورقه جیره, پروانه, اجازه نامه, ورقه رای را ثبت کردن

GT GD C H L M O
both /bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی; ADVERB: هم, نیز; PRONOUN: هر دوی; USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو

GT GD C H L M O
box /bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی; VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن; USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را

GT GD C H L M O
broken /ˈbrəʊ.kən/ = ADJECTIVE: شکسته, شکسته شده, منکسر, نقض شده, رام و آماده سوغان گیری; USER: شکسته, شکسته شده, را شکسته, شکسته می, شکسته شد

GT GD C H L M O
browser /ˈbraʊ.zər/ = NOUN: کسیکه جسته و گریخته میخواند; USER: مرورگر, مرورگر و, مرورگر را, مرورگر وب, به مرورگر

GT GD C H L M O
browsers /ˈbraʊ.zər/ = NOUN: کسیکه جسته و گریخته میخواند; USER: مرورگر, مرورگرهای, مرورگرها, مرورگر های, از مرورگرهای

GT GD C H L M O
budget /ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج; USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در

GT GD C H L M O
build /bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن; USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن

GT GD C H L M O
bulk /bʌlk/ = NOUN: حجم, توده, اکثریت, اندازه, میزان, جسم, جثه, تنه, جسامت; VERB: بصورت توده جمع کردن, انباشتن; USER: حجم, فله, توده, بخش عمده ای, اکثریت

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
businessman /ˈbɪz.nɪs.mən/ = NOUN: تاجر, بازرگان; USER: تاجر, بازرگان, کسب و کار, تاجر و, بازرگان به

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
buyer /ˈbaɪ.ər/ = NOUN: خریدار; USER: خریدار, خریدار می, خریدار به, خریدار در, خریدار است

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
bypassed /ˈbaɪ.pɑːs/ = VERB: کنار گذاشتن, گذشتن, از راه فرعی رفتن; USER: کنار, دور زدن, بای پاس, را دور زد, دور زده

GT GD C H L M O
calculate /ˈkæl.kjʊ.leɪt/ = VERB: حساب کردن, محاسبه کردن, بر اورد کردن; USER: محاسبه, را محاسبه, محاسبه می, محاسبه کنید

GT GD C H L M O
calculations /ˌkæl.kjʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: محاسبه, محاسبات, حساب, براورد

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
campaign /kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور; USER: کمپین, مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی در, در مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی به

GT GD C H L M O
campaigns /kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور; USER: مبارزات انتخاباتی, مبارزات, کمپین, کمپین های, مبارزات انتخاباتی در

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
cancel /ˈkæn.səl/ = VERB: لغو کردن, باطل کردن, فسخ کردن, قلم زدن, خنثی کردن, خنثی نمودن; USER: لغو کردن, لغو, صرفنظر کردن, صرفنظر کردن از, را لغو

GT GD C H L M O
capabilities /ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان; USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های

GT GD C H L M O
capacity /kəˈpæs.ə.ti/ = NOUN: ظرفیت, گنجایش, استعداد, مقام, صلاحیت; USER: ظرفیت, گنجایش, ظرفیت های, با ظرفیت, از ظرفیت

GT GD C H L M O
capturing /ˈkæp.tʃər/ = VERB: گرفتن, اسیر کردن, مبتلا کردن; USER: گرفتن, تسخیر, تصرف, ضبط, به تصرف

GT GD C H L M O
case /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن; USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه

GT GD C H L M O
cast /kɑːst/ = VERB: انداختن, ریختن, معین کردن, پخش کردن, افکندن, بشکل در اوردن, در قالب قرار دادن; NOUN: قالب, گچ گیری, مهره ریزی, طاساندازی; ADJECTIVE: مطرود; USER: قالب, بازیگران, ریخته, ریخته گری, انداختن

GT GD C H L M O
catalog /ˈkæt.əl.ɒɡ/ = NOUN: کاتالوگ, فهرست, کتاب فهرست, فهرست نامه, فهرست مدون; VERB: فهرست کردن, فهرست به فهرست بردن; USER: فهرست, کاتولوگ, فروشگاه, کاتالوگ, خدمات

GT GD C H L M O
categories /ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی; USER: دسته, مقوله, گروهها, مقوله های, دسته های

GT GD C H L M O
centralization /ˈsen.trə.laɪz/ = NOUN: تمرکز, استقرار در مرکز; USER: تمرکز, مرکزیت, تمرکز را, استقرار در مرکز

GT GD C H L M O
centralized /ˈsen.trə.laɪz/ = ADJECTIVE: متمرکز; USER: متمرکز, متمرکز و, متمرکز است, های متمرکز, متمرکز شده

GT GD C H L M O
certain /ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض; ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی; NOUN: خاطرجمعی; USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم

GT GD C H L M O
certainly /ˈsɜː.tən.li/ = ADVERB: قطعا, مطمئنا, حتما, یقینا, همانا, محققا; USER: قطعا, مطمئنا, حتما, یقینا, همانا

GT GD C H L M O
challenge /ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ; VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن; USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش

GT GD C H L M O
change /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل; VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن; USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می

GT GD C H L M O
changed /tʃeɪndʒd/ = ADJECTIVE: مبدل, متغیر; USER: تغییر, تغییر کرده, را تغییر, تغییر داد, تغییر داده

GT GD C H L M O
changes /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف; USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات

GT GD C H L M O
changing /ˈtʃeɪn.dʒɪŋ/ = ADJECTIVE: متغیر; USER: متغیر, تغییر, در حال تغییر, حال تغییر است, در حال تغییر است

GT GD C H L M O
channel /ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره; VERB: کندن, شیار دار کردن; USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را

GT GD C H L M O
characters /ˈkær.ɪk.tər/ = NOUN: شخصیت های نمایش یا داستان; USER: شخصیت, کاراکتر, شخصیت های, شخصیت ها, کاراکتر ها

GT GD C H L M O
charge /tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن; VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن; USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت

GT GD C H L M O
chart /tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری; VERB: کشیدن, بر روی نقشه نشان دادن; USER: نمودار, ترسیم, جدول, جدول بندی

GT GD C H L M O
charter /ˈtʃɑː.tər/ = NOUN: منشور, امتیاز, فرمان, اجازه نامه, مزایا, خط; VERB: دربست کرایه دادن, پروانه دادن, امتیازنامه صادر کردن; USER: منشور, منشور سازمان, منشور ملل متحد, امتیاز, فرمان

GT GD C H L M O
chasing /CHās/ = NOUN: دوندگیی; USER: دوندگیی, تعقیب, را تعقیب, تعقیب می, تعقیب است

GT GD C H L M O
check /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن; USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن

GT GD C H L M O
checked /tʃekt/ = ADJECTIVE: شطرنجی; USER: بررسی, چک, بررسی می شود, بررسی می, چک شده

GT GD C H L M O
checks /tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی; USER: چک, چک های, چک ها, چک به, چک میکند

GT GD C H L M O
chicks /CHik/ = USER: جوجه, جوجه بوقلمون, از جوجه های, از جوجه, بوقلمون,

GT GD C H L M O
child /tʃaɪld/ = NOUN: کودک, فرزند, بچه, طفل, خردسال, زاده, زاد; USER: کودک, فرزند, بچه, طفل, از کودکان

GT GD C H L M O
choose /tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید

GT GD C H L M O
citrix = USER: خودتان هستید؟, خودتان هستید, سازی Citrix, از Citrix, Citrix شرکتها

GT GD C H L M O
city /ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر

GT GD C H L M O
clear /klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر; VERB: روشن کردن; USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن

GT GD C H L M O
click /klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین; VERB: صدا کردن; USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی

GT GD C H L M O
client /ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع; USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع

GT GD C H L M O
cloud /klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه; VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن; USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به

GT GD C H L M O
coat /kəʊt/ = NOUN: کت, روکش, ژاکت, نیمتنه, قشر, غشاء; VERB: پوشاندن, روکش کردن, اندودن; USER: کت, پوشش, روکش, کت و, پوشاندن

GT GD C H L M O
cockpit /ˈkɒk.pɪt/ = NOUN: اطاقک خلبان در هواپیما, صحنه تئاتر, محل دعوا ومسابقه; USER: اطاقک خلبان در هواپیما, کابین خلبان, داخل کابین خلبان, کابین خلبان به, صحنه تئاتر

GT GD C H L M O
code /kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه; VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن; USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال

GT GD C H L M O
color /ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره; VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن; USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی

GT GD C H L M O
columns /ˈkɒl.əm/ = NOUN: ستون, پایه, رکن, عمود; USER: ستون ها, ستون, ستونها, ستون های, ستونهای

GT GD C H L M O
combination /ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش; USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب

GT GD C H L M O
combined /kəmˈbaɪn/ = ADJECTIVE: ترکیب شده; USER: ترکیب شده, ترکیب, در ترکیب, ترکیب شده است, با هم ترکیب

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
coming /ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است

GT GD C H L M O
communicate /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند

GT GD C H L M O
communication /kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه; USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات

GT GD C H L M O
commute /kəˈmjuːt/ = VERB: تبدیل کردن, مسافرت کردن, ر روز از حومه بشر و بالعکس سفرکردن; USER: ر روز از حومه بشر و بالعکس سفرکردن, رفت و آمد, جهت رفت و آمد, تبدیل کردن, مسافرت کردن

GT GD C H L M O
compact /kəmˈpækt/ = ADJECTIVE: جمع و جور, متراکم, محکم, بهم پیوسته, غلیظ; NOUN: پیمان, موافقت; VERB: فشرده کردن, بهم فشردن, بهم متصل کردن, ریز بافتن, سفت کردن; USER: جمع و جور, متراکم, پیمان, جمع و جور است, جمع و جور و

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
comparison /kəmˈpær.ɪ.sən/ = NOUN: مقایسه, سنجش, تطبیق, مقابله, برابری, مطابقت, تشبیه, هم سنجی; USER: مقایسه, نسبت, مقایسه با, نسبت به, در مقایسه

GT GD C H L M O
comparisons /kəmˈpær.ɪ.sən/ = NOUN: مقایسه, سنجش, تطبیق, مقابله, برابری, مطابقت, تشبیه, هم سنجی; USER: مقایسه, مقایسه های, مقایسه ها, مقایسه ای, به مقایسه

GT GD C H L M O
compatible /kəmˈpæt.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: سازگار, همساز, موافق, جور, دمساز; USER: سازگار, سازگار با, سازگار است, های سازگار, های سازگار با

GT GD C H L M O
complement /ˈkɒm.plɪ.ment/ = NOUN: متمم, متمم, تعارفات معمولی, تزئینی; VERB: کامل کردن, متمم گرفتن, متمم بودن; USER: متمم, تکمیل, را تکمیل, تکمیل می, کامل کردن

GT GD C H L M O
complete /kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل; VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن; USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام

GT GD C H L M O
comply /kəmˈplaɪ/ = VERB: موافقت کردن, اجابت کردن, براوردن, قانع کردن; USER: مطابق, پیروی, رعایت, مطابقت, منطبق هستند

GT GD C H L M O
component /kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: جزء, مولفه, ترکیب کننده, ترکیب دهنده; USER: جزء, مولفه, مؤلفه, از اجزای, مولفه های

GT GD C H L M O
components /kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: اجزاء; USER: اجزاء, اجزای, مولفه, اجزا, اجزای سازنده

GT GD C H L M O
concept /ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر; USER: مفهوم, مفهومی, مفهوم را, مفهوم به

GT GD C H L M O
configurable = USER: تنظیم, قابل تنظیم, قابل تنظیم توسط, تنظیم توسط, قابلیت تنظیم

GT GD C H L M O
configuration /kənˌfɪɡ.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت; USER: پیکر بندی, پیکربندی, تنظیمات, های پیکربندی, پیکربندی را

GT GD C H L M O
configure /kənˈfɪɡ.ər/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت; USER: پیکربندی, پیکربندی کنید, را پیکربندی, پیکر بندی, را پیکربندی کنید

GT GD C H L M O
configured /kənˈfɪɡ.ər/ = USER: پیکربندی, پیکربندی شده, پیکربندی شده است, تنظیم شده, پیکربندی می

GT GD C H L M O
confirm /kənˈfɜːm/ = VERB: تایید کردن, تصدیق کردن, تثبیت کردن; USER: تایید, را تایید, تایید می, را تأیید, تأیید کنید

GT GD C H L M O
connect /kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن; USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به

GT GD C H L M O
connection /kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره; USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند

GT GD C H L M O
considered /kənˈsɪd.əd/ = ADJECTIVE: مطرح شده, با اندیشه صحیح, سنجیده, بافکر باز و درست; USER: در نظر گرفته, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته شده, در نظر گرفته شود

GT GD C H L M O
consistent /kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم; USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار

GT GD C H L M O
console /kənˈsəʊl/ = NOUN: پیشانه, میزفرمان, طاقچه, میز زیر رادیو یاتلویزیون یاارگ وپیانو; VERB: دلداری دادن, تسلی دادن, تسلیت دادن; USER: کنسول, تسلی, دلداری, را تسلی, تسلی دهند

GT GD C H L M O
consumed /kənˈsjuːm/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن; USER: مصرف, مصرف شده, مصرف می, به مصرف, مصرف می شود

GT GD C H L M O
consumption /kənˈsʌmp.ʃən/ = NOUN: مصرف, زوال, مرض سل; USER: مصرف, میزان مصرف, از مصرف, در مصرف

GT GD C H L M O
contain /kənˈteɪn/ = VERB: دارا بودن, محتوی بودن, شامل بودن, باز داشتن, محدود نگاهداشتن, متضمن بودن, در برداشتن; USER: شامل, حاوی, داشته باشد, ها حاوی, است حاوی

GT GD C H L M O
content /kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا; ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود; VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن; USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا

GT GD C H L M O
continue /kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن; USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه

GT GD C H L M O
control /kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری; VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن; USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل

GT GD C H L M O
conventions /kənˈven.ʃən/ = NOUN: مجمع, قرارداد, پیمان نامه, هم ایش, هم ایی, انجمن; USER: کنوانسیون, کنوانسیون های, قراردادهای, کنوانسیونهای, کنوانسیون ها

GT GD C H L M O
convert /kənˈvɜːt/ = VERB: تبدیل کردن, وارونه کردن, بکیش دیگری اوردن, بر گرداندن; ADJECTIVE: تازه کیش; USER: تبدیل, تبدیل به, تبدیل می, را تبدیل, برای تبدیل

GT GD C H L M O
copies /ˈkɒp.i/ = NOUN: نسخه, رونوشت, نسخه برداری, جلد, مسوده; USER: نسخه, کپی, نسخه های, نسخه هایی, کپی های

GT GD C H L M O
copying /ˈkɒp.i/ = VERB: رونویسی کردن, کپیه کردن; USER: کپی, کپی کردن, کپی برداری, کپی و, کپی کردن و

GT GD C H L M O
corps /kɔːr/ = NOUN: سپاه, گروه, لشکر, دسته, هيئت; USER: سپاه, لشکر, قول اردوی, دسته, سپاه صلح

GT GD C H L M O
correct /kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست; VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن; USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید

GT GD C H L M O
corresponding = ADJECTIVE: مکاتبه کننده, مکاتبهای; USER: مربوط به, متناظر, متناظر با, مربوطه را, های مربوطه

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
costing /ˈkɒs.tɪŋ/ = VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه ای, های هزینه, هزینه به, با هزینه

GT GD C H L M O
costings

GT GD C H L M O
costs /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
count /kaʊnt/ = NOUN: کنت, شمار; VERB: شمردن, حساب کردن, پنداشتن; USER: شمار, شمارش, تعداد دفعات مشاهده, شمردن, تعداد دفعات مشاهده شده

GT GD C H L M O
covered /-kʌv.əd/ = ADJECTIVE: سرپوشیده, مستور; USER: پوشش داده شده, تحت پوشش, پوشیده شده, تحت پوشش قرار, پوشانده شده است

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
creates /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ایجاد, ایجاد می, را ایجاد, را ایجاد می, ایجاد می کند

GT GD C H L M O
creating /kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: خالق, موجد; USER: ایجاد, خلق, برای ایجاد, ایجاد می, به ایجاد

GT GD C H L M O
creation /kriˈeɪ.ʃən/ = NOUN: ایجاد, خلقت, خلق, افرینش, فطرت; USER: ایجاد, خلقت, خلق, آفرینش, ایجاد شده

GT GD C H L M O
credit /ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو; VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن; USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار

GT GD C H L M O
criteria /krīˈti(ə)rēən/ = NOUN: ضوابط, معیارها; USER: ضوابط, معیارهای, معیار, معیارها, معیار های

GT GD C H L M O
cumulative /ˈkyo͞omyələtiv,-ˌlātiv/ = ADJECTIVE: انباشته, جمع شونده; USER: انباشته, تجمعی, فزاینده, انباشته شده, تجمعی به

GT GD C H L M O
currencies /ˈkʌr.ən.si/ = NOUN: پول, پول رایج, رواج, انتشار; USER: ارز, ارزهای, ارزها, از ارزهای, ارزهای اصلی

GT GD C H L M O
currently /ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
cycle /ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع; VERB: چرخه زدن, سوار دوچرخه شدن, بصورت دورانی یا متناوب ظاهر شدن; USER: چرخه, سیکل, دوره, دور, چرخه ی

GT GD C H L M O
dashboard /ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد; USER: داشبورد, داشبورد را, داشبورد و, داشبورد به, داشبورد می

GT GD C H L M O
dashboards /ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد; USER: داشبورد, داشبوردها, داشبوردهای, dashboard ها, داشبوردها را

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
database /ˈdeɪ.tə.beɪs/ = USER: پایگاه داده, بانک اطلاعاتی, پایگاه داده های, پایگاه داده را, پایگاه داده ها

GT GD C H L M O
date /deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل; VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن; USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما

GT GD C H L M O
dates /deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل; USER: تاریخ, خرما, تاریخهای, تاریخ های, خرما به

GT GD C H L M O
days /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در

GT GD C H L M O
decide /dɪˈsaɪd/ = VERB: تصمیم گرفتن, فیصل دادن, فیصله کردن, قصد کردن, مصمم شدن, حل کردن; USER: تصمیم گیری, تصمیم بگیرند, تصمیم می گیرید, تصمیم بگیرند که, تصمیم می گیرند

GT GD C H L M O
decision /dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه; USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم

GT GD C H L M O
decisions /dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه; USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در

GT GD C H L M O
decrease /dɪˈkriːs/ = NOUN: کاهش, تنزیل; VERB: کاستن, خرد شدن, نقصان یافتن, کم کردن یا شدن, خرد کردن, خرد ساختن, خیلی کم کردن; USER: کاهش, را کاهش, کاهش دهد, کاهش می, کاهش می دهد

GT GD C H L M O
default /dɪˈfɒlt/ = NOUN: قصور, کوتاهی, غفلت, غیاب; VERB: نکول کردن; USER: قصور, پیش فرض, طور پیش فرض, به طور پیش فرض, صورت پیش فرض

GT GD C H L M O
define /dɪˈfaɪn/ = VERB: تعریف کردن, مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, محدود کردن, معنی کردن, معلوم کردن, متصف کردن; USER: تعریف, را تعریف, تعریف می, تعریف کنیم, را تعریف می

GT GD C H L M O
defined /diˈfīn/ = ADJECTIVE: مشخص, معین, محدود; USER: مشخص, تعریف, تعریف شده, تعریف شده است, تعریف می شود

GT GD C H L M O
delete /dɪˈliːt/ = VERB: حذف کردن, انداختن, برداشتن; USER: حذف کردن, حذف, حذف کنید, را حذف, پاک کنید

GT GD C H L M O
deleting /dɪˈliːt/ = VERB: حذف کردن, انداختن, برداشتن; USER: حذف, پاک کردن, پاک, حذف کردن, حذف و

GT GD C H L M O
delivered /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: تحویل, تحویل داده, تحویل داده می, تحویل داده شده, تحویل داده است

GT GD C H L M O
deliveries /dɪˈlɪv.ər.i/ = NOUN: تحویل, تسلیم, رهایی, تفویض; USER: تحویل, زایمان, زایمان های, تحویل به, تحویل کالا

GT GD C H L M O
delivers /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, ارائه می, ارائه می شود, تحویل, تحویل می

GT GD C H L M O
demand /dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب; VERB: مطالبه کردن, تقاضا کردن, طلب کردن, خواستار شدن; USER: تقاضا, خواست, نیاز, درخواست, مطالبه

GT GD C H L M O
demands /dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب; USER: خواسته, مطالبات, خواسته های, تقاضاهای, خواستههای

GT GD C H L M O
democratic /ˌdeməˈkratik/ = ADJECTIVE: دموکراتیک; USER: دموکراتیک, دمکراتیک, دموکراتیک را, دموکراتیک است, های دموکراتیک

GT GD C H L M O
designed /dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی; USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده

GT GD C H L M O
designer /dɪˈzaɪ.nər/ = NOUN: طراح; USER: طراح, طراحی, طراح و, طراح با, طراح به

GT GD C H L M O
desktop /ˈdesk.tɒp/ = USER: رومیزی, دسکتاپ, دسک تاپ, روی دسکتاپ, رایانه های رومیزی

GT GD C H L M O
detail /ˈdiː.teɪl/ = NOUN: جزئیات, تفصیل, جزء, تفاصیل, حساب ریز, فقره; VERB: بتفصیل شرح دادن, شرح دادن, بتفصیل گفتن, بکار ویژهای گماردن, ماموریت دادن; USER: جزئیات, با جزئیات, تفصیل, جزئیات بیشتر, جزئیات در

GT GD C H L M O
detailed /ˈdiː.teɪld/ = ADJECTIVE: دقیق, مفصل, مشروح, پر جزئیات, بتفصیل, مطول; USER: دقیق, جزئیات, مفصل, مشروح, دقیق است

GT GD C H L M O
details /ˈdiː.teɪl/ = NOUN: اقلام ریز; USER: جزئیات, جزئیات بیشتر, به جزئیات, جزئیات بیشتر به

GT GD C H L M O
develop /dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
differentiate /ˌdɪf.əˈren.ʃi.eɪt/ = VERB: فرق قائل شدن, مشتق گرفتن, دیفرانسیل تشکیل دادن; USER: افتراق, متمایز, تمایز, تفاوت, تفاوت قائل

GT GD C H L M O
dimension /ˌdaɪˈmen.ʃən/ = NOUN: ابعاد, بعد, اندازه, اهمیت, میزان; USER: بعد, ابعاد, اندازه, از ابعاد, بعد از

GT GD C H L M O
diploma /dɪˈpləʊ.mə/ = NOUN: دیپلم, دانشنامه, گواهی نامه; USER: دیپلم, مدرک, دیپلم افتخار, دانشنامه, مدرک دیپلم

GT GD C H L M O
direct /daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: مستقیم, راست, عمودی, میان بر; VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن; USER: مستقیم, هدایت, مستقیم به, طور مستقیم, را مستقیم

GT GD C H L M O
directory /dɪˈrek.tər.i/ = NOUN: فهرست راهنما, کتاب راهنما; USER: دایرکتوری, پوشه, شاخه, دایرکتوری را, در دایرکتوری

GT GD C H L M O
disable /dɪˈseɪ.bl̩/ = VERB: از کار انداختن, ناتوان ساختن, ناتوان کردن, عاجز کردن, زله کردن, فاقد صلاحیت قانونی کردن, عیب دار کردن; USER: از کار انداختن, غیر فعال, غیر فعال کردن, را غیر فعال, غیر فعال کنید

GT GD C H L M O
dispatcher /dɪˈspætʃər/ = NOUN: توزیع کننده امکانات, اعزام کننده; USER: اعزام کننده, توزیع کننده, مسئول اورژانس, اورژانس, امدادگران

GT GD C H L M O
display /dɪˈspleɪ/ = NOUN: نمایش, تظاهر, جلوه, بیان; VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن; USER: نمایش, نمایش داده, نشان دادن, صفحه نمایش, نمایش در

GT GD C H L M O
displayed /dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن; USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده

GT GD C H L M O
disruption /dɪsˈrʌpt/ = NOUN: قطع, شکستن; USER: قطع, اختلال, اخلال, اختلال در, شکستن

GT GD C H L M O
distinguished /dɪˈstɪŋ.ɡwɪʃt/ = ADJECTIVE: برجسته, مشخص, ممتاز, متمایز, متشخص, فاخر; USER: برجسته, ممتاز, متمایز, مشخص

GT GD C H L M O
distribution /ˌdɪs.trɪˈbjuː.ʃən/ = NOUN: توزیع, پخش, اشاعه, بخش, تعمیم; USER: توزیع, پخش, های توزیع, توزیع در, و توزیع

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
dock /dɒk/ = NOUN: بارانداز, لنگر گاه, جای محکوم یا زندانی در محکمه; VERB: کوتاه کردن, بریدن, جاخالی کردن; USER: بارانداز, کوتاه کردن, بریدن, لنگر گاه, جاخالی کردن

GT GD C H L M O
document /ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز; USER: سند, مدرک, سند را, سند به

GT GD C H L M O
documents /ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز; USER: اسناد, مدارک, اسناد و مدارک, اسناد را, از اسناد

GT GD C H L M O
doesn /ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد

GT GD C H L M O
doors /dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو; USER: درب, درهای, درب های, درها, درب ها

GT GD C H L M O
down /daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین; ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر; NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود; PREPOSITION: زیر; USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می

GT GD C H L M O
downtime /ˈdaʊn.taɪm/ = NOUN: مدت از کار افتادگی, مدتی که کارخانه کار نمیکند, مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز; USER: مدت از کار افتادگی, کار افتادگی, از کار افتادگی, صورت بروز هرگونه مشکل, در صورت بروز هرگونه مشکل

GT GD C H L M O
draws /drɔː/ = NOUN: قرعه کشی, کشش; USER: تساوی, می کشد, به تساوی, جلب می کند, ترسیم می کند

GT GD C H L M O
drop /drɒp/ = NOUN: قطره, افت, سقوط, افتادن, چکه, ژیگ, اب نبات, قطع مراوده, سرشک; VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن; USER: رها کردن, قطره, افت, سقوط, انداختن

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
earlier /ˈɜː.li/ = ADVERB: پیش از وقت; USER: زودتر, در اوایل, پیش از, قبل از آن, پیش از آن

GT GD C H L M O
easier /ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند

GT GD C H L M O
easily /ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک; USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
eat /iːt/ = VERB: خوردن, غذا خوردن, مصرف کردن, تحلیل رفتن; USER: خوردن, غذا خوردن, بخورند, می خورند, را بخورند

GT GD C H L M O
ecosystem /ˈekōˌsistəm,ˈēkō-/ = NOUN: بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد; USER: اکوسیستم, زیست محیطی, اکوسیستمی, زیست بوم, اکوسیستم های

GT GD C H L M O
effective /ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر; NOUN: عامل موثر, کارگر; USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر

GT GD C H L M O
efficiency /ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید; USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری

GT GD C H L M O
efficiently /ɪˈfɪʃ.ənt/ = USER: موثر, طور موثر, نحو احسن, کارآمد به, کارآمد است

GT GD C H L M O
effort /ˈef.ət/ = NOUN: تلاش, کوشش, سعی, تقلا; USER: تلاش, تلاش های, کوشش, تلاش ها, سعی

GT GD C H L M O
either /ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا; USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از

GT GD C H L M O
electronic /ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = ADJECTIVE: الکترونیکی; USER: الکترونیکی, الکترونیک, های الکترونیکی, الکترونیکی را, الکترونیکی است

GT GD C H L M O
ella = USER: الا, الا به, الا در, الا در پارک

GT GD C H L M O
email /ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک

GT GD C H L M O
emails /ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل های, ایمیل ها, ایمیلهای, به ایمیل

GT GD C H L M O
employees /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان

GT GD C H L M O
enable /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد

GT GD C H L M O
enabled /ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
enabling /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
endorsing /ɪnˈdɔːs/ = VERB: امضا کردن, صحه گذاردن, پشت نویس کردن, ظهرنویسی کردن, در پشت سند نوشتن; USER: صحه گذاشتن, صحه, صحه گذاشتن بر, صحه گذاری, را صحه

GT GD C H L M O
enforced /ɪnˈfɔːs/ = VERB: اجرا کردن, مجبور کردن, از پیش بردن, وادار کردن, تاکید کردن; USER: اجرا, به اجرا, اجرا گذاشته, اجرا در, به اجرا گذاشته

GT GD C H L M O
enforcement /ɪnˈfɔːs/ = NOUN: اجراء, انجام, فشار; USER: اجرای, اعمال, مجری, اجرایی, اجرای قانون

GT GD C H L M O
engine /ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت; USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در

GT GD C H L M O
english /ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی; VERB: بانگلیسی دراوردن; ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی

GT GD C H L M O
enhance /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش

GT GD C H L M O
enhanced /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: افزایش یافته است, افزایش, پیشرفته, افزایش یافته, بهبود یافته

GT GD C H L M O
enhancement /ɪnˈhɑːns/ = NOUN: افزایش, بالا بردن; USER: افزایش, بهبود, ارتقاء, بالا بردن, ارتقای

GT GD C H L M O
enhancements /enˈhansmənt/ = NOUN: افزایش, بالا بردن; USER: پیشرفت, توسعههای, پیشرفتهای, پیشرفت های, فراهمکنندگان

GT GD C H L M O
enhances /ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن; USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد

GT GD C H L M O
ensure /ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در; USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از

GT GD C H L M O
enter /ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن; USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید

GT GD C H L M O
entire /ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع; USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام

GT GD C H L M O
entries /ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده; USER: نوشته, مدخل, نوشته های, ورودی ها, مدخل های

GT GD C H L M O
entry /ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده; USER: ورود, ورودی, ورود به, مدخل, ثبت

GT GD C H L M O
environment /enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر; USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست

GT GD C H L M O
environments /enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر; USER: محیط, محیط های, محیطهای, در محیط, محیط ها

GT GD C H L M O
error /ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط; USER: خطا, خطا در, اشتباه, خطا را, خطا به

GT GD C H L M O
essay /ˈes.eɪ/ = NOUN: مقاله, تالیف, انشاء; USER: مقاله, انشاء, مقاله ای, مقاله به

GT GD C H L M O
evasive /ɪˈveɪ.sɪv/ = ADJECTIVE: گریزان; USER: گریزان, تند, گریزان است, گریزان و, تند وجود

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
event /ɪˈvent/ = NOUN: واقعه, حادثه, اتفاق, عارضه, سرگذشت, سانحه, پیش امد, روی داد; USER: واقعه, رویداد, کردن رویداد, حادثه, اتفاق

GT GD C H L M O
events /ɪˈvent/ = NOUN: حوادی; USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها

GT GD C H L M O
ever /ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت; USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره

GT GD C H L M O
evolve /ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن; USER: در اوردن, تکامل, تکامل پیدا, متحول می شه, تکامل می یابند

GT GD C H L M O
exactly /ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است; USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا

GT GD C H L M O
example /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; VERB: با مثال و نمونه نشان دادن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل

GT GD C H L M O
excel /ɪkˈsel/ = VERB: برتری داشتن بر, بهتر بودن از, تفوق جستن بر; USER: اکسل, برتری, های اکسل, اکسل به, اکسل و

GT GD C H L M O
exchange /ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی; VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن; USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه

GT GD C H L M O
exchanging /ɪksˈtʃeɪndʒ/ = VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن; USER: تبادل, مبادله, رد و بدل, به تبادل, مبادله می

GT GD C H L M O
excluded /ɪkˈskluːd/ = ADJECTIVE: محروم; USER: محروم, از مطالعه حذف, مطالعه حذف شدند, از مطالعه حذف شدند, از مطالعه خارج شدند

GT GD C H L M O
execute /ˈek.sɪ.kjuːt/ = VERB: اجرا کردن, اعدام کردن, اداره کردن, قانونی کردن, نواختن, عمل کردن, عمل اوردن, ادا کردن, نمایش دادن; USER: اجرا کردن, اجرا, اجرای, را اجرا, اجرا می

GT GD C H L M O
exes /eks/ = USER: EXE ها,

GT GD C H L M O
existing /ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود; USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در

GT GD C H L M O
expanded /ikˈspand/ = ADJECTIVE: منبسط, منبسط شده, بسط یافته, مبسوط; USER: بسط یافته, گسترش, گسترش یافته, منبسط, را گسترش داد

GT GD C H L M O
explicit /ɪkˈsplɪs.ɪt/ = ADJECTIVE: صریح, روشن, واضح, اشکار, صاف; USER: صریح, صریح و روشن, روشن, واضح, صریح و روشن است

GT GD C H L M O
extended /ɪkˈsten.dɪd/ = ADJECTIVE: تمدید شده, مطول, مدید, قابل تعمیم; USER: تمدید شده, طولانی, توسعه یافته, های توسعه یافته, های گسترده

GT GD C H L M O
extensibility = NOUN: توسعه پذیری, قابلیت تمدید; USER: توسعه پذیری, توسعه, گستردگی, گسترش, کشش,

GT GD C H L M O
external /ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر; NOUN: سطح; USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون

GT GD C H L M O
factors /ˈfæk.tər/ = NOUN: عوامل; USER: عوامل, عامل, فاکتورهای, از عوامل, عوامل موثر

GT GD C H L M O
fast /fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک; NOUN: روزه; VERB: روزه گرفتن; ADVERB: بسرعت; USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است

GT GD C H L M O
faster /fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از

GT GD C H L M O
feature /ˈfiː.tʃər/ = ADJECTIVE: امکان پذیر, عملی, ممکن, شدنی, محتمل, میسر; USER: خصیصه, ویژگی, ویژگی های, از ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
features /ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما; USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی

GT GD C H L M O
feel /fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن; USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید

GT GD C H L M O
feelings /ˈfiː.lɪŋ/ = NOUN: محسوسات; USER: احساسات, احساس, احساسات در, احساسات را, به احساسات

GT GD C H L M O
feels /fiːl/ = USER: احساس, احساس می کند, احساس می, احساس میکند, را احساس می کند

GT GD C H L M O
few /fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از; ADVERB: اندک, اندکی از; NOUN: کم, مقدار ناچیز; USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک

GT GD C H L M O
fiat /ˈfiː.æt/ = NOUN: حکم, اجازه, حکمی, امر, رخصت; USER: حکم, بدون پشتوانه, رخصت, امر, حکمی

GT GD C H L M O
field /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; VERB: بمیدان یا صحرا رفتن; USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه

GT GD C H L M O
fields /fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار; USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها

GT GD C H L M O
file /faɪl/ = NOUN: پرونده, سوهان, صورت, صف, ضبط, اهن سای, دسته کاغذهای مرتب, فهرست; VERB: ضبط کردن, بایگانی کردن, سوهان زدن, ساییدن; USER: پرونده, فایل, فایل های, فایل را, فایل ها

GT GD C H L M O
files /faɪl/ = NOUN: اوراق; USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را

GT GD C H L M O
filter /ˈfɪl.tər/ = NOUN: صافی, صاف کن, پالونه, چیزی که بعضی پرتوا از ان میگذرند ولی حائل پرتوای دیگر است; VERB: صاف کردن, تصفیه کردن, اب صاف کردن, پالودن; USER: فیلتر, فیلتر کردن, فیلتر می, فیلتر کند, را فیلتر

GT GD C H L M O
filters /ˈfɪl.tər/ = NOUN: صافی, صاف کن, پالونه, چیزی که بعضی پرتوا از ان میگذرند ولی حائل پرتوای دیگر است; USER: فیلتر, فیلترها, فیلترهای, فیلتر های, فیلترها برای تصفیه آب

GT GD C H L M O
finally /ˈfaɪ.nə.li/ = ADVERB: بالاخره, سرانجام; USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به

GT GD C H L M O
financial /faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی; USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
finish /ˈfɪn.ɪʃ/ = NOUN: پایان, پرداخت, خاتمه, ختم; VERB: تمام کردن, پایان یافتن, سپری کردن, خاتمه دادن, تمام شدن, منتهی شدن به, منجر شدن, سپری شدن; USER: پایان, به پایان برسد, خاتمه, را به پایان برساند, ختم

GT GD C H L M O
fire /faɪər/ = NOUN: شلیک, حریق, اتش, تیر, حرارت, تندی; VERB: افروختن, اتش زدن, بیرون کردن, انگیختن, زبانه کشیدن, شلیک کردن; USER: آتش, آتش سوزی, حریق, شلیک, اتش

GT GD C H L M O
fixed /fɪkst/ = ADJECTIVE: ثابت, معین, مقطوع, مقرر, ماندنی, جایگیر, پا بر جا; USER: ثابت, ثابت شده, ثابت است, ثابت می, های ثابت

GT GD C H L M O
flexibility /ˈflek.sɪ.bl̩/ = NOUN: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, تورق; USER: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, انعطاف پذیری را, قابلیت انعطاف پذیری

GT GD C H L M O
flexible /ˈflek.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل انعطاف, نرم, قابل تغییر, تاشو, خم شو, قابل انحناء; USER: قابل انعطاف, انعطاف پذیر, های انعطاف پذیر, قابل انعطاف است, انعطاف پذیر است

GT GD C H L M O
focus /ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب; VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن; USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید

GT GD C H L M O
focused /ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است

GT GD C H L M O
following /ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی; NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت; USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
forced /fɔːst/ = ADJECTIVE: مجبور; USER: مجبور, اجباری, وادار, را مجبور, مجبور به

GT GD C H L M O
forecast /ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی; VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن; USER: پیش بینی, بینی, پیش بینی به مدت, پیش بینی به, پیش بینی های

GT GD C H L M O
forecasting /ˈfɔː.kɑːst/ = VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن; USER: پیش بینی, پیشبینی, برای پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی می

GT GD C H L M O
form /fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت; USER: فرم, شکل, صورت, گونه, برگه

GT GD C H L M O
format /ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت; VERB: قالب بندی کردن; USER: قالب, فرمت, با فرمت, فرمت های, قطع

GT GD C H L M O
formation /fɔːˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: تشکیل, شکل, تشکیلات, ساختمان, رشد, ارایش, احدای, صف ارایی, ترتیب قرار گرفتن, سازمان, صف; USER: تشکیل, شکل گیری, شکل, از تشکیل, تشکیلات

GT GD C H L M O
formerly /ˈfɔː.mə.li/ = ADVERB: قبلا, سابق, سابقا, پیشتر; USER: قبلا, که قبلا, سابق, سابقا, پیشتر

GT GD C H L M O
forms /fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت; USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها

GT GD C H L M O
forwards /ˈfɔː.wədz/ = ADVERB: به پیش, بطرف جلو; USER: به پیش, جلو, به جلو, رو به جلو, بطرف جلو

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
framework /ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی; USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری

GT GD C H L M O
fraud /frɔːd/ = NOUN: تقلب, کلاه برداری, فریب, شیادی, شیاد, حیله, گوش بر, غبن; USER: تقلب, تقلب در, از تقلب, کلاه برداری, فریب

GT GD C H L M O
free /friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری; ADVERB: بطور مجانی; VERB: خالی کردن; USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد

GT GD C H L M O
freight /freɪt/ = NOUN: بار, کرایه, بار کشتی, باربری, کرایه کشتی; VERB: بار کردن, گرانبار کردن, حمل کردن; USER: بار, حمل و نقل, باربری, های حمل و نقل, حمل و نقل از

GT GD C H L M O
frequent /ˈfriː.kwənt/ = ADJECTIVE: مکرر, تکرار شونده, زود زود, بسیار رخ دهنده; VERB: تکرار کردن, رفت و آمد زیاد کردن در; USER: مکرر, های مکرر, مکرر در, مکرر و, مکرر است

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
full /fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده; NOUN: فول, پری; USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول

GT GD C H L M O
fully /ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما; USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل

GT GD C H L M O
fun /fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه; VERB: شوخی کردن; USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را

GT GD C H L M O
function /ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه; VERB: عمل کردن, کار کردن, وظیفه داشتن; USER: تابع, کارکرد, عمل, کار, وظیفه

GT GD C H L M O
functionality /ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های

GT GD C H L M O
functions /ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه; USER: توابع, عملکرد, عملکردهای, از توابع, توابع به

GT GD C H L M O
fund /fʌnd/ = NOUN: صندوق, سرمایه, وجوه, تنخواه, پشتوانه, ذخیره وجوه احتیاطی, سرمایه ثابت یا همیشگی; VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن; USER: صندوق, سرمایه, سرمایه گذاری, وجوه, های صندوق

GT GD C H L M O
funding /ˈfʌn.dɪŋ/ = VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن; USER: بودجه, کمک های مالی, منابع مالی, کمک مالی, تامین مالی

GT GD C H L M O
fury /ˈfjʊə.ri/ = NOUN: خشم, غضب, غیظ, اضطراب, هیجان شدید و تند, درنده خویی, شدت, روح انتقام, اشوب; USER: خشم, غضب, اضطراب, غیظ, هیجان شدید و تند

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
general /ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم; NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده; USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام

GT GD C H L M O
generate /ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن; USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
giving /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
good /ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل; NOUN: خوبی, خیر; USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک

GT GD C H L M O
goods /ɡʊd/ = NOUN: محموله, متاع; USER: کالا, مغازه, کالاهای, کالا در, محصولات از

GT GD C H L M O
granting /ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا; USER: عطا, اعطای, اعطا, اعطا می, به اعطای

GT GD C H L M O
greater /ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از

GT GD C H L M O
group /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن; USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته

GT GD C H L M O
grouped /gro͞op/ = ADJECTIVE: گروه بندی شده; USER: گروه بندی شده, گروه بندی, گروه بندی می شوند, گروه بندی می, زیر دسته بندی

GT GD C H L M O
guarantee /ˌɡær.ənˈtiː/ = NOUN: ضمانت, ضامن, تعهد, عهده, وثیقه, سپرده; VERB: عهده دار شدن, ضامن دادن, ضمانت کردن, تعهد کردن, عهد کردن; USER: ضمانت, تضمین, تضمین می, را تضمین کند, ضامن

GT GD C H L M O
gym /dʒɪm/ = NOUN: ورزشگاه, زورخانه, دبیرستان; USER: ورزشگاه, سالن ورزش, سالن بدنسازی, زورخانه, دبیرستان

GT GD C H L M O
hana = USER: حنا, هانا, HANA, هانا به, حنا با

GT GD C H L M O
hand /hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت; VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن; USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف

GT GD C H L M O
handling /ˈhænd.lɪŋ/ = NOUN: اداره, رسیدگی, بررسی, لمس; USER: اداره, دست زدن به, رسیدگی, بررسی, لمس

GT GD C H L M O
hanna = USER: هانا, HANNA, حنا, هنا

GT GD C H L M O
happy /ˈhæp.i/ = ADJECTIVE: خوشحال, مبارک, شاد, خوش, راضی, خرسند, خوشبخت, مسرور, سعادتمند, فرخنده, خندان, فرخ; USER: خوشحال, شاد, راضی, خوش, خوشبخت

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
having /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
head /hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار; ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ; USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله

GT GD C H L M O
header /ˈhed.ər/ = NOUN: سرساز, درساز, شیرچه; USER: هدر, سرصفحه, سرآیند, هدر را, ضربه ی سر

GT GD C H L M O
healing /hiːl/ = VERB: خوب کردن, التیام دادن, شفاء دادن; USER: شفا, بهبود, بهبودی, ترمیم, التیام

GT GD C H L M O
height /haɪt/ = NOUN: ارتفاع, بلندی, ارتفاعات, رفعت, تکبر, آسمان, عرشه, جای مرتفع, در بحبوحه, فراز, علی

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
henna /ˈhen.ə/ = NOUN: حنا, بوته حنا; VERB: حنا مالیدن; USER: حنا, حنا به, با حنا, از حنا, به حنا,

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
hierarchy /ˈhaɪə.rɑː.ki/ = NOUN: سلسله مراتب, سلسله سران روحانی وشیوخ, گروه فرشتگان نه گانه; USER: سلسله مراتب, سلسله مراتبی, سلسله مراتب را, ساختار سلسله مراتبی, سلسله مراتب است

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
higher /ˈhaɪ.ər/ = ADJECTIVE: برتر; USER: برتر, بالاتر, بالاتری, بالاتر است, بالاتر از

GT GD C H L M O
highlight /ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: نکات برجسته یا جالب; VERB: تشکیل نکته روشن یاجالب دادن; USER: برجسته, مشخص, تاکید, برجسته کردن, پررنگ

GT GD C H L M O
highlighted /ˈhaɪ.laɪt/ = VERB: تشکیل نکته روشن یاجالب دادن; USER: هایلایت, برجسته شده, هایلایت شده, را برجسته, برجسته می

GT GD C H L M O
highlights /ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: های لایت; USER: های لایت, برجسته, نکات برجسته, از برجسته, از نکات برجسته

GT GD C H L M O
hind /haɪnd/ = ADJECTIVE: عقبی; NOUN: گوزن ماده, پشت پای گاو; USER: عقبی, های عقبی, گوزن ماده, عقبی و قطعات, عقبی و قطعات آن

GT GD C H L M O
his /hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر; USER: او, خود, خود را, او را, خود را به

GT GD C H L M O
hit /hɪt/ = NOUN: موفقیت, اصابت, تصادف, ضرب, ضربت, نمایش یا فیلم پر مشتری; VERB: زدن, خوردن, خوردن به, اصابت کردن، به هدف زدن; USER: اصابت, ضربه, آمار, رسید, برخورد

GT GD C H L M O
html /ˌeɪtʃ.tiː.emˈel/ = USER: اچ تی ام ال, HTML, HTML غیر, متنی, HTML غیر فعال

GT GD C H L M O
https /ˌeɪtʃ.tiː.tiːˈpiː/ = USER: HTTPS, صفحه ی, های https, HTTPS را, موزیک https

GT GD C H L M O
human /ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی; NOUN: شخص; USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
identical /aɪˈden.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: یکسان, مساوی, همان, عینی, جور, منطبق با; USER: یکسان, یکسان است, یکسان هستند, همان, مساوی

GT GD C H L M O
identify /aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن; USER: شناسایی, را شناسایی, را تشخیص, به شناسایی

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
ifrs = USER: IFRS, کالای IFRS, منطبق با IFRS, IFRS بررسی

GT GD C H L M O
image /ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر; VERB: مجسم کردن, خوب شرح دادن, مجسمساختن; USER: تصویر, عکس, تصویر را, تصویر به

GT GD C H L M O
immigration /ˌɪm.ɪˈɡreɪ.ʃən/ = NOUN: کوچ; USER: مهاجرت, مهاجرتی, مهاجرت به, اداره مهاجرت, امور مهاجرت

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
impeccable /ɪmˈpek.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: بی عیب و نقص; USER: بی عیب و نقص, نقص, بینقص, بینظیر, بی عیب ونقص

GT GD C H L M O
implement /ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: انجام, اجراء, ابزار, الت, افزار, اسباب; VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن; USER: انجام, پیاده سازی, اجرای, را پیاده سازی, اجراء

GT GD C H L M O
implemented /ˈɪm.plɪ.ment/ = VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن; USER: اجرا, پیاده سازی, به اجرا, اجرا در, به اجرا در

GT GD C H L M O
import /ɪmˈpɔːt/ = NOUN: واردات, کالای رسیده, کالای وارده; VERB: وارد کردن, گذاردن, به کشور اوردن, اظهار کردن, دخل داشتن به, تاثیر کردن در, با پیروزی بدست امدن, تسخیر کردن, اهمیت داشتن; USER: واردات, وارد, وارد کردن, را وارد, به واردات

GT GD C H L M O
improved /ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن; USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
include /ɪnˈkluːd/ = VERB: قرار دادن, شامل بودن, در برداشتن, شمردن, به حساب اوردن, عبارت بودن از, متضمن بودن; USER: عبارتند از, شامل, عبارتند, ها شامل

GT GD C H L M O
includes /ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
incorporating /inˈkôrpəˌrāt/ = VERB: ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن, داخل کردن, دارای شخصیت حقوقی کردن, بهم پیوستن, متحد کردن, ثبت کردن, امیختن; USER: ترکیب, شامل, گنجاندن, ادغام, با گنجاندن

GT GD C H L M O
increase /ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی; VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن; USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد

GT GD C H L M O
increasing /ɪnˈkriːs/ = VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن; USER: افزایش, افزایش است, به افزایش, حال افزایش, افزایش می یابد

GT GD C H L M O
increment /ˈɪŋ.krə.mənt/ = NOUN: افزایش, سود, ترقی, توسعه; USER: افزایش, سود, افزایش معنی دار, را افزایش, افزایش معنی

GT GD C H L M O
independent /ˌindəˈpendənt/ = ADJECTIVE: مستقل, مطلق, خود مختار, دارای قدرت مطلقه, سرخود; USER: مستقل, های مستقل, مستقل از, مستقل است, مستقل و

GT GD C H L M O
indirect /ˌɪn.daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: غیر مستقیم, پیچیده, غیر سر راست, کج; USER: غیر مستقیم, غیرمستقیم, های غیر مستقیم, طور غیر مستقیم, غیر مستقیم به

GT GD C H L M O
individual /ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد; NOUN: فرد, شخص; USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد

GT GD C H L M O
indoor /ˌɪnˈdɔːr/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, خانگی, زیر سقف; USER: داخلی, سرپوشیده, های داخلی, درونی, خانگی

GT GD C H L M O
industry /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
informed /ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق; USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع

GT GD C H L M O
infrastructure /ˈinfrəˌstrəkCHər/ = NOUN: شالوده, زیر بنا, زیر سازی, سازمان, پیدایش; USER: شالوده, زیرساخت, زیرساخت های, زیرساخت ها, زیر ساخت های

GT GD C H L M O
initiated /ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = ADJECTIVE: ابتکاری; USER: آغاز, شروع, را آغاز, آغاز شده, آغاز می

GT GD C H L M O
innovations /ˌɪn.əˈveɪ.ʃən/ = NOUN: ابداع, بدعت, تغییر, چیز تازه, نو اوری; USER: نوآوری, نوآوری های, نوآوریهای, نوآوری ها, خلاقیت و نوآوری

GT GD C H L M O
input /ˈɪn.pʊt/ = NOUN: درون گذاشت, پول بمیان نهاده, خرج, نیروی مصرف شده; USER: ورودی, های ورودی, ورودی های, ورودی را, ورودی ها

GT GD C H L M O
install /ɪnˈstɔːl/ = VERB: نصب کردن, کار گذاشتن, منصوب نمودن; USER: نصب کردن, نصب, نصب کنید, را نصب, را نصب کنید

GT GD C H L M O
installation /ˌɪn.stəˈleɪ.ʃən/ = NOUN: نصب, تاسیسات; USER: نصب, نصب و راه اندازی, نصب و راه, تاسیسات

GT GD C H L M O
installations /ˌɪn.stəˈleɪ.ʃən/ = NOUN: نصب, تاسیسات; USER: نصب و راه اندازی, تاسیسات, نصب, تأسیسات, نصب شده

GT GD C H L M O
instances /ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق; USER: موارد, نمونه, از موارد, نمونه های

GT GD C H L M O
instead /ɪnˈsted/ = ADVERB: در عوض, بجای, بعوض; USER: در عوض, جای, به جای, بجای, به جای آن

GT GD C H L M O
integrated /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد; USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه

GT GD C H L M O
integration /ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع; USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده

GT GD C H L M O
integrity /ɪnˈteɡ.rə.ti/ = NOUN: تمامیت, درستی, امانت, کمال, راستی, بی عیبی; USER: تمامیت, یکپارچگی, درستی, امانت, کمال

GT GD C H L M O
intelligence /inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند; USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی

GT GD C H L M O
intelligent /inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال; USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش

GT GD C H L M O
interactive /ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را

GT GD C H L M O
interesting /ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده; USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است

GT GD C H L M O
interface /ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال; USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط

GT GD C H L M O
internal /ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون; USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
introduce /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن; USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, در معرفی, را معرفی می

GT GD C H L M O
introduced /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = ADJECTIVE: معروف; USER: معرفی, معرفی شده, را معرفی, معرفی کرد, به معرفی

GT GD C H L M O
introduces /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن; USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, را معرفی می, معرفی می کند

GT GD C H L M O
introducing /ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن; USER: معرفی, به معرفی, را معرفی, معرفی می, با معرفی

GT GD C H L M O
introduction /ˌɪn.trəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: مقدمه, معرفی, ابداع, معارفه, دیباچه, معرفی رسمی, اشناسازی, معمول سازی, احدای, فاتحه; USER: معرفی, مقدمه, مقدمه ای, مقدمه ای بر

GT GD C H L M O
invalidation /ɪnˈvæl.ɪ.deɪt/ = NOUN: باطل iاIی; USER: باطل iاIی, اI ابطال, باطل, ابطال, اعتبار,

GT GD C H L M O
inventory /ˈɪn.vən.tər.i/ = NOUN: فهرست, فهرست موجودی, سیاهه, فهرست اموال, صورت کالا, دفتر دارایی; USER: فهرست, موجودی, فهرست موجودی

GT GD C H L M O
invoice /ˈɪn.vɔɪs/ = NOUN: سیاهه, فاکتور, صورت حساب, صورت; VERB: صورت کردن, فاکتور نوشتن; USER: فاکتور, صورتحساب, صورت حساب, صورت, سیاهه

GT GD C H L M O
invoices /ˈɪn.vɔɪs/ = NOUN: سیاهه, فاکتور, صورت حساب, صورت; USER: فاکتورها, صورت حساب, صورتحساب, صورتحسابها, فاکتورها و

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
issue /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد; VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن; USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را

GT GD C H L M O
issues /ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی; USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
item /ˈaɪ.təm/ = NOUN: فقره, بخش, رقم, تکه, قطعه خبری, فصل; USER: بخش, آیتم, قلم دوم از اقلام, آیتم استفاده کنید, فقره

GT GD C H L M O
items /ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام; USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
itself /ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش; USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود

GT GD C H L M O
job /dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت; VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن; USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در

GT GD C H L M O
journal /ˈdʒɜː.nəl/ = NOUN: روزنامه, دفتر روزنامه, دفتر وقایع روزانه; USER: روزنامه, مجله, نشریه, ژورنال, مجله علمی پژوهشی

GT GD C H L M O
journalist /ˈjərnl-ist/ = NOUN: روزنامه نگار; USER: روزنامه نگار, روزنامه نگار و, یک روزنامه نگار

GT GD C H L M O
judy /ˈjo͞odē/ = USER: جودی, به judy, جودی آن

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
keeper /ˈkiː.pər/ = NOUN: حافظ, نگهبان, نگهدار, بایگان; USER: حافظ, دروازهبان رو, دروازه بان حریف, توپ رو از, توپ رو دفع کنه

GT GD C H L M O
kept /kept/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; USER: نگهداری می شود, نگه داشته, نگه داشته شود, نگهداری می شوند, نگه داشته شده

GT GD C H L M O
key /kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما; ADJECTIVE: عمده; VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن; USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده

GT GD C H L M O
keypad /ˈkiː.pæd/ = USER: صفحه کلید

GT GD C H L M O
kpi /ˌkeɪ.piːˈaɪ/ = USER: KPI, KPI در, KPI را, آی, از KPI

GT GD C H L M O
landscape /ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما; VERB: با منظره تزئين کردن; USER: چشم انداز, منظره, چشم انداز های, چشم انداز به

GT GD C H L M O
landscapes /ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما; USER: مناظر, چشم انداز, چشم انداز های, مناظر طبیعی, چشم اندازهای

GT GD C H L M O
large /lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط; USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع

GT GD C H L M O
last /lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام; NOUN: طاقت; VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن; USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر

GT GD C H L M O
lastly /ˈlɑːst.li/ = USER: در آخر, نهایت, در نهایت, آخر

GT GD C H L M O
later /ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن

GT GD C H L M O
layer /ˈleɪ.ər/ = NOUN: لایه, قشر, لا, طبقه, چینه, ورقه, ورقه ورقه; USER: لایه, لایه ی, لایه ای, لایه های, لایه را

GT GD C H L M O
leas /lē/ = NOUN: چمن زار, علفزار, مرتع, جلگه سبز, واحد اندازه طول نخ و ریسمان

GT GD C H L M O
least /liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین; USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل

GT GD C H L M O
leave /liːv/ = NOUN: مرخصی, اجازه, اذن, رخصت; VERB: گذاشتن, ترک کردن, رفتن, رها کردن, شدن, دست کشیدن از, رهسپار شدن, عزیمت کردن; USER: مرخصی, ترک, را ترک, ترک کنند, را ترک کنند

GT GD C H L M O
ledger /ˈledʒ.ər/ = NOUN: دفتر کل, سنگ پهن روی گور, تخته; USER: دفتر کل, معین, سنگ پهن روی گور, کف چوب بست ساختمان, معین و

GT GD C H L M O
legal /ˈliː.ɡəl/ = ADJECTIVE: حقوقی, قانونی, مشروع, شرعی; USER: حقوقی, قانونی, های قانونی, های حقوقی, قانونی است

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
letter /ˈlet.ər/ = NOUN: نامه, حرف, کاغذ, عریضه, مرسوله, حرف الفباء, نویسه, حرف چاپی, مراسله, ادبیات, اثار ادبی, اجازه دهنده; USER: نامه, نامه ای, حرف

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
levels /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست; USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح

GT GD C H L M O
leverage /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی

GT GD C H L M O
leverages /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: اهرم, نفوذی, اهرم ها, نفوذ, اهرمها

GT GD C H L M O
library /ˈlaɪ.brər.i/ = NOUN: کتابخانه, قرائتخانه, مجموعه کتب, کتابفروشی; USER: کتابخانه, کتابخانه های, کتابخانه ای, کتابخانه ها, های کتابخانه

GT GD C H L M O
license /ˈlaɪ.səns/ = NOUN: پروانه, جواز, اجازه, جواز شغل; VERB: اجازه رفتن دادن, پروانه دادن, مرخص کردن; USER: پروانه, مجوز, جواز, اجازه, مجوز را

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
lifecycle /ˈlaɪsənsər/ = USER: چرخه عمر, چرخه حیات, چرخه, عمر, چرخه زندگی

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
limited /ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط; USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به

GT GD C H L M O
link /lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب; VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن; USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید

GT GD C H L M O
linked /ˈseks.lɪŋkt/ = ADJECTIVE: مرتبط, مربوط, پیوندی, پیوند یافته, مسلسل; USER: مرتبط, مرتبط است, مربوط, مرتبط با, پیوند خورده است

GT GD C H L M O
links /lɪŋks/ = NOUN: تپه ساحلی, زمین بازی گلف; USER: لینک, پیوندها, پیوند, ها, لینکهای

GT GD C H L M O
linux /ˈlaɪnəks/ = USER: لینوکس, لینوکس را, لینوکس به, لینوکس است, لینوکس در

GT GD C H L M O
list /lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی; VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن; USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست

GT GD C H L M O
listed /list/ = VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن, در فهرست وارد کردن, در لیست ثبت کردن; USER: ذکر شده, فهرست شده, ذکر شده است, ذکر شده در, فهرست شده اند

GT GD C H L M O
lists /lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, میدان نبرد, کجی, ریز, فرد, صورت; USER: لیست, فهرست, لیست های, لیست ها, فهرست های

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
loading /lōd/ = NOUN: بارگیری, بار, عمل پرکردن تفنگ باگلوله, بارکنش, محموله, امیختن مواد خارجی به شراب; USER: بار, بارگیری, بارگذاری, حال بارگذاری, در حال بارگذاری

GT GD C H L M O
local /ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی; USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی

GT GD C H L M O
location /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت

GT GD C H L M O
locations /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: مکان, محل, مکان های, نقاط, محل های

GT GD C H L M O
lock /lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک; VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن; USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن

GT GD C H L M O
locked /lɒk/ = VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن, بوسیله قفل بسته ومحکم شدن; USER: قفل شده, قفل, قفل شده است, قفل است, قفل می

GT GD C H L M O
locking /lɒk/ = NOUN: قفل, قفل شدنی; USER: قفل, قفل کردن, قفل شدن, قفل گذاری, قفل شدنی

GT GD C H L M O
log /lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره; VERB: ثبت کردن وقایع, کندن کنده درخت, در سفرنامه وارد کردن; USER: ورود به سیستم, وارد بخش مدیریت شوید, وارد سیستم شوید, سیستم وارد شوید

GT GD C H L M O
logged /lɒɡ/ = ADJECTIVE: تسطیح شده, اهسته و کند شده در حرکت, از کنده پاک شده; USER: وارد شده, وارد, وارد سایت, وارد سیستم شوید, سیستم وارد

GT GD C H L M O
logging /ˈlɒɡ.ɪŋ/ = NOUN: واقعهنگاری; USER: ورود به سیستم, ورود, ثبت, ورود و خروج کارمندان, ورود به

GT GD C H L M O
login /ˈlɒɡ.ɪn/ = NOUN: ورود به سیستم, دخول به سیستم; USER: ورود به سیستم, برای ورود, برای ورود اینجا, ورود اینجا را, برای ورود اینجا را

GT GD C H L M O
longer /lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به

GT GD C H L M O
longest /lɒŋ/ = USER: طولانی ترین, بلندترین, طولانیترین, ترین, قدیمی ترین

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
looking /ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید

GT GD C H L M O
loss /lɒs/ = NOUN: ضرر, زیان, فقدان, خسارت, اتلاف, اتلاف, عدم, باخت, مرگ, خسران, خدشه, گمراهی, خسار, ضلالت; USER: فقدان, ضرر, اتلاف, خسارت, باخت

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
love /lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی; VERB: دوست داشتن, عشق داشتن; USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن

GT GD C H L M O
lowering /ˈlaʊə.rɪŋ/ = VERB: کاستن از, پایین اوردن, تخفیف دادن, فروکش کردن, تنزل دادن, اخم کردن, خرد شدن; USER: کاهش, پایین آوردن, کاهنده, کاهش می, پایین آورنده

GT GD C H L M O
made /meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول; USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است

GT GD C H L M O
mailer /ˈmeɪlər/ = NOUN: نامه رسان; USER: نامه رسان, میلر, پستی, میلر به, میلر درست

GT GD C H L M O
maintain /meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از; USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ

GT GD C H L M O
maintained /mānˈtān/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از; USER: نگهداری, حفظ, نگهداری می, را حفظ, نگهداری می شود

GT GD C H L M O
maintaining /meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از; USER: حفظ, نگهداری, را حفظ, برای حفظ, با حفظ

GT GD C H L M O
maintenance /ˈmeɪn.tɪ.nəns/ = NOUN: نگهداری, تعمیر, نگهداشت, ابقاء, گذران, قوت, عمل تمیز کردن وپاک کردن; USER: نگهداری, تعمیر, های تعمیر و نگهداری, نگهداری و تعمیرات, نگهداشت

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
man /mæn/ = NOUN: انسان, مرد, مردی, بشر, فرد, شخص, آدم, نفر, شوهر, رفیق, ادمی, نوکر, مهره شطرنج; VERB: اداره کردن, گرداندن; USER: مرد, انسان, مردی, بشر, شخص

GT GD C H L M O
manage /ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن; NOUN: اسب اموخته; USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت

GT GD C H L M O
managed /ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن; USER: مدیریت, اداره, اداره می, مدیریت می, مدیریت شده

GT GD C H L M O
management /ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی; USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران

GT GD C H L M O
manager /ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان; USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل

GT GD C H L M O
manipulate /məˈnipyəˌlāt/ = VERB: دستکاری کردن, اداره کردن, با دست عمل کردن, با استادی درست کردن, بامهارت انجام دادن; USER: دستکاری کردن, دستکاری, را دستکاری, دستکاری در, اداره کردن

GT GD C H L M O
manual /ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست; NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه; USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه

GT GD C H L M O
manually /ˈmæn.ju.ə.li/ = ADVERB: بصورت دستی, با دست; USER: بصورت دستی, دستی, صورت دستی, طور دستی, دستی و

GT GD C H L M O
manufacturing /ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت; USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
map /mæp/ = NOUN: نقشه, نگاشت; VERB: ترسیم کردن, نقشه کشیدن, نگاشتن; USER: نقشه, نقشهی, نقشه های, نقشه ای, نقشه ی

GT GD C H L M O
market /ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد; VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن; USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به

GT GD C H L M O
marketing /ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش; USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به

GT GD C H L M O
marking /ˈmɑː.kɪŋ/ = NOUN: علامت گذاری, نشان, علامت سلاح, نشاندار سازی; USER: علامت گذاری, مارک, بدون مارک, های بدون مارک, نشان

GT GD C H L M O
married /ˈmær.id/ = ADJECTIVE: متاهل, شوهردار, عروسی کرده, پیوسته, متحد; USER: متاهل, ازدواج, ازدواج کرده, ازدواج کرد, متأهل

GT GD C H L M O
master /ˈmɑː.stər/ = NOUN: استاد, ارباب, صاحب, سرور, کارفرما, مدیر, رئيس, چیره دست, دانشور; VERB: استاد شدن; ADJECTIVE: چیره دست, برجسته; USER: استاد, کارشناسی ارشد, ارباب, صاحب, سرور

GT GD C H L M O
masturbator /ˈmæs.tə.beɪt/ = USER: استمناء,

GT GD C H L M O
match /mætʃ/ = NOUN: مسابقه, تطابق, تطبیق, کبریت, حریف, جفت, ازدواج; VERB: خوردن, وصلت دادن, جور بودن با, بهم امدن, خواستگاری کردن; USER: مسابقه, مطابقت, مطابقت با, تطابق, تطبیق

GT GD C H L M O
matching /ˈmætʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مطابق; USER: مطابق, تطبیق, تطابق, منطبق, مطابق با جستجوی

GT GD C H L M O
material /məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: ماده, جنس, جسم; ADJECTIVE: مادی, جسمانی, اساسی, جسمی, اصولی, مقتضی, کلی; USER: ماده, مواد, مادی, جنس, از مواد

GT GD C H L M O
materials /məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح; USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد

GT GD C H L M O
matting /ˈmæt.ɪŋ/ = NOUN: بوریا بافی, بوریا, حصیر, پوشش حصیری; USER: بوریا بافی, بوریا, حصیر, پوشش حصیری

GT GD C H L M O
maximized /ˈmæk.sɪ.maɪz/ = VERB: بزرگ کردن, بیشینه ساختن, بحد اعلی رساندن, به آخرین درجه ممکن افزایش دادن; USER: حداکثر, به حداکثر, به حداکثر رساند, به حداکثر می, به حداکثر رسیده

GT GD C H L M O
maximum /ˈmæk.sɪ.məm/ = ADJECTIVE: بیشترین, بالاترین, بزرگترین, بیشین; NOUN: حد اکثر, بیشینه, ماکسیمم, منتها درجه, بزرگترین و بالاترین رقم, منتهی درجه; USER: بیشترین, بیشینه, حد اکثر, بالاترین, ماکسیمم

GT GD C H L M O
may /meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش; USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
means /miːnz/ = NOUN: چاره; USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است

GT GD C H L M O
meant /mēn/ = VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن, هدف داشتن, معنی ومفهوم خاصی داشتن; USER: به معنای, معنای, بدان معنی, بدان معنی است, این معنی بود

GT GD C H L M O
measure /ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر; VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن; USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری

GT GD C H L M O
mechanism /ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی; USER: مکانیزم, مکانیسم, ساز و, سازوکار, مکانیسم های

GT GD C H L M O
meet /miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع; VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با; ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب; USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد

GT GD C H L M O
memo /ˈmem.əʊ/ = NOUN: یادداشت, نامه غیر رسمی, تذکاریه; USER: یادداشت, ضبط خبرنگاری, یادداشتی, ضبط خبرنگاری و, نامه غیر رسمی

GT GD C H L M O
merged /mɜːdʒ/ = VERB: ادغام کردن, یکی کردن, ترکیب کردن, فراگرفته, ممزوج کردن, مستهلک شدن, غرق شدن, مخلوط کردن, فرو رفتن; USER: هم ادغام شدند, هم ادغام, با هم ادغام شدند, در هم ادغام, هم ادغام شده

GT GD C H L M O
messages /ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط; USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها

GT GD C H L M O
method /ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک; USER: روش, از روش, متد, استفاده از روش, شیوه

GT GD C H L M O
methods /ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک; USER: روش, روشهای, روش ها, از روش, از روش های

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
miniature /ˈmɪn.ɪ.tʃər/ = NOUN: مینیاتور, سرلوحه, نقاشی با تذهیب; ADJECTIVE: کوچک, کوتاه; USER: مینیاتور, کوچک, مینیاتوری, های مینیاتوری, سرلوحه

GT GD C H L M O
minimized /ˈmɪn.ɪ.maɪz/ = VERB: به حداقل رساندن, کمینه کردن, دست کم گرفتن, کمینه ساختن, کوچک شمردن; USER: به حداقل برسد, به حداقل رسانده, به حداقل رسیده, به حداقل رساند, به حداقل رسانده شده

GT GD C H L M O
minimizes /ˈmɪn.ɪ.maɪz/ = VERB: به حداقل رساندن, کمینه کردن, دست کم گرفتن, کمینه ساختن, کوچک شمردن; USER: به حداقل می رساند, حداقل می رساند, حداقل میرساند, به حداقل میرساند, به حداقل برساند

GT GD C H L M O
minimum /ˈmɪn.ɪ.məm/ = NOUN: کمینه, حد اقل, کهین; ADJECTIVE: کمترین, دست کم; USER: حد اقل, حداقل, کمترین, کمینه, حداقل به

GT GD C H L M O
mission /ˈmɪʃ.ən/ = NOUN: ماموریت, تکلیف, هيئت اعزامی یا تبلیغی; VERB: ماموریت دادن, مامور کردن, بماموریت فرستادن; USER: ماموریت, مأموریت, رسالت, این ماموریت, ماموریت های

GT GD C H L M O
misusing /misˈyo͞oz,ˈmisˌyo͞oz/ = VERB: بد بکار بردن; USER: سوء استفاده, سوء استفاده از, به سوء استفاده از, به سوء استفاده, جاذبه استفاده نادرست کردهایم"

GT GD C H L M O
mobile /ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت; NOUN: خانه متحرک, غوغا; USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به

GT GD C H L M O
mode /məʊd/ = NOUN: طرز, سبک, طریقه, وجه, طریق, اسلوب, رسم, طرز عمل, مقام, فن, طور; USER: طرز, حالت, در حالت, حالت های, به حالت

GT GD C H L M O
model /ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر; VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن; USER: مدل, از مدل, نمونه

GT GD C H L M O
module /ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی; USER: واحد, ماژول, ماژول های, ماژول را, ماژول به

GT GD C H L M O
modules /ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی; USER: ماژول ها, ماژول, ماژول های, مدول, ماژولهای

GT GD C H L M O
monitor /ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار; VERB: دیده بانی کردن, به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن; USER: نظارت بر, نظارت, نظارت داشته, نظارت داشته باشند, تحت نظارت

GT GD C H L M O
monitoring /ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: دیدهبانی; USER: نظارت, نظارت بر, مانیتورینگ, نظارت از, و نظارت

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
move /muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی; VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن; USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام

GT GD C H L M O
moved /muːvd/ = VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن, بجنبش دراوردن, بازی کردن, بحرکت انداختن, تحریک کردن, سیر کردن, متاثر ساختن; USER: نقل مکان کرد, منتقل شد, منتقل شده, نقل مکان کردند, نقل مکان کرد و

GT GD C H L M O
mrp = USER: لوازم, MRP, لوازم و, های لوازم, لوازم است

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
multiple /ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا; NOUN: مضرب; USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون

GT GD C H L M O
music /ˈmjuː.zɪk/ = ADJECTIVE: موسیقی, موزیکال, موسقی دار, دارای اهنگ; NOUN: موسیقی, موزیک, ساز, اهنگ, رامشگری, خنیا, غنا; USER: موسیقی, موزیک, موسیقی را, های موسیقی, موسیقی است

GT GD C H L M O
must /mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن; ADJECTIVE: فرض; USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید

GT GD C H L M O
name /neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو; VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن; USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام

GT GD C H L M O
naming /neɪm/ = VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن; USER: نامگذاری, نامیدن, نام گذاری, نام بردن, برای نامگذاری

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needing /niːd/ = VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, که نیاز, نیاز دارند, که نیاز به

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
network /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
news /njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه; USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را

GT GD C H L M O
next /nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین; PREPOSITION: جنب; ADVERB: سپس; USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار

GT GD C H L M O
night /naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب; ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب; USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
non /nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر; USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
number /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر; USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده

GT GD C H L M O
numbers /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; USER: تعداد, اعداد, عدد, شماره ها, اعداد را

GT GD C H L M O
numeric /njuːˈmerɪk/ = ADJECTIVE: عددی, نمرهای; USER: عددی, عددی را, های عددی, عددی است, عددی به

GT GD C H L M O
object /ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء; VERB: اعتراض کردن, مخالفت کردن; USER: هدف, شیء, موضوع, مفعول, مقصود

GT GD C H L M O
objects /ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء; USER: اشیاء, اشیا, از اشیاء, اشیاء را, اشیاء به

GT GD C H L M O
occur /əˈkɜːr/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, واقع شدن, خطور کردن; USER: رخ می دهد, رخ دهد, اتفاق می افتد, رخ می دهند, است رخ دهد

GT GD C H L M O
occurred /əˈkɜːr/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, واقع شدن, خطور کردن; USER: رخ داده است, رخ داده, رخ, رخ داد, اتفاق افتاده

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
offers /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به

GT GD C H L M O
often /ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی; USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
once /wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی; USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ongoing /process/ = ADJECTIVE: مداوم; NOUN: در حال پیشرفت; USER: مداوم, حال انجام, در حال انجام, در حال پیشرفت, حال انجام است

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
opened /ˈəʊ.pən/ = VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن, اشکار ساختن, گشادن, شکفتن, روشن شدن, اشکار کردن، بسط دادن; USER: باز, افتتاح, افتتاح شد, باز شده, باز کرد

GT GD C H L M O
opening /ˈəʊ.pən.ɪŋ/ = NOUN: افتتاح, گشایش, بازکردن, دهانه, سوراخ, فرصت, منفذ, چشمه, جای خالی, سراغاز, فتق; USER: افتتاح, باز کردن, گشایش, بازکردن, دهانه

GT GD C H L M O
operating = ADJECTIVE: عملیاتی; USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های

GT GD C H L M O
operations /ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات; USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها

GT GD C H L M O
opportunities = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی

GT GD C H L M O
opposed /əˈpəʊzd/ = ADJECTIVE: مغایر; USER: مخالف, مخالفت, مخالف است, مخالف بودند, مخالف هستند

GT GD C H L M O
optimize /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن; USER: بهینه سازی, بهینه, برای بهینه سازی, بهینه کردن, به بهینه سازی

GT GD C H L M O
optimized /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده; USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است

GT GD C H L M O
option /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار

GT GD C H L M O
optional /ˈɒp.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: اختیاری, انتخابی; USER: اختیاری, انتخابی, اختیاری است, های اختیاری, صورت اختیاری

GT GD C H L M O
options /ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل; USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
orders /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن; USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات

GT GD C H L M O
organization /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات

GT GD C H L M O
organizational /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = ADJECTIVE: سازمانی; USER: سازمانی, های سازمانی, سازمانی را, سازمانی است

GT GD C H L M O
original /əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر; NOUN: منبع, عین, سر چشمه; USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outcomes /ˈaʊt.kʌm/ = NOUN: عواقب; USER: عواقب, نتایج, پیامدهای, پیامد, پیامد های

GT GD C H L M O
outgoing /ˌaʊtˈɡəʊ.ɪŋ/ = VERB: جلو زدن, سبقت گرفتن, سبقت جستن; USER: خروجی, های خروجی, خروجی را, خروجی را مسدود, خروجی را مسدود می

GT GD C H L M O
output /ˈaʊt.pʊt/ = NOUN: تولید, بازده, محصول, برونداد; USER: تولید, خروجی, بازده, محصول, برونداد

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
overall /ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا; ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز; NOUN: لباس کار, بالا پوش; USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی

GT GD C H L M O
overview /ˈəʊ.və.vjuː/ = USER: مروری, بازنگری, کلی, مرور کلی, بررسی اجمالی

GT GD C H L M O
owner /ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه; USER: دارنده, مالک, صاحب, صاحبان, کاربر

GT GD C H L M O
ownership /ˈəʊ.nə.ʃɪp/ = NOUN: مالکیت, دارندگی; USER: مالکیت, مالکیت را, های مالکیت, به مالکیت, از مالکیت

GT GD C H L M O
package /ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن; USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به

GT GD C H L M O
papers /ˈpeɪ.pər/ = NOUN: اوراق, اوراق; USER: اوراق, مقالات, مقاله, مقالات در, مقالات و

GT GD C H L M O
parameters /pəˈræm.ɪ.tər/ = NOUN: پارامتر, مقدار معلوم و مشخص, مقداری از یک مدار, نسبت میان تقاطع دو سطح; USER: پارامترهای, پارامتر, پارامترها, پارامتر های, پارامتر ها

GT GD C H L M O
partner /ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست; VERB: شریک شدن یا کردن; USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک

GT GD C H L M O
partners /ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست; USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای

GT GD C H L M O
party /ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو; VERB: مهمانی دادن یارفتن; USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را

GT GD C H L M O
passed /pɑːs/ = ADJECTIVE: سپری شده; USER: سپری شده, گذشت, تصویب, به تصویب, تصویب رسید

GT GD C H L M O
password /ˈpɑːs.wɜːd/ = NOUN: رمز عبور, کلمه رمز, اسم رمز, اسم عبور, نشانی, اسم شب; USER: رمز عبور, رمز, عبور رمز عبور, رمز ورود, رمز عبور رمز

GT GD C H L M O
paste /peɪst/ = VERB: چسباندن, چسبیدن, چسب زدن به; NOUN: خمیر, چسب, سریش, گل یا خمیر, نوعی شیرینی; USER: چسباندن, خمیر, پیست کنید, متن را بچسبانید, چسب

GT GD C H L M O
patch /pætʃ/ = NOUN: وصله, تکه, قطعه زمین, مسخره, مدت, مشمع روی زخم, وصله ناجور, زمان معین; VERB: وصله کردن, وصله دوزی کردن, تعمیر کردن, بهم جور کردن; USER: وصله, پچ, تکه, پچ های, وصله های

GT GD C H L M O
payment /ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی; USER: پرداخت, پرداخت به, پرداخت را, پول, پرداخت های

GT GD C H L M O
peace /piːs/ = NOUN: صلح, صلح و صفا, سازش, سلامتی, ارامش, سلامت, اشتی; USER: صلح, صلح است, صلح در, صلح به

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
per /pɜːr/ = PREPOSITION: در هر, برای هر, توسط, برطبق, با, بوسیله, از میان, از وسط; USER: در هر, در, هر, به ازای هر, برای هر

GT GD C H L M O
percentage /pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد; USER: در صد, درصد, درصدی, صد

GT GD C H L M O
perform /pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن; USER: انجام دادن, انجام, را انجام, انجام دهد, انجام می

GT GD C H L M O
performance /pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته; USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی

GT GD C H L M O
performed /pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن; USER: انجام, انجام شده, انجام می, انجام می شود

GT GD C H L M O
period /ˈpɪə.ri.əd/ = NOUN: دوره, مدت, زمان, مرحله, عصر, مدتی, نقطه, نوبت, روزگار, پایان, وقت, گاه, فرجه, حد, موقع, کمال, نتیجه غایی, منتها درجه, طمی, قاعده زنان, جمله کامل, نقطه پایان جمله, ایست, گردش, دوران مربوط به دوره بخصوصی; USER: دوره, مدت, زمان, مرحله, مدتی

GT GD C H L M O
pervasive /pəˈveɪ.sɪv/ = ADJECTIVE: فراگیر, نافذ, فرا گیرنده; USER: فراگیر, نافذ, فراگیر است, فراگیر شده, فراگیر بود

GT GD C H L M O
phases /feɪz/ = NOUN: فاز, مرحله, صورت, منظر, لحاظ, پایه, وجهه, دوره تحول و تغییر, اهله قمر, وضع; USER: فاز, مراحل, مرحله, فازهای, فازها

GT GD C H L M O
phone /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; VERB: تلفن کردن, تلفن زدن; USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن

GT GD C H L M O
phones /fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا; USER: تلفن, تلفن های, گوشی های, گوشی های تلفن, از تلفن های

GT GD C H L M O
pin /pɪn/ = NOUN: سنجاق, گیره, میخ, میخچه, میله برامدگی, میله بازی بولینگ, پایه سنجاقی; VERB: متصل کردن, سنجاقزدن به, باسنجاق محکم کردن, متصل کردن به, گیر افتادن; USER: پین, سنجاق, را پین, سوزن, پین مورد

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
places /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان

GT GD C H L M O
plan /plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال; VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن; USER: طرح, برنامه, برنامه ریزی, نقشه, طرح های

GT GD C H L M O
planning /ˈplæn.ɪŋ/ = NOUN: برنامه ریزی, طرح ریزی; USER: برنامه ریزی, برنامه ریزی برای, طراحی تخمین می زند, طرح ریزی, برنامه ریزی می

GT GD C H L M O
platform /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم

GT GD C H L M O
platforms /ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی; USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های

GT GD C H L M O
plugin /ˈplʌgɪn/ = USER: پلاگین, افزونه, افزونه ی, افزونه به, افزونه را

GT GD C H L M O
point /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن; USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای

GT GD C H L M O
police /pəˈliːs/ = NOUN: پاسبان, اداره شهربانی; VERB: اداره یا حکومت کردن, حفظ نظم و ارامش کردن, بوسیله پلیس اداره و کنترل کردن; USER: پلیس, پلیس در, پلیس را, پلیس به, های پلیس

GT GD C H L M O
port /pɔːt/ = NOUN: بندر, درگاه, بندرگاه, پرت, بندر ورودی, درب, مبدا مسافرت; VERB: بردن, بارگیری کردن, ببندر اوردن, حمل کردن, ترابردن; USER: درگاه, پورت, بندر, پورت های, پورت را

GT GD C H L M O
positions /pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش; USER: موقعیت, مواضع, پوزیشن, پوزیشن های, موقعیت های

GT GD C H L M O
possible /ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه; NOUN: امکان; USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر

GT GD C H L M O
post /pəʊst/ = NOUN: پست, منصب, چاپار, شغل, بسته پستی, پستخانه, تعجیل, مسئوليت, مقام; VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن; USER: پست, ارسال, در پست, به ارسال, پست های

GT GD C H L M O
posting /ˈpəʊ.stɪŋ/ = VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن; USER: ارسال, نوشتن, نوشتن مطالب, نوشتن مطلب, نوشتن مطلب در

GT GD C H L M O
postings /ˈpəʊ.stɪŋ/ = USER: ارسال مطلب, درحال ارسال, درحال, موارد, پست ها

GT GD C H L M O
potential /pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه; ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی; USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را

GT GD C H L M O
power /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی; VERB: نیرو بخشیدن به; USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو

GT GD C H L M O
powerful /ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور; USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر

GT GD C H L M O
predefined /ˌprēdiˈfīnd/ = ADJECTIVE: از پیش تعریف شده; USER: از پیش تعریف شده, پیش تعریف شده, از پیش تعریف, از پیش تعیین شده, از قبل تعیین شده

GT GD C H L M O
predictive /prɪˈdɪk.tɪv/ = ADJECTIVE: پیشگویانه; USER: پیشگویانه, پیش بینی, اخباری, پیش بینی کننده, پیش بینی شده

GT GD C H L M O
preferred /prɪˈfɜːd/ = ADJECTIVE: مرجح, مقدم; USER: مرجح, ترجیح, ارجح, ترجیح داده شده, ارجح است

GT GD C H L M O
premise /ˈprem.ɪs/ = NOUN: بنیاد و اساس بحی, فرض قبلی, فرضیه مقدم, قضیه ثابت یا اثبات شده, صغری و کبرای قیاس منطقی; VERB: فرض منطقی کردن; USER: فرض, قضیه, مقدمه, فرضیه, فرض این

GT GD C H L M O
premises /ˈprem.ɪ.sɪz/ = NOUN: عقار; USER: محل, محوطه, مکان های, ساختمان های, ساختمان و محوطه

GT GD C H L M O
presents /ˈprez.ənt/ = NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته, عطا, بخشش, سوقات, ره اورد, عطیه; USER: هدیه, ارائه, هدایای, ارائه می, هدایایی

GT GD C H L M O
pressing /ˈpres.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مبرم, عاجل, فشاراور, مصر, فشاری; NOUN: فشار; USER: فشار, فشار دادن, با فشار دادن, مبرم, عاجل

GT GD C H L M O
prevents /prɪˈvent/ = VERB: مانع شدن, ممانعت کردن, منع کردن, پیش گیری کردن, باز داشتن, جلو گیری کردن; USER: مانع از, مانع, جلوگیری, جلوگیری از, جلوگیری می

GT GD C H L M O
previewed /ˈpriː.vjuː/ = VERB: پیش دید کردن, قبلا رویت کردن; USER: پیش نمایش, پیش نمایش و

GT GD C H L M O
previous /ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم; USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را

GT GD C H L M O
price /praɪs/ = NOUN: قیمت, نرخ, ارزش, بها; VERB: با قائل شدن, قیمت گذاشتن; USER: قیمت, قیمت ها, قیمت به, قیمت های

GT GD C H L M O
priceless /ˈpraɪs.ləs/ = ADJECTIVE: بی بها, چیز بی ارزش, بسیار پر قیمت; USER: چیز بی ارزش, بی بها, های بی بها, بسیار پر قیمت

GT GD C H L M O
prices /praɪs/ = NOUN: قیمت, نرخ, ارزش, بها; USER: قیمت, قیمت های, با قیمت, با قیمت های, قیمتهای

GT GD C H L M O
principled /ˈprinsəpəld/ = ADJECTIVE: اصولی, معتقد باصول ومبادی, دارای اصول و عقاید, پای بند اصول; USER: اصولی, اصول و عقاید, معتقد باصول ومبادی, پای بند اصول, دارای اصول و عقاید

GT GD C H L M O
principles /ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: مرام; USER: اصول, از اصول, اصول و, اصول را

GT GD C H L M O
print /prɪnt/ = NOUN: چاپ, عکس چاپی; VERB: چاپ کردن, ماشین کردن; USER: چاپ, نسخه قابل چاپ, چاپ کنید, را چاپ, چاپ می

GT GD C H L M O
printed /ˈprɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: چاپی, مطبوع; USER: چاپی, چاپ, چاپ شده, به چاپ, چاپ شده است

GT GD C H L M O
prior /praɪər/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, مقدم, از پیش, جلوی, اسبق, اولی; NOUN: رئيس صومعه; USER: قبلی, قبل, قبل از, پیشین, مقدم

GT GD C H L M O
procedure /prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی; USER: روش, روند, روال, رویه, از روش

GT GD C H L M O
process /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد; VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن; USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل

GT GD C H L M O
processes /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات; USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های

GT GD C H L M O
processing /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش; USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
production /prəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: تولید, ساخت, محصول, استخراج, عمل, عمل اوری; USER: تولید, ساخت, محصول, های تولید, تولید می

GT GD C H L M O
products /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های

GT GD C H L M O
profit /ˈprɒf.ɪt/ = NOUN: سود, نفع, منفعت, فایده, مزیت, برتری; VERB: سود بردن, فایده بردن, منفعت بردن, فایده رساندن, عایدی داشتن; USER: سود, انتفاعی, منفعت, سود به, سود را

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
projects /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه

GT GD C H L M O
promote /prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن; USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, را ترویج, ترویج و

GT GD C H L M O
promotes /prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن; USER: ترویج, را ترویج, ترویج می, به ترویج, را ترویج می

GT GD C H L M O
promoting /prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن; USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, برای ترویج, را ترویج

GT GD C H L M O
properties /ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: خواص; USER: خواص, خصوصیات, ویژگی های, از خواص, و خواص

GT GD C H L M O
protects /prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن; USER: محافظت, محافظت می, محافظت می کند, محافظت از, محافظت در

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
provided /prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه; ADJECTIVE: اماده; USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می

GT GD C H L M O
provides /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می

GT GD C H L M O
providing /prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه; CONJUNCTION: در صورت; USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن

GT GD C H L M O
published /ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن; USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است

GT GD C H L M O
purchase /ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین; VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن; USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید

GT GD C H L M O
purchases /ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین; USER: خرید, خریدهای, خریدها, خرید های, به خرید

GT GD C H L M O
purchasing /ˈpərCHəs/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن; USER: خرید, از خرید, خریداری, به خرید, خرید و

GT GD C H L M O
purposes /ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد; USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف

GT GD C H L M O
quantities /ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده; USER: مقادیر, مقدار, کمیت, به مقدار, کمیت های

GT GD C H L M O
quantity /ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده; USER: مقدار, کمیت, کمی, اندازه, مقدار مورد

GT GD C H L M O
quotations /kwəʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: نقل قول, عبارت, مظنه, اقتباس, بیان, ایراد; USER: نقل قول, نقل قولها, نقل قول ها, نقل قول های, نقل قولها را

GT GD C H L M O
race /reɪs/ = NOUN: مسابقه, نژاد, نسل, قوم, تبار, طایفه, دور, دوران, طبقه, گردش; VERB: دویدن, مسابقه دادن, بسرعت رفتن, سرعت گرفتن; USER: نژاد, مسابقه, مسابقه را, نسل, نژاد و

GT GD C H L M O
ran /ræn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن, جاری شدن, دوام یافتن, نشان دادن, پوییدن; USER: فرار, زد, دوید, فرار کرد, فرار کردند

GT GD C H L M O
range /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن; USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده

GT GD C H L M O
re /riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به; USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
real /rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی; NOUN: ریل, اصل; USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را

GT GD C H L M O
reason /ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه; VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن; USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب

GT GD C H L M O
receivable /rɪˈsiːvəbl/ = ADJECTIVE: قابل وصول, بروات وصولی, قابل قبول, دریافت کردنی, پذیرفتنی; USER: قابل وصول, قابل قبول, دریافت کردنی, پذیرفتنی, بروات وصولی

GT GD C H L M O
receive /rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن; USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می

GT GD C H L M O
recognition /ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت; USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی

GT GD C H L M O
recognized /ˈrek.əɡ.naɪzd/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت شناخته شده, به رسمیت شناخته, شناخته شده, رسمیت شناخته شده, شناخته شده است

GT GD C H L M O
reconciliation /ˌrek.ənˌsɪl.iˈeɪ.ʃən/ = NOUN: مصالحه, اصلاح, اشتی, تلفیق; USER: مصالحه, آشتی, آشتی ملی, اصلاح, صلح و آشتی

GT GD C H L M O
reconfiguration = NOUN: پیکر بندی دوباره; USER: پیکر بندی دوباره, باIپیکربندی, پیکر بندی, باIآرایی, به پیکر بندی دوباره,

GT GD C H L M O
record /rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی; VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن; USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه

GT GD C H L M O
records /rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی, صورت مذاکرات, صورت جلسه, حد نصاب مسابقه, نوشته, صفحه گرامافون; USER: سوابق, پرونده, رکورد, رکوردهای, پرونده های

GT GD C H L M O
reduced /riˈd(y)o͞os/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن; USER: کاهش می یابد, کاهش, کاهش یافته, کاهش یافته است, را کاهش داد

GT GD C H L M O
reference /ˈref.ər.əns/ = NOUN: ارجاع, مراجعه, رجوع, عطف, کتاب بس خوان, باز گشت, کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره; USER: ارجاع, مرجع, مراجعه, رجوع, های مرجع

GT GD C H L M O
reflected /riˈflekt/ = VERB: منعکس کردن, فکر کردن, معکوس کردن, باز تابیدن, بازتاب دادن یا یافتن, تامل کردن, بر گرداندن; USER: منعکس, منعکس شده, منعکس می, منعکس شده است, بازتابیده

GT GD C H L M O
regular /ˈreɡ.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: منظم, عادی, مرتب, با قاعده, معین, متقارن, حقیقی, پا بر جا; USER: منظم, به طور منظم, عادی, مرتب, با قاعده

GT GD C H L M O
related /rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن; USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط

GT GD C H L M O
relating /rɪˈleɪt/ = VERB: گزارش دادن, شرح دادن, نقل کردن, گفتن, باز گو کردن; USER: مربوط, در رابطه, در ارتباط, های مربوط, مرتبط با

GT GD C H L M O
relation /rɪˈleɪ.ʃən/ = NOUN: رابطه, ارتباط, نسبت, وابستگی, مناسبت, کارها, طرز برخورد, خویش, شرح, خویشاوند, علاقه, نقل قول; USER: ارتباط, رابطه, نسبت, رابطه با, ارتباط با

GT GD C H L M O
relationship /rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی; USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت

GT GD C H L M O
relatively /ˈrel.ə.tɪv.li/ = USER: نسبتا, به نسبت, های نسبتا, نسبتا به

GT GD C H L M O
release /rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش; VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن; USER: آزاد, رها, را آزاد, آزاد کند, را رها

GT GD C H L M O
releases /rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش; USER: انتشار, منتشر, منتشر شده, نسخه های, منتشر شده در

GT GD C H L M O
relevant /ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد; USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته

GT GD C H L M O
remember /rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن; USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که

GT GD C H L M O
remote /rɪˈməʊt/ = ADJECTIVE: دور, دور دست, بعید, کم, جزئي; USER: دور, راه دور, از راه دور, دور دست, کنترل از راه دور

GT GD C H L M O
rename /ˌriːˈneɪm/ = USER: تغییر نام, تغییر نام دهید, را تغییر نام دهید, تغییر نام بدهم, تغییر نام و

GT GD C H L M O
render /ˈren.dər/ = VERB: ارائه دادن, تحویل دادن, تسلیم داشتن, ترجمه کردن, در اوردن, دادن; USER: ارائه دادن, ارائه, رندر, بارگزاری صفحه, را رندر

GT GD C H L M O
reopen /ˌriːˈəʊ.pən/ = USER: بازگشایی, دوباره باز, را دوباره باز, را بازگشایی, بازگشایی دوباره

GT GD C H L M O
repeatedly /rɪˈpiː.tɪd.li/ = ADVERB: مکررا, مکرر; USER: مکرر, مکررا, بارها و بارها به, را بارها و بارها, بارها و بارها در

GT GD C H L M O
replicated /ˈrep.lɪ.keɪt/ = VERB: تکرار کردن, بر گرداندن, جور ساختن, تا زدن; USER: تکرار, تکرار شده, تکرار شود, نیز تکرار, تکرار می

GT GD C H L M O
report /rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا; VERB: گزارش دادن; USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده

GT GD C H L M O
reporting /rɪˈpɔːt/ = VERB: گزارش دادن; USER: گزارش, گزارش دهی, را گزارش, گزارش های, و گزارش

GT GD C H L M O
reports /rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا; USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش

GT GD C H L M O
representing /ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن; USER: نمایندگی, به نمایندگی, نمایندگی از, به نمایندگی از, نشان دهنده

GT GD C H L M O
required /rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته; USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
requirements /rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات; USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های

GT GD C H L M O
requires /rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن; USER: نیاز, نیاز به, مستلزم, نیازمند, نیاز دارد

GT GD C H L M O
rerunning /ˌriːˈrʌn/ = VERB: باI راندن; USER: اجرای دوباره,

GT GD C H L M O
reserve /rɪˈzɜːv/ = NOUN: ذخیره, اندوخته, احتیاط, پس نهاد, یدکی, مدارا, حفاظ; VERB: رزرو کردن, اندوختن, منتقل کردن, کنار گذاشتن, اختصاص دادن, تودار بودن, از پیش حفظ کردن, پس نهاد کردن; ADJECTIVE: عوضی; USER: ذخیره, رزرو, اندوخته, رزرو در, ذخیره گاه

GT GD C H L M O
resized /rēˈsīz/ = USER: تغییر اندازه, تغییر, تغییر سایز, تغییر اندازه پیدا, تغییر اندازه داده

GT GD C H L M O
resolve /rɪˈzɒlv/ = NOUN: تصمیم, عمد; VERB: رفع کردن, تصمیم گرفتن, عزیمت کردن, مقرر داشتن, رای دادن; USER: تصمیم, حل, حل و فصل, را حل, را حل کنیم

GT GD C H L M O
resource /rɪˈzɔːs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع, های منابع

GT GD C H L M O
resources /ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به

GT GD C H L M O
respective /rɪˈspek.tɪv/ = ADJECTIVE: مربوطه, نسبی, بترتیب مخصوص خود; USER: مربوطه, های مربوطه, مربوطه را, مربوطه به

GT GD C H L M O
restart /ˌriːˈstɑːt/ = NOUN: شروع دوباره, باز اغازی; VERB: باز اغازیدن; USER: شروع دوباره, راه اندازی مجدد, مجددا راه اندازی, دوباره راه اندازی کنید, را مجددا راه اندازی

GT GD C H L M O
restrict /rɪˈstrɪkt/ = VERB: محدود کردن, منحصرکردن به; USER: محدود کردن, محدود, را محدود, محدود می, را محدود می

GT GD C H L M O
restricted /rɪˈstrɪk.tɪd/ = ADJECTIVE: محصور, منحصر, در مضیقه; USER: محدود شده است, محدود شده, محدود, است

GT GD C H L M O
restriction /rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری; USER: محدودیت, محدود, محدود کردن, محدودیت های, محدودیت ها

GT GD C H L M O
restrictions /rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری; USER: محدودیت, محدودیت های, محدودیتهای, محدودیت ها, اعمال محدودیت

GT GD C H L M O
result /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن; USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل

GT GD C H L M O
resulting /rɪˈzʌl.tɪŋ/ = VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن; USER: نتیجه, منجر, در نتیجه, ناشی, منجر به

GT GD C H L M O
results /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; USER: نتایج, نتایج حاصل

GT GD C H L M O
retired /rɪˈtaɪəd/ = ADJECTIVE: بازنشسته, متقاعد, خلوت, منزوی; USER: بازنشسته, بازنشسته شد, بازنشسته شده, بازنشسته و

GT GD C H L M O
retrieve /rɪˈtriːv/ = VERB: پس گرفتن, باز یافتن, دوباره بدست اوردن, اصلاح یا تهذیب کردن; NOUN: جبران کردن, حصول مجدد; USER: بازیابی, را بازیابی, بدست آوردن, بازیابی کنند, بازیابی کند

GT GD C H L M O
return /rɪˈtɜːn/ = NOUN: عودت, برگشت, باز گشت, مراجعت, بازگشتن, رجعت, اعاده; VERB: برگشتن, برگشت دادن, پس دادن, عود کردن, مراجعت کردن, عطف کردن, بر گرداندن; USER: برگشت, بازگشت, بازگردد, به بازگشت, برگشتن

GT GD C H L M O
revaluation /riːˌvæljuːˈeɪʃən/ = NOUN: بهاگذاری مجدد; USER: بهاگذاری مجدد, تغییر ارزش پول, ارزشگذاری مجدد, پی تغییر ارزش پول

GT GD C H L M O
revaluing

GT GD C H L M O
revenue /ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده; USER: درامد, درآمد, درآمد حاصل, درآمد حاصل از, درآمد از

GT GD C H L M O
revert /rɪˈvɜːt/ = NOUN: برگشت; VERB: برگشتن, رجوع کردن, اعاده دادن; USER: برگشت, برگرداندن, برگشتن, رجوع کردن, اعاده دادن

GT GD C H L M O
roe /rəʊ/ = NOUN: گوزن ماده, گوزن کوچک; USER: گوزن کوچک, درصد, کوچک, های کوچک, گوزن ماده

GT GD C H L M O
roles /rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل; USER: نقش, نقش های, نقشهای, نقش ها, نقشها

GT GD C H L M O
rolled /rōl/ = ADJECTIVE: پیچیده; USER: پیچیده, نورد, از نورد

GT GD C H L M O
romantic /rəʊˈmæn.tɪk/ = ADJECTIVE: تصوری, خیالی, واهی; NOUN: خیال پرست, خیال پرور; USER: عاشقانه, رمانتیک, رومانتیک, های رمانتیک, عاشقانه در

GT GD C H L M O
rose /rəʊz/ = NOUN: گل سرخ, رنگ گلی; VERB: سرخ کردن; USER: گل سرخ, افزایش یافت, گل رز, افزایش یافته است, افزایش یافت و

GT GD C H L M O
round /raʊnd/ = ADJECTIVE: گرد, مدور, گردی, بی خرده, دایره وار, مهره مانند, چنبری; NOUN: نوبت; VERB: گرد کردن, دور زدن, کامل کردن, بیخرده کردن; USER: دور, گرد, ایمونواسی, را گرد, را دور

GT GD C H L M O
rounded /ˈraʊn.dɪd/ = ADJECTIVE: گرد شده, تمام, بصورت عدد صحیح, شفاف شده, تمام شده, مستدیر, پر; USER: گرد شده, گرد, گرد می, های گرد, گرد است,

GT GD C H L M O
row /rəʊ/ = NOUN: ردیف, سطر, صف, خط, رج, قطار, راسته, قیل و قال, رده, ریسه, ردیف چند خانه; VERB: پارو زدن, راندن, ردیف کردن, قرار دادن, بخط کردن; USER: ردیف, سطر, صف, خط, رج

GT GD C H L M O
rows /rəʊ/ = NOUN: ردیف, سطر, صف, خط, رج, قطار, راسته, قیل و قال, رده, ریسه, ردیف چند خانه; USER: ردیف, سطر, سطرها, ردیف های, ردیف ها

GT GD C H L M O
rsp = USER: RSP, بازنشستگی, حساب بازنشستگی

GT GD C H L M O
run /rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن; NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف; USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید

GT GD C H L M O
running /ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا; USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
safeguards /ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه; USER: پادمان, پادمانی, پادمان های, تدابیر حفاظتی, پادمانها

GT GD C H L M O
sale /seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی; USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به

GT GD C H L M O
sales /seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی; USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در

GT GD C H L M O
salt /sɒlt/ = NOUN: نمک, نمک, نمک طعام, نمکدان, نمک میوه, نمک های طبی, نمکزار; VERB: نمک زدن به, نمک پاشیدن, شور کردن; USER: نمک, نمک را, نمک و, نمک در, نمک به

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
sap /sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون; VERB: شیره کشیدن از; USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را

GT GD C H L M O
save /seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن; CONJUNCTION: فقط بجز; PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه; USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید

GT GD C H L M O
saved /seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن; USER: را نجات داد, نجات, نجات داد, را نجات, ذخیره می شود

GT GD C H L M O
saves /seɪv/ = USER: موجب صرفه جویی در, موجب صرفه جویی, صرفه جویی, صرفه جویی در, صرفه جویی می

GT GD C H L M O
scenario /sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت; USER: سناریو, سناریوی, سناریویی, سناریو را, سناریو در

GT GD C H L M O
scenarios /sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت; USER: سناریوهای, سناریو, سناریوها, سناریو های, سناریو ها

GT GD C H L M O
schedule /ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت; VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن; USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی

GT GD C H L M O
scheduling /ˈʃed.juːl/ = NOUN: زمان بندی; USER: زمان بندی, برنامه ریزی, زمانبندی, های زمان بندی, های برنامه ریزی

GT GD C H L M O
scheme /skiːm/ = NOUN: طرح, برنامه, رویه, نقشه, طرح کلی, تدبیر, ترتیب, تمهید; VERB: طرح کردن, نقشه طرح کردن, توطئه چیدن; USER: طرح, برنامه, رویه, طرح های, نقشه

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
script /skrɪpt/ = NOUN: خط, سند, متن سند, متن نمایشنامه, حروف الفبا, دست خط; VERB: بصورت متن نمایشنامه دراوردن; USER: خط, اسکریپت, اسکریپت را, اسکریپت های, اسکریپت به

GT GD C H L M O
sdk = USER: SDK, SDK های, SDK در, SDK و, SDK را

GT GD C H L M O
seasonal /ˈsiː.zən.əl/ = ADJECTIVE: فصلی; USER: فصلی, های فصلی, فصلی را, فصلی است, فصلی در

GT GD C H L M O
second /ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد; NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن; USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به

GT GD C H L M O
secret /ˈsiː.krət/ = NOUN: راز, رمز, سر, دستگاه سری; ADJECTIVE: مخفی, محرمانه, پنهان, نهان, پوشیده, رمزی, مجهول, نهانی, سرپوشیده, اسرار امیز; USER: مخفی, راز, محرمانه, پنهان, رمز

GT GD C H L M O
secure /sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار; VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن; USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن

GT GD C H L M O
securely /sɪˈkjʊə.li/ = USER: امن, ایمن, و ایمن, صورت امن

GT GD C H L M O
security /sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه; USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین

GT GD C H L M O
seem /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, به نظر میرسد, به نظر برسد, نظر می رسد که

GT GD C H L M O
segments /ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع; USER: بخش, قطعات, بخش های, بخشهای, اقشار

GT GD C H L M O
select /sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و

GT GD C H L M O
selection /sɪˈlek.ʃən/ = NOUN: انتخاب, گزینش, پسند, گزین; USER: انتخاب, گزینش, انتخاب شده, در انتخاب, انتخاب کنید

GT GD C H L M O
send /send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن; USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می

GT GD C H L M O
separate /ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده; VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن; USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای

GT GD C H L M O
sept /sepˈtem.bər/ = NOUN: هفت, دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند از یک جد یا نیا بوجود امدهاند; USER: دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند از یک جد یا نیا بوجود امدهاند, هفت, سپتامبر

GT GD C H L M O
sequel /ˈsiː.kwəl/ = NOUN: عاقبت, دنباله, عقبه, نتیجه, پشت, پایان, پشت بند, انجام; USER: عاقبت, دنباله, نتیجه, پشت بند, عقبه

GT GD C H L M O
serial /ˈsɪə.ri.əl/ = ADJECTIVE: سریال, نوبتی, پیاپی, ردیفی, ردهای, دوری, ترتیبی, جزء بجزء; NOUN: نشریه; USER: سریال, های سریال, سریال را, سریال های

GT GD C H L M O
serious /ˈsɪə.ri.əs/ = ADJECTIVE: جدی, وخیم, مهم, سنگین, سخت, خطیر, خطر ناک, فربه, فکور; USER: جدی, جدی است, های جدی, جدی در, مهم

GT GD C H L M O
server /ˈsɜː.vər/ = NOUN: خدمتگذار, خدمتکار, نوکر, کمک کننده, بازیکنی که توپ را میزند; USER: سرور, سرور را, سرور های, سرور به, سرور در

GT GD C H L M O
service /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات; VERB: سرویس کردن; USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
session /ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی; USER: جلسه, نشست, وارد نمایید, را وارد نمایید, عبورتان را وارد

GT GD C H L M O
set /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت; VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن; ADJECTIVE: روشن, واقع شده; USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم

GT GD C H L M O
settings /ˈset.ɪŋ/ = NOUN: محیط, زمینه, موقعیت, نشاندن, اهنگ, جای نگین, کار گذاری, وضع ظاهر, قرار گاه; USER: تنظیمات, تنظیمات را, از تنظیمات, به تنظیمات, در تنظیمات

GT GD C H L M O
setup /ˈsetʌp/ = NOUN: برپایی, وضع, ترتیب, برپا کردن, وضع بدن, مقدمهچینی; ADJECTIVE: منتصب; USER: برپایی, راه اندازی, نصب, راه اندازی شده, های راه اندازی

GT GD C H L M O
several /ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا; ADVERB: چند, چندین, چندی; PRONOUN: برخی از; USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی

GT GD C H L M O
share /ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش; VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید

GT GD C H L M O
she /ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن; NOUN: جانور ماده; USER: او, که او, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
sheet /ʃiːt/ = NOUN: ورق, ورقه, صفحه, ملافه, تخته, لت, پهنه, فلز ورق; VERB: ورق شدن, ملافه کردن, ورقه کردن; USER: ورق, برگه, ورقه, صفحه, ورق های

GT GD C H L M O
shop /ʃɒp/ = NOUN: فروشگاه, مغازه, کارگاه, دکان, دکه; VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن; USER: فروشگاه, مغازه, خرید, مغازه می, مغازه ها

GT GD C H L M O
should /ʃʊd/ = VERB: باید, بایست; USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از

GT GD C H L M O
shows /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که

GT GD C H L M O
side /saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب; VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن; USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب

GT GD C H L M O
simple /ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان; USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای

GT GD C H L M O
simpler /ˈsɪm.pl̩/ = USER: ساده, ساده تر, سادهتر, ساده تر است, را ساده تر

GT GD C H L M O
simplification /ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = NOUN: ساده سازی, تسهیل; USER: ساده سازی, ساده, سادهسازی, تسهیل, ساده سازی شده

GT GD C H L M O
simplified /ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = ADJECTIVE: سادهشده; USER: سادهشده, ساده, ساده شده, ساده تر, ساده شده ای

GT GD C H L M O
simply /ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا; USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با

GT GD C H L M O
simulation /ˌsɪm.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: شبیه سازی, تظاهر, وانمود, تقلید, تشبیه, تمارض, ظاهر سازی; USER: شبیه سازی, های شبیه سازی, شبیه سازی شده, شبیه سازی را, شبیه سازی های

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
single /ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن; USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد

GT GD C H L M O
sit /sɪt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن; USER: نشستن, نشسته, بنشینم, بنشیند, می نشینند

GT GD C H L M O
site /saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان; USER: محل, سایت, وب سایت, به سایت, سایت را

GT GD C H L M O
six /sɪks/ = sixth, six, six, six; USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر

GT GD C H L M O
size /saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی; VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن; USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی

GT GD C H L M O
sleepy /ˈsliː.pi/ = ADJECTIVE: خواب الود, خواب دار; USER: خواب دار, خواب آلود, خواب آلودگی, خواب الود, خواب آلودگی شده

GT GD C H L M O
slice /slaɪs/ = NOUN: برش, خلال, تکه, قاچ, لقمه, قسمت, سهم, قاش, گوه; VERB: بریدن, قاچ کردن, قاش کردن; USER: برش, تکه, قاچ, بریدن, قاچ کردن

GT GD C H L M O
slices /slaɪs/ = NOUN: برش, خلال, تکه, قاچ, لقمه, قسمت, سهم, قاش, گوه, مرهم کش, باریکه, تیغه گوشت بری, تراشه; USER: برش, تکه, برشهای, برش های, برش ها

GT GD C H L M O
slider /ˈslīdər/ = NOUN: لغزنده, سر خورنده; USER: لغزنده, کشویی, نوار لغزنده, گوشی کشویی, نوار لغزنده را

GT GD C H L M O
slides /slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری; USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها

GT GD C H L M O
snow /snəʊ/ = NOUN: برف; VERB: برف باریدن, برف امدن; USER: برف, برف و, برف را, برف در

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
sold /səʊld/ = ADJECTIVE: فروخته شده, بفروش رفته, بفریفته; USER: فروخته شده, فروخته, فروش می رسد, به فروش می رسد, فروخته می

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
sometimes /ˈsʌm.taɪmz/ = ADVERB: گاهی, بعضی اوقات, بعضی مواقع, بندرت, گاه بگاهی; USER: گاهی, گاهی اوقات, بعضی اوقات, گاهی اوقات به, بعضی مواقع

GT GD C H L M O
sop /sɒp/ = NOUN: ترید, ابگوشت; VERB: جذب کردن, خیس خوردن, خیساندن; USER: ابگوشت, جذب کردن, ترید, خیس خوردن, خیساندن

GT GD C H L M O
sound /saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا; ADJECTIVE: سالم, استوار, مستدل, بی عیب; ADVERB: بطور ژرف; VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن; USER: صدا, صوت, درست, سالم, استوار

GT GD C H L M O
source /sɔːs/ = NOUN: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, ماخذ, مایه, خاستگاه, مصدر, سر چشمه, عین, مایه مبداء; USER: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, های منبع

GT GD C H L M O
sources /sɔːs/ = NOUN: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, ماخذ, مایه, خاستگاه, مصدر, سر چشمه, عین, مایه مبداء; USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع

GT GD C H L M O
specific /spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی; USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص

GT GD C H L M O
stage /steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه; VERB: در صحنه ظاهر شدن, مرحله دار شدن; USER: مرحله, صحنه, در مرحله, مرحله ای, به مرحله

GT GD C H L M O
stages /steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه; USER: مراحل, مرحله, مراحل مختلف, در مراحل, از مراحل

GT GD C H L M O
stand /stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه; VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن; USER: ایستادن, ایستاده, ایستاده اند, ایستاده است, موضع

GT GD C H L M O
standard /ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان; ADJECTIVE: متعارف, مرسوم, متعارفی, قانونی, همگون; USER: استاندارد, های استاندارد, معیار, استاندارد را

GT GD C H L M O
star /stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم; VERB: درخشیدن, باستاره زینت کردن, ستاره نمایش وسینماشدن; USER: ستاره, های ستاره, ستاره ی, ستاره های, ستاره در

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
started /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده

GT GD C H L M O
starting /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به

GT GD C H L M O
statements /ˈsteɪt.mənt/ = NOUN: بیانیه, بیان, گفته, اظهار, اعلامیه, شرح, حکم, توضیح, قطعنامه, قطعه نامه, تقریر, عرضه داشت; USER: اظهارات, بیانیه, عبارات, بیانیه های, بیانیه ها

GT GD C H L M O
status /ˈsteɪ.təs/ = NOUN: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام, شان, حال, پایه; USER: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام

GT GD C H L M O
steamers /ˈstiː.mər/ = NOUN: ک'تی بخار, ما'ین بخار, دیگ بخارپI; USER: دiتگاه بخار, اI دiتگاه بخار, بخار بخار, بخار در, Steamers و,

GT GD C H L M O
stop /stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه; VERB: متوقف ساختن, ایستادن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن; USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, را متوقف, متوقف ساختن

GT GD C H L M O
storage /ˈstɔː.rɪdʒ/ = NOUN: ذخیره سازی, انبارش, انباره, مخزن, ضبط, انبار کالا; USER: ذخیره سازی, ذخیره, انبارش, انباره, مخزن

GT GD C H L M O
stored /stɔːr/ = ADJECTIVE: ذخیره شده, انباشته; USER: ذخیره شده, ذخیره, ذخیره می شود, های ذخیره شده, ذخیره شده است

GT GD C H L M O
structure /ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء; VERB: تشکیلات دادن; USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار

GT GD C H L M O
studio /ˈstjuː.di.əʊ/ = NOUN: کارگاه, هنرکده, پیشه گاه, اتاق کار, کارخانه, کارگاه هنری; USER: کارگاه, استودیو, استودیوی, استودیویی, استودیو های

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
suggested /səˈdʒest/ = VERB: اشاره کردن بر, بفکر خطور دادن, اظهار کردن, پیشنهاد کردن, تلقین کردن; USER: پیشنهاد, نشان, مطرح, پیشنهادی, پیشنهاد کرد

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
supported /səˈpɔːt/ = ADJECTIVE: متکی; USER: پشتیبانی, حمایت, پشتیبانی می, حمایت می, پشتیبانی شده

GT GD C H L M O
supports /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء, ملاک, متکا, پشتیبان زیر برد; USER: پشتیبانی, پشتیبانی از, پشتیبانی می, را پشتیبانی, را پشتیبانی می

GT GD C H L M O
sync /sɪŋk/ = USER: همگام, را همگام سازی, همگام سازی کند, همگام سازی را, همگام سازی شود

GT GD C H L M O
synchronized /ˈsɪŋ.krə.naɪz/ = ADJECTIVE: همگام شده, موازی همزمان; USER: همگام شده, هماهنگ, همزمان, همگام, هماهنگ شده"

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
tab /tæb/ = NOUN: برگ, باریکه, جدول بندی, حساب, هزینه, صورت حساب, شمارش; VERB: گلچین کردن, باریکه دادن به, نوار زدن به, نشان دار کردن; USER: برگ, تب, زبانه, است Tab, داشته است Tab

GT GD C H L M O
table /ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز; VERB: مطرح کردن, از دستور خارج کردن, روی میز گذاشتن, در فهرست نوشتن; USER: جدول, میز, سفره, فهرست, جدول را

GT GD C H L M O
tables /ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز; USER: جداول, جدول, از جداول, جدول نوشته شده, گروه جداول

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
takes /teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد

GT GD C H L M O
task /tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین; VERB: زیاد خسته کردن, بکاری گماشتن, تهمت زدن, تحمیل کردن; USER: کار, وظیفه, تکلیف, وظیفه ای, وظیفه ی

GT GD C H L M O
tasks /tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین; USER: وظایف, کارهای, انجام وظایف, وظایف را, انجام دادن کارهای

GT GD C H L M O
tax /tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین; VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن; USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات

GT GD C H L M O
teams /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی

GT GD C H L M O
technical /ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی; USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در

GT GD C H L M O
technique /tekˈniːk/ = NOUN: تکنیک, فن, شیوه, روش فنی, شگرد فن, اصول مهارت; USER: تکنیک, روش, از روش, فن, شیوه

GT GD C H L M O
ten /ten/ = ten, عشر; USER: ده, از ده, ده نفر, ده ها, به ده

GT GD C H L M O
tend /tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن; USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
theft /θeft/ = NOUN: سرقت, دزدی, تاراج; USER: سرقت, دزدی, از سرقت, سرقت را, سرقت و

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
therefore /ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن; CONJUNCTION: یعنی; USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
third /θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم; VERB: به سه بخش تقسیم کردن; USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
thus /ðʌs/ = ADVERB: چنین, پس, بنابر این, بدین گونه, بدینسان, چنان, بدین معنی که, از این قرار, این طور; USER: بنابر این, در نتیجه, این ترتیب, به این ترتیب, پس

GT GD C H L M O
ticket /ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی; VERB: برچسب زدن به, بلیط منتشر کردن, بلیط دار کردن; USER: بلیط, بلیت, فروش بلیط, بلیط های, بلیط ها

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
tool /tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست; VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن; USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای

GT GD C H L M O
tools /tuːl/ = NOUN: دست افزار; USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای

GT GD C H L M O
topics /ˈtɒp.ɪk/ = NOUN: موضوع, مبحث, سرفصل; USER: موضوعات, مباحث, مبحث, تعداد مبحث, موضوع های ایجاد

GT GD C H L M O
total /ˈtəʊ.təl/ = ADJECTIVE: مجموع, کل, کلی, تام, کامل, مطلق; NOUN: جمع, جمع کل, حاصل جمع, جمله; VERB: جمع کردن; USER: کل, مجموع, کلی, کامل, جمع

GT GD C H L M O
tracing /ˈtreɪ.sɪŋ/ = NOUN: ردیابی, ترسیم; USER: ردیابی, ترسیم, ردیابی را, به ردیابی, های ردیابی

GT GD C H L M O
track /træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر; VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن; USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار

GT GD C H L M O
tracking /trak/ = NOUN: پیگردی; USER: پیگردی, ردیابی, پیگیری, های ردیابی, را ردیابی

GT GD C H L M O
transact /trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن; USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن

GT GD C H L M O
transaction /trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا; USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به

GT GD C H L M O
transactions /trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات; USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را

GT GD C H L M O
transcript /ˈtræn.skrɪpt/ = NOUN: رونوشت, نسخه رونوشت; USER: رونوشت, متن, نسخه, نسخه رونوشت, متن پیادهشده

GT GD C H L M O
transfer /trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال; ADJECTIVE: انتقالی; VERB: انتقال دادن, منتقل کردن, ورابردن, انقال دادن, واگذار کردن; USER: انتقال, منتقل, نقل و انتقال, را انتقال, انتقال می

GT GD C H L M O
transition /trænˈzɪʃ.ən/ = NOUN: انتقال, گذار, تحول, عبور, برزخ, مرحله تغییر, تغییر از یک حالت بحالت دیگر; USER: انتقال, گذار, تحول, حال گذار, عبور

GT GD C H L M O
transparency /tranˈsparənsē/ = USER: شفافیت, شفافیت در, شفافیت را

GT GD C H L M O
trends /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های

GT GD C H L M O
trigger /ˈtrɪɡ.ər/ = NOUN: ماشه, قلاب, پاشنه, ماشه اسلحه, گیره, سنگ زیر چرخ, چرخ نگهدار; VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن; USER: ماشه, باعث, آغاز کند, را آغاز کند, را آغاز

GT GD C H L M O
triggered /ˈtrɪɡ.ər/ = VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن; USER: باعث, موجب, موجب شده, باعث شده, تحریک می شود

GT GD C H L M O
true /truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور; VERB: ثابت یاحقیقی کردن; USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین

GT GD C H L M O
truth /truːθ/ = NOUN: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی, صداقت, حقانیت; USER: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی

GT GD C H L M O
trying /ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا; USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
type /taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه; VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن; USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه

GT GD C H L M O
types /taɪp/ = NOUN: حروف; USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف

GT GD C H L M O
ui = USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,

GT GD C H L M O
ultimately /ˈʌl.tɪ.mət.li/ = USER: در نهایت, نهایت, نهایتا, نهایت به, در نهایت به

GT GD C H L M O
unambiguous /ˌʌn.æmˈbɪɡ.ju.əs/ = ADJECTIVE: غیر مبهم; USER: غیر مبهم, بدون ابهام, مبهم, ابهام, غیرمبهمی را

GT GD C H L M O
uncheck /ˌənˈCHek/ = USER: لغو انتخاب, تیک, برداشتن تیک, برداشتن تیک چک باکس, تیک گزینه

GT GD C H L M O
under /ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر; ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح; ADVERB: در زیر; NOUN: کسر; USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از

GT GD C H L M O
underlying /ˌəndərˈlī/ = ADJECTIVE: در زیر قرار گرفته, اصولی یا اساسی; USER: اساسی, زمینه, زمینه ای, زیربنایی, در زمینه

GT GD C H L M O
unification /ˈjuː.nɪ.faɪ/ = NOUN: وحدت, یگانگی, یکی سازی, یک شکلی, تک سازی; USER: وحدت, اتحاد, یگانگی, یکی سازی, تک سازی

GT GD C H L M O
unit /ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی; USER: واحد, دستگاه, یگان, در واحد, واحد به

GT GD C H L M O
units /ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی; USER: واحد, واحدهای, واحد های, واحدها, واحد در

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
update /ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن; USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز

GT GD C H L M O
updated /ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن; USER: به روز رسانی, به روز, به روز شده, روز رسانی, روز شده در

GT GD C H L M O
updates /ʌpˈdeɪt/ = USER: به روز رسانی, روز رسانی, روز رسانی های, به روز رسانی های, به روز رسانی ها

GT GD C H L M O
upgrade /ʌpˈɡreɪd/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن یا ترقی دادن; NOUN: ترفیع, بهبود امکانات, سر بالایی; ADVERB: از درجه بالا, بطرف بالا; USER: ارتقاء, ارتقا, ارتقا دهید, روز رسانی, ارتقاء داده شده

GT GD C H L M O
upgrades /ʌpˈɡreɪd/ = NOUN: ترفیع, بهبود امکانات, سر بالایی; USER: ارتقاء, ارتقا, ارتقاء و, از ارتقاء, به روز رسانی

GT GD C H L M O
uploaded /ʌpˈləʊd/ = USER: آپلود, ارسال, ارسال شده, بارگذاری, بارگذاری شده

GT GD C H L M O
upon /əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد; USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی

GT GD C H L M O
usability /ˌjuːzəˈbɪləti/ = NOUN: قابلیت استفاده, بکار خوری; USER: قابلیت استفاده, قابلیت, قابلیت ها, قابلیت استفاده از, قابلیت استفاده به

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
uses /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت, منفعت, اطلاق, تمرین, خاصیت; USER: با استفاده از, استفاده, استفاده از, استفاده می, استفاده میکند

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
utilize /ˈjuː.tɪ.laɪz/ = VERB: بکار گرفتن, مورد استفاده قرار دادن, استفاده کردن از, بهرهبرداری کردن, بمصرف رساندن, بکار زدن; USER: استفاده, استفاده از, بهره برداری, با استفاده, مورد استفاده قرار

GT GD C H L M O
utilizes /ˈjuː.tɪ.laɪz/ = VERB: بکار گرفتن, مورد استفاده قرار دادن, استفاده کردن از, بهرهبرداری کردن, بمصرف رساندن, بکار زدن; USER: با بهره گیری از, بهره گیری, با بهره گیری, بهره گیری از, با بهره

GT GD C H L M O
validation /ˈvæl.ɪ.deɪt/ = NOUN: اعتبار, تایید, معتبر سازی, تایید اعتبار, صحت, تصدیق, تنفیذ, درستی; USER: اعتبار, تایید اعتبار, تایید, صحت, معتبر سازی

GT GD C H L M O
valuation /ˌvæl.juˈeɪ.ʃən/ = NOUN: ارزیابی, ارزشگذاری, بها, تقویم; USER: ارزیابی, ارزش, ارزشگذاری, ارزش گذاری, قیمت گذاری

GT GD C H L M O
value /ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه; VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن; USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش

GT GD C H L M O
valued /ˈvæl.juːd/ = VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن; USER: ارزش, به ارزش, ارزشمند, ارزش دارد, ارزش گذاری

GT GD C H L M O
values /ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه; USER: ارزش, مقادیر, ارزشهای, ارزش های, ارزش ها

GT GD C H L M O
vandals /ˈvand(ə)l/ = NOUN: خرابگر; USER: خرابکاری, خرابکارها, خرابکاران, افراد ولگرد, وندالها,

GT GD C H L M O
variables /ˈveə.ri.ə.bl̩/ = NOUN: متغیر; USER: متغیر, متغیرهای, متغیرها, متغیر های, متغیر ها

GT GD C H L M O
variance /ˈveə.ri.əns/ = NOUN: واریانس, اختلاف, مغایرت, نا سازگاری; USER: واریانس, اختلاف, انحراف, تنوع, تغییرات

GT GD C H L M O
variances /ˈveə.ri.əns/ = NOUN: واریانس, اختلاف, مغایرت, نا سازگاری; USER: واریانس, واریانس های, تفاوت, واریانس ها, واریانسها

GT GD C H L M O
various /ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا; USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از

GT GD C H L M O
ve / -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید

GT GD C H L M O
vendor /ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف; USER: فروشنده, فروشندگان, فروشنده به, فروشنده را, های فروشنده

GT GD C H L M O
vendors /ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف; USER: فروشندگان, فروشندگان در, فروشندگان را, فروشندگان به, به فروشندگان

GT GD C H L M O
verities = NOUN: حقیقت, صحت, صدق, iخن راiت, راiتی, واقعیت, چیI واقعی; USER: حقایق,

GT GD C H L M O
version /ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه; USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی

GT GD C H L M O
versions /ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه; USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها

GT GD C H L M O
versus /ˈvɜː.səs/ = PREPOSITION: در مقابل, در برابر, برضد; USER: در مقابل, مقابل, برابر, در برابر, نسبت به

GT GD C H L M O
very /ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی; ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی; USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار

GT GD C H L M O
view /vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت; VERB: دیدن, از نظر گذراندن; USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید

GT GD C H L M O
views /vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت; USER: نمایش, دیدگاه, دیدگاه های, دیدگاه ها, ها نمایش ها

GT GD C H L M O
virtual /ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری; USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در

GT GD C H L M O
visibility /ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن; USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید

GT GD C H L M O
visible /ˈvɪz.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل رویت, نمایان, مریی, پدیدار, پیدا, دیده شدنی, وابسته به بینایی; USER: قابل رویت, قابل مشاهده, قابل مشاهده است, نمایان, پدیدار

GT GD C H L M O
visit /ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت; VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن; USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید

GT GD C H L M O
visual /ˈvɪʒ.u.əl/ = ADJECTIVE: بصری, دیداری, دیدنی, عینی, دیدی, وابسته به دید; USER: بصری, دیداری, های بصری, بصری است, بصری را

GT GD C H L M O
visualize /ˈvɪʒ.u.əl.aɪz/ = VERB: تجسم کردن, متصور ساختن, تصور کردن, در پیش چشم نمودار کردن; USER: تجسم کردن, تجسم, تجسم کنید, را تجسم, متصور ساختن

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
warehouse /ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی; VERB: انبار کردن; USER: مخزن, انبار, ذخیره سازی, های انبار, انبار در

GT GD C H L M O
warehouses /ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی; USER: انبارها, انبار, انبارهای, انبارها را, انبارها در

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
web /web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده; VERB: تنیدن; USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب

GT GD C H L M O
welcome /ˈwel.kəm/ = NOUN: خوش آمد, خوشامد, خوش باش; VERB: خوشامد گفتن, پذیرایی کردن; USER: خوش آمد, خوش آمدید, انجمن خوش آمدید, خوش آمد گویی, خوشامد

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
whenever /wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه; USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
whether /ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا; PRONOUN: چه; USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
whilst /waɪl/ = CONJUNCTION: در حالیکه, در مدتی که, در خلال مدتی که, ضمناینکه; USER: در حالیکه, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که به

GT GD C H L M O
white /waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ; NOUN: سفیدی; USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و

GT GD C H L M O
width /wɪtθ/ = NOUN: عرض, پهنا, ضخامت, وسعت, پهنه, عریضی, چیز پهن; USER: عرض, پهنا, ضخامت, با عرض, وسعت

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
window /ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه; VERB: پنجره دار کردن; USER: پنجره, پنجره را, پنجره ای, پنجره به, پنجره ی

GT GD C H L M O
windows /ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه; USER: پنجره ها, ویندوز, پنجره, پنجره های, پنجره ها را

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
without /wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی; ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف; USER: بدون, را بدون, و بدون, بی

GT GD C H L M O
wizard /ˈwɪz.əd/ = NOUN: جادو, نابغه, جادو گر, طلسمگر; USER: جادوگر, ویزارد, جادوگر به, ویزارد به, جادوگر در

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
writer /ˈraɪ.tər/ = NOUN: نویسنده, راقم, سخنور, خامه ران, مصنف; USER: نویسنده, نویسنده ای, نویسنده ی

GT GD C H L M O
xml /ˌeks.emˈel/ = USER: XML, XML بررسی, کاپرفیلد, XML را, xml در

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

1093 words