Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
ability
/əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته;
USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
abject
/ˈæb.dʒekt/ = ADJECTIVE: خسیس, خوار, خفیف, فرومایه, سرافکنده, پست;
USER: خسیس, فرومایه, خوار, سرافکنده, خفیف
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
about
/əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک;
ADVERB: تقریبا, پیرامون;
USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا
GT
GD
C
H
L
M
O
accelerating
/əkˈsel.ə.reɪt/ = VERB: شتاب دادن, سرعت دادن, شتاب کردن, تسریع کردن, شتاباندن, تند کردن, بر سرعت افزودن, تند شدن, تندتر شدن;
USER: شتاب, تسریع, سرعت بخشیدن به, شتاب بخشیدن به, تسریع می بخشد
GT
GD
C
H
L
M
O
access
/ˈæk.ses/ = NOUN: دسترسی, دسترس, راه, دست یابی, تقریب, اجازه دخول, راه دسترس, مدخل, وسیله حصول, حمله, اصابت, دسترسی یا مجال مقاربت, تقرب به خدا, بروز مرض;
USER: دسترسی, دسترسی به, دسترسی داشته باشید, دسترسی پیدا, دسترسی پیدا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
accessible
/əkˈses.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, دست یافتنی, دستیابی پذیر, قابل وصول, امادهء پذیرایی, حی و حاضر, دم دستی, نزدیک;
USER: در دسترس, دسترس, قابل دسترس, قابل دسترسی, های قابل دسترس
GT
GD
C
H
L
M
O
according
/əˈkôrd/ = ADJECTIVE: مطابق, موافق, بر وفق;
USER: مطابق, توجه, بر اساس, بر طبق, بر اساس گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
accordingly
/əˈkɔː.dɪŋ.li/ = ADVERB: نتیجتا, بر طبق ان, بنابر این, از همان قرار, بالنتیجه, از این رو;
USER: درآمده است, درآمده, مطابق با, بر اساس, بر طبق آن
GT
GD
C
H
L
M
O
account
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب;
VERB: شمردن, حساب کردن, حساب پس دادن, مسئول بودن, محاسبه نمودن;
USER: حساب, حساب کاربری, به حساب, حساب کاربری دارید, شرح
GT
GD
C
H
L
M
O
accounting
/əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع;
USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را
GT
GD
C
H
L
M
O
accounts
/əˈkaʊnt/ = NOUN: حساب, شرح, گزارش, صورت حساب, حکایت, داستان, سبب, بیان علت, خبر, پا;
USER: حساب, حساب های, حسابهای, حساب ها, به حساب
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
activated
/ˈaktəˌvāt/ = VERB: فعال کردن, کنشور کردن, بفعالیت پرداختن, تخلیص کردن, سوق دادن, بکار انداختن;
USER: فعال, فعال شده, فعال می, فعال می شود, فعال است
GT
GD
C
H
L
M
O
activities
/ækˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: عملیات;
USER: فعالیت, فعالیت های, فعالیتهای, فعالیت ها, فعالیتها
GT
GD
C
H
L
M
O
actual
/ˈæk.tʃu.əl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, فعلی;
USER: واقعی, های واقعی, حقیقی, واقعی را, واقعی در
GT
GD
C
H
L
M
O
added
/ˈæd.ɪd/ = ADJECTIVE: مضاف;
USER: اضافه شده, اضافه, افزود, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
adding
/æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن;
USER: اضافه کردن, افزودن, اضافه, با اضافه کردن, با افزودن
GT
GD
C
H
L
M
O
addition
/əˈdɪʃ.ən/ = NOUN: اضافه, جمع, افزایش, ضمیمه, لقب, متمماسم, سرک, اسم اضافی, ترکیب چند ماده با هم;
USER: اضافه, علاوه بر, علاوه, علاوه بر این, علاوه بر آن
GT
GD
C
H
L
M
O
additional
/əˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: اضافی, افزوده, فرعی;
USER: اضافی, اضافی در, های اضافی, اضافی را, افزوده
GT
GD
C
H
L
M
O
address
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه;
VERB: نشانی دادن, درست کردن, قراول رفتن;
USER: ادرس, آدرس, نشانی, به آدرس, آدرس های
GT
GD
C
H
L
M
O
addresses
/əˈdres/ = NOUN: نشانی, خطاب, ادرس, نطق, خطابه, عنوان, ارسال, نام و نشان, سرنامه, طرزخطاب, مهارت, خطابت;
USER: آدرس, آدرس های, آدرس ها, نشانی های, به آدرس
GT
GD
C
H
L
M
O
adds
/æd/ = USER: می افزاید:, می افزاید, افزاید, اضافه می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
adjust
/əˈdʒʌst/ = VERB: تنظیم کردن, سازگار کردن, وفق دادن, تعدیل کردن, میزان کردن, تسویه نمودن, مطابق کردن;
USER: تنظیم کردن, تنظیم, تنظیم کنید, را تنظیم, را تنظیم کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
administration
/ədˌmɪn.ɪˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: حکومت, اجرا, وصایت, سیاست, تصفیه, ادارهء کل, الغاء, فرمداری, تقسیمات جزء وزارتخانهها در شهرها;
USER: حکومت, دولت, مدیریت, اداره
GT
GD
C
H
L
M
O
admission
/ədˈmɪʃ.ən/ = NOUN: پذیرش, ورودیه, قبول, اعتراف, تصدیق, دخول, درامد, اجازهء ورود, بارداد;
USER: پذیرش, بستری, اعتراف, پذیرش در, ورودیه
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
after
/ˈɑːf.tər/ = ADVERB: پس از, بعد از, عقب, در عقب, بتقلید, بیادبود;
PREPOSITION: در پی, پشت سر, مابعد, در جستجوی, در صدد;
USER: پس از, پس, بعد از, بعد
GT
GD
C
H
L
M
O
against
/əˈɡenst/ = PREPOSITION: علیه, در برابر, ضد, در مقابل, با, بر, مخالف, به, برعلیه, برضد, مجاور, بسوی;
USER: در برابر, در مقابل, با, ضد, بر
GT
GD
C
H
L
M
O
agenda
/əˈdʒen.də/ = NOUN: موضوع مورد بحی روز;
USER: دستور کار, دستور جلسه, در دستور کار, دستور کار قرار, دستور کار خود
GT
GD
C
H
L
M
O
alert
/əˈlɜːt/ = ADJECTIVE: هوشیار, مواظب, گوش بزنگ, زیرک, محتاط, متوجه;
NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
VERB: خروش برآوردن, بحالت آماده باش درامدن یا دراوردن, سر و صدا و اشوب کردن;
USER: هوشیار, هشدار, هشدار به, هشدار دادن, هشدار دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
alerts
/əˈlɜːt/ = NOUN: اعلام خطر, اژیر هوایی;
USER: هشدار, هشدارهای, هشدار در, اجتماعی و ارتباطی تصویر
GT
GD
C
H
L
M
O
algorithms
/ˈalgəˌriT͟Həm/ = NOUN: الگوریتم, محاسبه عددی, ازفارسی, حساب رقومی;
USER: الگوریتم, الگوریتم های, الگوریتمهای, الگوریتم ها, از الگوریتم
GT
GD
C
H
L
M
O
aligned
/ˌnɒn.əˈlaɪnd/ = VERB: ردیف کردن, هم تراز کردن, بصف کردن, در یک ردیف قرار گرفتن, در صف امدن;
USER: تراز وسط قرار دارد, تراز وسط قرار, تراز, در تراز وسط قرار دارد, هم تراز
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
allocation
/ˈæl.ə.keɪt/ = NOUN: تخحیص;
USER: تخصیص, اختصاص, اختصاص داده, به تخصیص, در تخصیص
GT
GD
C
H
L
M
O
allow
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه دادن, اجازه می دهد, اجازه می دهد تا, اجازه می دهد که, ها اجازه می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
allowed
/əˈlaʊ/ = ADJECTIVE: مجاز, روا;
USER: مجاز, اجازه, اجازه داده, اجازه داد, مجاز است
GT
GD
C
H
L
M
O
allowing
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
allows
/əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن;
USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
also
/ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این;
USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز
GT
GD
C
H
L
M
O
amount
/əˈmaʊnt/ = NOUN: مقدار, مبلغ, میزان, عده, مقدار میزان, مایه;
VERB: بالغ شدن, رسیدن;
USER: مقدار, میزان, مبلغ, به مقدار, مقدار قابل
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
analysis
/əˈnæl.ə.sɪs/ = NOUN: تحلیل, تجزیه, آزمايش, انالیز, جداگری, کاوش, فرگشایی, استقراء, شی تجزیه شده, مشتق و تابع اولیه, کتاب یا موضوع تجزیه و تحلیل شده;
USER: تحلیل, تجزیه و تحلیل, آنالیز, تجزیه, تحلیل های
GT
GD
C
H
L
M
O
analytics
/ˌanlˈitiks/ = NOUN: علم تجزیه و تحلیل, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی;
USER: علم تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل, تجزیه و تحلیل ترافیک, فرگشاشناسی, هندسهء تحلیلی
GT
GD
C
H
L
M
O
analyze
/ˈæn.əl.aɪz/ = VERB: تجزیه کردن, کاویدن, تحلیل کردن, جزئيات را مطالعه کردن, تشریح کردن, با تجزیه ازمایش کردن, فرگشایی کرد ن, جدا کردن;
USER: تجزیه و تحلیل, تحلیل, آنالیز, و تحلیل, تجزیه و تحلیل و
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
announced
/əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن;
USER: اعلام کرد, اعلام, اعلام کردند, اعلام شده, را اعلام
GT
GD
C
H
L
M
O
another
/əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر;
PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر;
USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را
GT
GD
C
H
L
M
O
any
/ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه;
PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع;
USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
anytime
/ˈen.i.taɪm/ = USER: در هر زمان, هر زمان, در هر زمانی, را در هر زمان, در هر زمان به
GT
GD
C
H
L
M
O
anywhere
/ˈen.i.weər/ = ADVERB: هر جا, هر کجا;
USER: هر جا, هر نقطه, در هر نقطه, هر کجا, در هر نقطه در
GT
GD
C
H
L
M
O
ap
= USER: AP, اسوشیتد پرس, آسوشیتدپرس, از آسوشیتدپرس, از AP
GT
GD
C
H
L
M
O
api
/ˌeɪ.piˈaɪ/ = USER: API, API های, API را, استاندارد API
GT
GD
C
H
L
M
O
application
/ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست;
USER: کاربرد, برنامه, نرم افزار, درخواست, استفاده
GT
GD
C
H
L
M
O
apply
/əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن;
USER: اعمال می شود, اعمال, اعمال می, نظرگرفته شود, در نظرگرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
approach
/əˈprəʊtʃ/ = VERB: نزدیک شدن, نزدیک امدن;
USER: روش, رویکرد, رویکردی, رهیافت, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
approval
/əˈpruː.vəl/ = NOUN: تصویب, رخصت, ستایش, تجویز, طرفداری;
USER: تصویب, تایید, موافقت, به تایید, از تصویب
GT
GD
C
H
L
M
O
approve
/əˈpruːv/ = VERB: تصویب کردن, موافقت کردن, ازمایش کردن, پسند کردن, روا داشتن, طرفداری کردن;
USER: تایید, تصویب, را تایید, تایید کند, مورد تایید
GT
GD
C
H
L
M
O
approved
/əˈpruːvd/ = VERB: تصویب کردن, موافقت کردن, ازمایش کردن, پسند کردن, روا داشتن, طرفداری کردن;
USER: تایید شده, تایید, تصویب, مورد تایید, تصویب شده
GT
GD
C
H
L
M
O
apt
/æpt/ = ADJECTIVE: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل, اماده, زرنگ, در خور;
USER: مناسب, مستعد, شایسته, قابل, متمایل
GT
GD
C
H
L
M
O
are
/ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید;
USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
around
/əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی;
ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو;
USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
asap
/ˌeɪ.es.eɪˈpiː/ = USER: ASAP, بیارین, ASAP را, ابزار ASAP
GT
GD
C
H
L
M
O
aspects
/ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت;
USER: جنبه های, جنبه, جنبههای, از جنبه, جنبه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
assay
/əˈseɪ/ = NOUN: عیار, ازمایش, کوشش, امتحان, عیارگری;
VERB: سنجیدن, محک زدن, چشیدن, کوشش کردن, تحقیق کردن, ازمایش کردن, ازمودن, عیارگیری کردن, عیار گرفتن, باز جویی کردن;
USER: ازمایش, روش, سنجش, استفاده از روش, با استفاده از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
asset
/ˈæs.et/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد;
USER: دارایی, دارایی ها, دارایی های, دارائی های, دارایی است
GT
GD
C
H
L
M
O
assets
/ˈaset/ = NOUN: دارایی, ممر عایدی, خواست, چیز با ارزش و مفید, جمع دارایی شخص که بایستی بابتدیون او پرداخت گردد;
USER: دارایی, دارایی های, دارایی ها, داراییهای, دارائی های
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
attributes
/ˈæt.rɪ.bjuːt/ = NOUN: خواص;
USER: خواص, ویژگی, صفات, ویژگی های, ویژگی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
authorization
/ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار;
USER: اجازه, مجوز, اختیار, به مجوز, صدور مجوز
GT
GD
C
H
L
M
O
authorizations
/ˌɔː.θər.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: اجازه, اختیار;
USER: مجوز, اجازه, مجوزهای, مجوزها, دادن اجازه
GT
GD
C
H
L
M
O
authorized
/ˈɔː.θər.aɪz/ = VERB: اختیار دادن, اجازه دادن, ترخیص کردن, تصویب کردن;
USER: مجاز, مجاز است, مجاز به, که مجاز, مجاز می
GT
GD
C
H
L
M
O
auto
/ˈɔː.təʊ/ = ADJECTIVE: خود کار;
NOUN: خود رو;
USER: خودکار, خودرو, اتوماتیک, های خودکار, خودکار را
GT
GD
C
H
L
M
O
automated
/ˈɔː.tə.meɪt/ = ADJECTIVE: خودکار شده, خود کار;
USER: خودکار شده, خودکار, اتوماتیک, های خودکار, خودکار می
GT
GD
C
H
L
M
O
automatically
/ˌɔː.təˈmæt.ɪ.kəl.i/ = ADVERB: بطور خودکار, بصورت خودکار, خودبخود, بطور غیرارادی;
USER: بطور خودکار, طور خودکار, به طور خودکار, به صورت خودکار, بصورت خودکار
GT
GD
C
H
L
M
O
automation
/ˈɔː.tə.meɪt/ = NOUN: خودکاری, دستگاه تنظیم خودکار, کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار;
USER: اتوماسیون, اتوماسیون اداری, به طور خودکار, به اتوماسیون, و اتوماسیون
GT
GD
C
H
L
M
O
availability
/əˌveɪ.ləˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: دسترسی, دسترس پذیری, فراهمی, قابلیت استفاده, شخص مفید, چیز مفید و سودمند;
USER: دسترس پذیری, دسترس بودن, در دسترس, دسترسی, در دسترس بودن
GT
GD
C
H
L
M
O
available
/əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید;
USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است
GT
GD
C
H
L
M
O
average
/ˈæv.ər.ɪdʒ/ = ADJECTIVE: متوسط, حد وسط, میانی;
NOUN: میانگین, درجه عادی;
VERB: حد وسط پیدا کردن, میانه قرار دادن, میانگین گرفتن, بالغ شدن;
USER: متوسط, طور متوسط, میانگین, به طور متوسط, طور
GT
GD
C
H
L
M
O
avoid
/əˈvɔɪd/ = VERB: اجتناب کردن, طفره رفتن, طفره رفتن از, دوری کردن از, احتراز کردن, الغاء کردن, حذر کردن از, عدول کردن;
USER: جلوگیری از, اجتناب, اجتناب از, اجتناب کنند, پرهیز از
GT
GD
C
H
L
M
O
back
/bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب;
NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران;
ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی;
USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
backend
= USER: باطن, بخش مدیریت, عقب پایان, پنل مدیریت, بخش مدیریت است
GT
GD
C
H
L
M
O
backup
/ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان;
ADJECTIVE: عوضی;
VERB: پشتیبانی کردن;
USER: پشتیبان گیری, نسخه پشتیبان تهیه, ها نسخه پشتیبان تهیه, نسخه پشتیبان تهیه کرده, نسخه پشتیبان تهیه می
GT
GD
C
H
L
M
O
backups
/ˈbæk.ʌp/ = NOUN: پشتیبان;
USER: پشتیبان گیری, پشتیبان, پشتیبان گیری و, پشتیبان گیری را, نسخه پشتیبان تهیه
GT
GD
C
H
L
M
O
backwards
/ˈbæk.wədz/ = ADVERB: به عقب, به پشت, وارونه, از پشت;
USER: به عقب, عقب, به پشت, وارونه, رو به عقب
GT
GD
C
H
L
M
O
balance
/ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب;
VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن;
USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه
GT
GD
C
H
L
M
O
balances
/ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب;
USER: توازن, تعادل, مانده, موازنه
GT
GD
C
H
L
M
O
base
/beɪs/ = NOUN: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا, مرکز, بنیاد, شالوده, ته, ریشه, زمینه, تکیه گاه;
USER: پایه, پایگاه, اساس, باز, مبنا
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
bases
/ˈbeɪ.sɪz/ = NOUN: مبادی;
USER: پایگاه, پایگاه های, پایگاههای, پایه های, پایگاه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
basic
/ˈbeɪ.sɪk/ = ADJECTIVE: اساسی, اصلی, بنیادی, پایهای, بنیانی, تهی;
USER: اساسی, عمومی, اصلی, های اساسی, بنیادی
GT
GD
C
H
L
M
O
basis
/ˈbeɪ.sɪs/ = NOUN: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه, بنیاد, ماخذ, مستمسک;
USER: اساس, پایه, مبنا, بنیان, زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
bb
= ABBREVIATION: تخت خواب و صبحانه;
USER: BB, bb را, bb قرار, کنید BB
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
before
/bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه;
ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه;
USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه
GT
GD
C
H
L
M
O
beginning
/bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا;
USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز
GT
GD
C
H
L
M
O
behavior
/bɪˈheɪ.vjər/ = NOUN: رفتار, سلوک, اخلاق, حرکت, وضع, طرز رفتار, مشی;
USER: رفتار, از رفتار, به رفتار, رفتار را
GT
GD
C
H
L
M
O
behind
/bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز;
PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل;
NOUN: عقب;
USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر
GT
GD
C
H
L
M
O
bellies
/ˈbel.i/ = NOUN: شکم, معده;
USER: شکم, ناراحتی های گوارشی بگیرید, شکم های, شکمها, گوارشی بگیرید
GT
GD
C
H
L
M
O
best
/best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی;
VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن;
USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل
GT
GD
C
H
L
M
O
better
/ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر;
VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن;
ADVERB: بطور بهتر;
NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد;
USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر
GT
GD
C
H
L
M
O
between
/bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین;
ADVERB: مابین, در مقام مقایسه;
USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان
GT
GD
C
H
L
M
O
bill
/bɪl/ = NOUN: لایحه, قبض, اسکناس, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی, منقار, برات, سند, نوک, نوعی شمشیر پهن, فرمان, سیاهه;
VERB: نوک بنوک هم زدن, صورتحساب دادن;
USER: لایحه, قبض, اسکناس, صورت حساب, لایحه قانونی
GT
GD
C
H
L
M
O
billet
/ˈbɪl.ɪt/ = NOUN: ورقه جیره, یادداشت مختصر, پروانه, اجازه نامه;
VERB: ورقه رای را ثبت کردن, اجازهنامه جا و خوراك صادر کردن;
USER: یادداشت مختصر, ورقه جیره, پروانه, اجازه نامه, ورقه رای را ثبت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
both
/bəʊθ/ = ADJECTIVE: هر دو, این یکی و ان یکی;
ADVERB: هم, نیز;
PRONOUN: هر دوی;
USER: هر دو, هم, در هر دو, هر دوی, که هر دو
GT
GD
C
H
L
M
O
box
/bɒks/ = NOUN: جعبه, صندوق, قوطی, محفظه, لژ, بوکس, ضرب, حعبه, اطاقک, جای ویژه, توگوشی;
VERB: بوکس بازی کردن, در جعبه محصور کردن, مشت زدن, مشت بازی کردن, در قاب یا چهارچوب گذاشتن;
USER: جعبه, کادر, صندوق, جعبه های, جعبه را
GT
GD
C
H
L
M
O
broken
/ˈbrəʊ.kən/ = ADJECTIVE: شکسته, شکسته شده, منکسر, نقض شده, رام و آماده سوغان گیری;
USER: شکسته, شکسته شده, را شکسته, شکسته می, شکسته شد
GT
GD
C
H
L
M
O
browser
/ˈbraʊ.zər/ = NOUN: کسیکه جسته و گریخته میخواند;
USER: مرورگر, مرورگر و, مرورگر را, مرورگر وب, به مرورگر
GT
GD
C
H
L
M
O
browsers
/ˈbraʊ.zər/ = NOUN: کسیکه جسته و گریخته میخواند;
USER: مرورگر, مرورگرهای, مرورگرها, مرورگر های, از مرورگرهای
GT
GD
C
H
L
M
O
budget
/ˈbʌdʒ.ɪt/ = NOUN: بودجه, بودجه, حساب درامد و خرج;
USER: بودجه, بودجه می, های بودجه, بودجه را, بودجه در
GT
GD
C
H
L
M
O
build
/bɪld/ = VERB: ساختن, درست کردن, بناء کردن, ساختمان کردن;
USER: ساختن, ساخت, ایجاد, برای ساخت, برای ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
bulk
/bʌlk/ = NOUN: حجم, توده, اکثریت, اندازه, میزان, جسم, جثه, تنه, جسامت;
VERB: بصورت توده جمع کردن, انباشتن;
USER: حجم, فله, توده, بخش عمده ای, اکثریت
GT
GD
C
H
L
M
O
business
/ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد;
USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است
GT
GD
C
H
L
M
O
businessman
/ˈbɪz.nɪs.mən/ = NOUN: تاجر, بازرگان;
USER: تاجر, بازرگان, کسب و کار, تاجر و, بازرگان به
GT
GD
C
H
L
M
O
but
/bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن;
ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض;
PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای;
USER: اما, ولی, بلکه, جز
GT
GD
C
H
L
M
O
buyer
/ˈbaɪ.ər/ = NOUN: خریدار;
USER: خریدار, خریدار می, خریدار به, خریدار در, خریدار است
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
bypassed
/ˈbaɪ.pɑːs/ = VERB: کنار گذاشتن, گذشتن, از راه فرعی رفتن;
USER: کنار, دور زدن, بای پاس, را دور زد, دور زده
GT
GD
C
H
L
M
O
calculate
/ˈkæl.kjʊ.leɪt/ = VERB: حساب کردن, محاسبه کردن, بر اورد کردن;
USER: محاسبه, را محاسبه, محاسبه می, محاسبه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
calculations
/ˌkæl.kjʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: محاسبه, محاسبات, حساب, براورد
GT
GD
C
H
L
M
O
call
/kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری;
VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن;
USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند
GT
GD
C
H
L
M
O
called
/kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده;
USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می
GT
GD
C
H
L
M
O
campaign
/kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور;
USER: کمپین, مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی در, در مبارزات انتخاباتی, مبارزات انتخاباتی به
GT
GD
C
H
L
M
O
campaigns
/kæmˈpeɪn/ = NOUN: سفر, لشکر کشی, یک رشته عملیات جنگی, مسافرت درداخل کشور;
USER: مبارزات انتخاباتی, مبارزات, کمپین, کمپین های, مبارزات انتخاباتی در
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
cancel
/ˈkæn.səl/ = VERB: لغو کردن, باطل کردن, فسخ کردن, قلم زدن, خنثی کردن, خنثی نمودن;
USER: لغو کردن, لغو, صرفنظر کردن, صرفنظر کردن از, را لغو
GT
GD
C
H
L
M
O
capabilities
/ˌkāpəˈbilitē/ = NOUN: قابلیت, توانایی, صلاحیت, لیاقت, استعداد پیشرفت, سامان;
USER: قابلیت, قابلیت های, توانایی, توانایی های, توانمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
capacity
/kəˈpæs.ə.ti/ = NOUN: ظرفیت, گنجایش, استعداد, مقام, صلاحیت;
USER: ظرفیت, گنجایش, ظرفیت های, با ظرفیت, از ظرفیت
GT
GD
C
H
L
M
O
capturing
/ˈkæp.tʃər/ = VERB: گرفتن, اسیر کردن, مبتلا کردن;
USER: گرفتن, تسخیر, تصرف, ضبط, به تصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
case
/keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام;
VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن;
USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه
GT
GD
C
H
L
M
O
cast
/kɑːst/ = VERB: انداختن, ریختن, معین کردن, پخش کردن, افکندن, بشکل در اوردن, در قالب قرار دادن;
NOUN: قالب, گچ گیری, مهره ریزی, طاساندازی;
ADJECTIVE: مطرود;
USER: قالب, بازیگران, ریخته, ریخته گری, انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
catalog
/ˈkæt.əl.ɒɡ/ = NOUN: کاتالوگ, فهرست, کتاب فهرست, فهرست نامه, فهرست مدون;
VERB: فهرست کردن, فهرست به فهرست بردن;
USER: فهرست, کاتولوگ, فروشگاه, کاتالوگ, خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
categories
/ˈkæt.ə.ɡri/ = NOUN: رده, دسته, طبقه, مقوله, رسته, زمره, مقولهمنطقی;
USER: دسته, مقوله, گروهها, مقوله های, دسته های
GT
GD
C
H
L
M
O
centralization
/ˈsen.trə.laɪz/ = NOUN: تمرکز, استقرار در مرکز;
USER: تمرکز, مرکزیت, تمرکز را, استقرار در مرکز
GT
GD
C
H
L
M
O
centralized
/ˈsen.trə.laɪz/ = ADJECTIVE: متمرکز;
USER: متمرکز, متمرکز و, متمرکز است, های متمرکز, متمرکز شده
GT
GD
C
H
L
M
O
certain
/ˈsɜː.tən/ = PRONOUN: بعضی, بعض;
ADJECTIVE: معین, مسلم, قطعی, فلان, معلوم, محقق, خاطر جمع, تاحدی;
NOUN: خاطرجمعی;
USER: معین, خاص, برخی از, بعضی, مسلم
GT
GD
C
H
L
M
O
certainly
/ˈsɜː.tən.li/ = ADVERB: قطعا, مطمئنا, حتما, یقینا, همانا, محققا;
USER: قطعا, مطمئنا, حتما, یقینا, همانا
GT
GD
C
H
L
M
O
challenge
/ˈtʃæl.ɪndʒ/ = NOUN: طلب حق, گردنکشی, دعوت بجنگ;
VERB: بمبارزه طلبیدن, رقابت کردن, سرپیچی کردن;
USER: چالش, به چالش, چالش کشیدن, به چالش کشیدن, را به چالش
GT
GD
C
H
L
M
O
change
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل;
VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن;
USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می
GT
GD
C
H
L
M
O
changed
/tʃeɪndʒd/ = ADJECTIVE: مبدل, متغیر;
USER: تغییر, تغییر کرده, را تغییر, تغییر داد, تغییر داده
GT
GD
C
H
L
M
O
changes
/tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل, تصرف;
USER: تغییرات, تغییر, تغییراتی, تغییر در, از تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
changing
/ˈtʃeɪn.dʒɪŋ/ = ADJECTIVE: متغیر;
USER: متغیر, تغییر, در حال تغییر, حال تغییر است, در حال تغییر است
GT
GD
C
H
L
M
O
channel
/ˈtʃæn.əl/ = NOUN: کانال, مجرا, دریا, مجرای فاضل اب, ترعه, ورودی و خروجی مجرایی, هر گونه نقل و انتقال چیز یا اندیشه و نظر و غیره;
VERB: کندن, شیار دار کردن;
USER: کانال, کاناله, کانال های, های کانال, کانال را
GT
GD
C
H
L
M
O
characters
/ˈkær.ɪk.tər/ = NOUN: شخصیت های نمایش یا داستان;
USER: شخصیت, کاراکتر, شخصیت های, شخصیت ها, کاراکتر ها
GT
GD
C
H
L
M
O
charge
/tʃɑːdʒ/ = NOUN: اتهام, هزینه, بار, مطالبه, عهده, مسئوليت, خرج, تصدی, حمله, عهده داری, مطالبه هزینه, وزن;
VERB: پرکردن, متهم ساختن, گماشتن, زیربار کشیدن;
USER: اتهام, بار, هزینه, عهده, مسئوليت
GT
GD
C
H
L
M
O
chart
/tʃɑːt/ = NOUN: جدول, نقشه, نگاره, گرافیگ, ترسیم اماری;
VERB: کشیدن, بر روی نقشه نشان دادن;
USER: نمودار, ترسیم, جدول, جدول بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
charter
/ˈtʃɑː.tər/ = NOUN: منشور, امتیاز, فرمان, اجازه نامه, مزایا, خط;
VERB: دربست کرایه دادن, پروانه دادن, امتیازنامه صادر کردن;
USER: منشور, منشور سازمان, منشور ملل متحد, امتیاز, فرمان
GT
GD
C
H
L
M
O
chasing
/CHās/ = NOUN: دوندگیی;
USER: دوندگیی, تعقیب, را تعقیب, تعقیب می, تعقیب است
GT
GD
C
H
L
M
O
check
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
VERB: بررسی کردن, رسیدگی کردن, مقابله کردن, جلوگیری کردن از, ممانعت کردن, تطبیق کردن, منع کردن, نشان گذاردن;
USER: چک, بررسی, تیک بزنید, چک کنید, چک کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
checked
/tʃekt/ = ADJECTIVE: شطرنجی;
USER: بررسی, چک, بررسی می شود, بررسی می, چک شده
GT
GD
C
H
L
M
O
checks
/tʃek/ = NOUN: چک, بررسی, حواله, برات, بوته, چک بانک, مکی;
USER: چک, چک های, چک ها, چک به, چک میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
chicks
/CHik/ = USER: جوجه, جوجه بوقلمون, از جوجه های, از جوجه, بوقلمون,
GT
GD
C
H
L
M
O
child
/tʃaɪld/ = NOUN: کودک, فرزند, بچه, طفل, خردسال, زاده, زاد;
USER: کودک, فرزند, بچه, طفل, از کودکان
GT
GD
C
H
L
M
O
choose
/tʃuːz/ = VERB: انتخاب کردن, برگزیدن, گزیدن, خواستن, پسندیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب می کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
citrix
= USER: خودتان هستید؟, خودتان هستید, سازی Citrix, از Citrix, Citrix شرکتها
GT
GD
C
H
L
M
O
city
/ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر
GT
GD
C
H
L
M
O
clear
/klɪər/ = ADJECTIVE: واضح, شفاف, صاف, معلوم, صریح, زلال, بارز, اشکار, روان, باصفا, ظاهر;
VERB: روشن کردن;
USER: روشن, پاک, روشن است, پاک کردن, روشن شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
click
/klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین;
VERB: صدا کردن;
USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
client
/ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع;
USER: مشتری, سرویس گیرنده, کلاینت, موکل, ارباب رجوع
GT
GD
C
H
L
M
O
cloud
/klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه;
VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن;
USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به
GT
GD
C
H
L
M
O
coat
/kəʊt/ = NOUN: کت, روکش, ژاکت, نیمتنه, قشر, غشاء;
VERB: پوشاندن, روکش کردن, اندودن;
USER: کت, پوشش, روکش, کت و, پوشاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
cockpit
/ˈkɒk.pɪt/ = NOUN: اطاقک خلبان در هواپیما, صحنه تئاتر, محل دعوا ومسابقه;
USER: اطاقک خلبان در هواپیما, کابین خلبان, داخل کابین خلبان, کابین خلبان به, صحنه تئاتر
GT
GD
C
H
L
M
O
code
/kəʊd/ = NOUN: قانون, رمز, برنامه, دستورالعملها, نظام نامه;
VERB: رمزی کردن, بصورت رمز دراوردن;
USER: قانون, کد, کد های, رمز, code فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
color
/ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره;
VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن;
USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
columns
/ˈkɒl.əm/ = NOUN: ستون, پایه, رکن, عمود;
USER: ستون ها, ستون, ستونها, ستون های, ستونهای
GT
GD
C
H
L
M
O
combination
/ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش;
USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
combined
/kəmˈbaɪn/ = ADJECTIVE: ترکیب شده;
USER: ترکیب شده, ترکیب, در ترکیب, ترکیب شده است, با هم ترکیب
GT
GD
C
H
L
M
O
comes
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و
GT
GD
C
H
L
M
O
coming
/ˈkʌm.ɪŋ/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: آینده, آمدن, در آینده, از آمدن, آمدن است
GT
GD
C
H
L
M
O
communicate
/kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن;
USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
communication
/kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه;
USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات
GT
GD
C
H
L
M
O
commute
/kəˈmjuːt/ = VERB: تبدیل کردن, مسافرت کردن, ر روز از حومه بشر و بالعکس سفرکردن;
USER: ر روز از حومه بشر و بالعکس سفرکردن, رفت و آمد, جهت رفت و آمد, تبدیل کردن, مسافرت کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
compact
/kəmˈpækt/ = ADJECTIVE: جمع و جور, متراکم, محکم, بهم پیوسته, غلیظ;
NOUN: پیمان, موافقت;
VERB: فشرده کردن, بهم فشردن, بهم متصل کردن, ریز بافتن, سفت کردن;
USER: جمع و جور, متراکم, پیمان, جمع و جور است, جمع و جور و
GT
GD
C
H
L
M
O
companies
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
company
/ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن;
VERB: همراه کسی رفتن;
USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را
GT
GD
C
H
L
M
O
comparison
/kəmˈpær.ɪ.sən/ = NOUN: مقایسه, سنجش, تطبیق, مقابله, برابری, مطابقت, تشبیه, هم سنجی;
USER: مقایسه, نسبت, مقایسه با, نسبت به, در مقایسه
GT
GD
C
H
L
M
O
comparisons
/kəmˈpær.ɪ.sən/ = NOUN: مقایسه, سنجش, تطبیق, مقابله, برابری, مطابقت, تشبیه, هم سنجی;
USER: مقایسه, مقایسه های, مقایسه ها, مقایسه ای, به مقایسه
GT
GD
C
H
L
M
O
compatible
/kəmˈpæt.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: سازگار, همساز, موافق, جور, دمساز;
USER: سازگار, سازگار با, سازگار است, های سازگار, های سازگار با
GT
GD
C
H
L
M
O
complement
/ˈkɒm.plɪ.ment/ = NOUN: متمم, متمم, تعارفات معمولی, تزئینی;
VERB: کامل کردن, متمم گرفتن, متمم بودن;
USER: متمم, تکمیل, را تکمیل, تکمیل می, کامل کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
complete
/kəmˈpliːt/ = ADJECTIVE: کامل, تمام, مکمل;
VERB: کامل کردن, تکمیل کردن, انجام دادن, بانجام رساندن, سپری کردن, خاتمه دادن;
USER: کامل, تکمیل, را کامل, را تکمیل, تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
comply
/kəmˈplaɪ/ = VERB: موافقت کردن, اجابت کردن, براوردن, قانع کردن;
USER: مطابق, پیروی, رعایت, مطابقت, منطبق هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
component
/kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: جزء, مولفه, ترکیب کننده, ترکیب دهنده;
USER: جزء, مولفه, مؤلفه, از اجزای, مولفه های
GT
GD
C
H
L
M
O
components
/kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: اجزاء;
USER: اجزاء, اجزای, مولفه, اجزا, اجزای سازنده
GT
GD
C
H
L
M
O
concept
/ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر;
USER: مفهوم, مفهومی, مفهوم را, مفهوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
configurable
= USER: تنظیم, قابل تنظیم, قابل تنظیم توسط, تنظیم توسط, قابلیت تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
configuration
/kənˌfɪɡ.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت;
USER: پیکر بندی, پیکربندی, تنظیمات, های پیکربندی, پیکربندی را
GT
GD
C
H
L
M
O
configure
/kənˈfɪɡ.ər/ = NOUN: پیکر بندی, شکل, ترتیب, پیگربندی, هيئت, قواره, وضعیت یا موقعیت;
USER: پیکربندی, پیکربندی کنید, را پیکربندی, پیکر بندی, را پیکربندی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
configured
/kənˈfɪɡ.ər/ = USER: پیکربندی, پیکربندی شده, پیکربندی شده است, تنظیم شده, پیکربندی می
GT
GD
C
H
L
M
O
confirm
/kənˈfɜːm/ = VERB: تایید کردن, تصدیق کردن, تثبیت کردن;
USER: تایید, را تایید, تایید می, را تأیید, تأیید کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
connect
/kəˈnekt/ = VERB: وصل کردن, متصل کردن, پیوستن, مربوط کردن, عطف کردن, بستن, باهم متصل کردن;
USER: اتصال, متصل, وصل, ارتباط برقرار, اتصال به
GT
GD
C
H
L
M
O
connection
/kəˈnek.ʃən/ = NOUN: ارتباط, اتصال, رابطه, پیوند, وابستگی, پیوستگی, ربط, مناسبت, بستگی, نسبت, خویش, رشته, مقارنت, مخابره;
USER: ارتباط, اتصال, اتصال به, رابطه, پیوند
GT
GD
C
H
L
M
O
considered
/kənˈsɪd.əd/ = ADJECTIVE: مطرح شده, با اندیشه صحیح, سنجیده, بافکر باز و درست;
USER: در نظر گرفته, نظر گرفته, نظر گرفته شده, در نظر گرفته شده, در نظر گرفته شود
GT
GD
C
H
L
M
O
consistent
/kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم;
USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار
GT
GD
C
H
L
M
O
console
/kənˈsəʊl/ = NOUN: پیشانه, میزفرمان, طاقچه, میز زیر رادیو یاتلویزیون یاارگ وپیانو;
VERB: دلداری دادن, تسلی دادن, تسلیت دادن;
USER: کنسول, تسلی, دلداری, را تسلی, تسلی دهند
GT
GD
C
H
L
M
O
consumed
/kənˈsjuːm/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن;
USER: مصرف, مصرف شده, مصرف می, به مصرف, مصرف می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
consumption
/kənˈsʌmp.ʃən/ = NOUN: مصرف, زوال, مرض سل;
USER: مصرف, میزان مصرف, از مصرف, در مصرف
GT
GD
C
H
L
M
O
contain
/kənˈteɪn/ = VERB: دارا بودن, محتوی بودن, شامل بودن, باز داشتن, محدود نگاهداشتن, متضمن بودن, در برداشتن;
USER: شامل, حاوی, داشته باشد, ها حاوی, است حاوی
GT
GD
C
H
L
M
O
content
/kənˈtent/ = NOUN: مقدار, محتوی, مفاد, حجم, گنجایش, خوشنودی, فحوا;
ADJECTIVE: راضی, خرسند, خوشنود;
VERB: راضی کردن, قانع کردن, خرسند کردن;
USER: مقدار, محتوای, محتوا, محتوی, مطالب و محتوا
GT
GD
C
H
L
M
O
continue
/kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن;
USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
control
/kənˈtrəʊl/ = NOUN: کنترل, بازرسی, باز بینی, کاربری;
VERB: کنترل کردن, نظارت کردن, تنظیم کردن;
USER: کنترل, را کنترل, کنترل کنید, کنترل می, در کنترل
GT
GD
C
H
L
M
O
conventions
/kənˈven.ʃən/ = NOUN: مجمع, قرارداد, پیمان نامه, هم ایش, هم ایی, انجمن;
USER: کنوانسیون, کنوانسیون های, قراردادهای, کنوانسیونهای, کنوانسیون ها
GT
GD
C
H
L
M
O
convert
/kənˈvɜːt/ = VERB: تبدیل کردن, وارونه کردن, بکیش دیگری اوردن, بر گرداندن;
ADJECTIVE: تازه کیش;
USER: تبدیل, تبدیل به, تبدیل می, را تبدیل, برای تبدیل
GT
GD
C
H
L
M
O
copies
/ˈkɒp.i/ = NOUN: نسخه, رونوشت, نسخه برداری, جلد, مسوده;
USER: نسخه, کپی, نسخه های, نسخه هایی, کپی های
GT
GD
C
H
L
M
O
copying
/ˈkɒp.i/ = VERB: رونویسی کردن, کپیه کردن;
USER: کپی, کپی کردن, کپی برداری, کپی و, کپی کردن و
GT
GD
C
H
L
M
O
corps
/kɔːr/ = NOUN: سپاه, گروه, لشکر, دسته, هيئت;
USER: سپاه, لشکر, قول اردوی, دسته, سپاه صلح
GT
GD
C
H
L
M
O
correct
/kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست;
VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن;
USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
corresponding
= ADJECTIVE: مکاتبه کننده, مکاتبهای;
USER: مربوط به, متناظر, متناظر با, مربوطه را, های مربوطه
GT
GD
C
H
L
M
O
cost
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر
GT
GD
C
H
L
M
O
costing
/ˈkɒs.tɪŋ/ = VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن;
USER: هزینه, هزینه ای, های هزینه, هزینه به, با هزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
costings
GT
GD
C
H
L
M
O
costs
/kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر;
USER: هزینه, هزینه های, هزینه ها, هزینههای, مخارج
GT
GD
C
H
L
M
O
could
/kʊd/ = VERB: میتوانست;
USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند
GT
GD
C
H
L
M
O
count
/kaʊnt/ = NOUN: کنت, شمار;
VERB: شمردن, حساب کردن, پنداشتن;
USER: شمار, شمارش, تعداد دفعات مشاهده, شمردن, تعداد دفعات مشاهده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
covered
/-kʌv.əd/ = ADJECTIVE: سرپوشیده, مستور;
USER: پوشش داده شده, تحت پوشش, پوشیده شده, تحت پوشش قرار, پوشانده شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
create
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می
GT
GD
C
H
L
M
O
creates
/kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن;
USER: ایجاد, ایجاد می, را ایجاد, را ایجاد می, ایجاد می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
creating
/kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: خالق, موجد;
USER: ایجاد, خلق, برای ایجاد, ایجاد می, به ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
creation
/kriˈeɪ.ʃən/ = NOUN: ایجاد, خلقت, خلق, افرینش, فطرت;
USER: ایجاد, خلقت, خلق, آفرینش, ایجاد شده
GT
GD
C
H
L
M
O
credit
/ˈkred.ɪt/ = NOUN: اعتبار, نسیه, ستون بستانکار, خوشنامی, فام, اب رو;
VERB: اعتقاد کردن, نسبت دادن, در ستون بستانکار وارد کردن;
USER: اعتبار, اعتباری, های اعتباری, اعتباری و, وام و اعتبار
GT
GD
C
H
L
M
O
criteria
/krīˈti(ə)rēən/ = NOUN: ضوابط, معیارها;
USER: ضوابط, معیارهای, معیار, معیارها, معیار های
GT
GD
C
H
L
M
O
cumulative
/ˈkyo͞omyələtiv,-ˌlātiv/ = ADJECTIVE: انباشته, جمع شونده;
USER: انباشته, تجمعی, فزاینده, انباشته شده, تجمعی به
GT
GD
C
H
L
M
O
currencies
/ˈkʌr.ən.si/ = NOUN: پول, پول رایج, رواج, انتشار;
USER: ارز, ارزهای, ارزها, از ارزهای, ارزهای اصلی
GT
GD
C
H
L
M
O
currently
/ˈkʌr.ənt/ = USER: در حال حاضر, حال حاضر, حال حاضر در, در حال حاضر در, حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
customer
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری
GT
GD
C
H
L
M
O
customers
/ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری;
USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از
GT
GD
C
H
L
M
O
cycle
/ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع;
VERB: چرخه زدن, سوار دوچرخه شدن, بصورت دورانی یا متناوب ظاهر شدن;
USER: چرخه, سیکل, دوره, دور, چرخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
dashboard
/ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد;
USER: داشبورد, داشبورد را, داشبورد و, داشبورد به, داشبورد می
GT
GD
C
H
L
M
O
dashboards
/ˈdæʃ.bɔːd/ = NOUN: داشبورد;
USER: داشبورد, داشبوردها, داشبوردهای, dashboard ها, داشبوردها را
GT
GD
C
H
L
M
O
data
/ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ;
USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
database
/ˈdeɪ.tə.beɪs/ = USER: پایگاه داده, بانک اطلاعاتی, پایگاه داده های, پایگاه داده را, پایگاه داده ها
GT
GD
C
H
L
M
O
date
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
VERB: تاریخ گذاشتن, تاریخ گذاردن, مدت معین کردن;
USER: تاریخ, عضویت, تاریخ عضویت, زمان, خرما
GT
GD
C
H
L
M
O
dates
/deɪt/ = NOUN: تاریخ, زمان, خرما, ملاقات, درخت خرما, نخل;
USER: تاریخ, خرما, تاریخهای, تاریخ های, خرما به
GT
GD
C
H
L
M
O
days
/deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم;
USER: روز, روزها, روز به, چند روز, روز در
GT
GD
C
H
L
M
O
decide
/dɪˈsaɪd/ = VERB: تصمیم گرفتن, فیصل دادن, فیصله کردن, قصد کردن, مصمم شدن, حل کردن;
USER: تصمیم گیری, تصمیم بگیرند, تصمیم می گیرید, تصمیم بگیرند که, تصمیم می گیرند
GT
GD
C
H
L
M
O
decision
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیم, تصمیم گیری, از تصمیم, تصمیم را, این تصمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
decisions
/dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه;
USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در
GT
GD
C
H
L
M
O
decrease
/dɪˈkriːs/ = NOUN: کاهش, تنزیل;
VERB: کاستن, خرد شدن, نقصان یافتن, کم کردن یا شدن, خرد کردن, خرد ساختن, خیلی کم کردن;
USER: کاهش, را کاهش, کاهش دهد, کاهش می, کاهش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
default
/dɪˈfɒlt/ = NOUN: قصور, کوتاهی, غفلت, غیاب;
VERB: نکول کردن;
USER: قصور, پیش فرض, طور پیش فرض, به طور پیش فرض, صورت پیش فرض
GT
GD
C
H
L
M
O
define
/dɪˈfaɪn/ = VERB: تعریف کردن, مشخص کردن, تعیین کردن, معین کردن, محدود کردن, معنی کردن, معلوم کردن, متصف کردن;
USER: تعریف, را تعریف, تعریف می, تعریف کنیم, را تعریف می
GT
GD
C
H
L
M
O
defined
/diˈfīn/ = ADJECTIVE: مشخص, معین, محدود;
USER: مشخص, تعریف, تعریف شده, تعریف شده است, تعریف می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
delete
/dɪˈliːt/ = VERB: حذف کردن, انداختن, برداشتن;
USER: حذف کردن, حذف, حذف کنید, را حذف, پاک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
deleting
/dɪˈliːt/ = VERB: حذف کردن, انداختن, برداشتن;
USER: حذف, پاک کردن, پاک, حذف کردن, حذف و
GT
GD
C
H
L
M
O
delivered
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: تحویل, تحویل داده, تحویل داده می, تحویل داده شده, تحویل داده است
GT
GD
C
H
L
M
O
deliveries
/dɪˈlɪv.ər.i/ = NOUN: تحویل, تسلیم, رهایی, تفویض;
USER: تحویل, زایمان, زایمان های, تحویل به, تحویل کالا
GT
GD
C
H
L
M
O
delivers
/dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن;
USER: ارائه, ارائه می, ارائه می شود, تحویل, تحویل می
GT
GD
C
H
L
M
O
demand
/dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب;
VERB: مطالبه کردن, تقاضا کردن, طلب کردن, خواستار شدن;
USER: تقاضا, خواست, نیاز, درخواست, مطالبه
GT
GD
C
H
L
M
O
demands
/dɪˈmɑːnd/ = NOUN: تقاضا, درخواست, مطالبه, نیاز, خواست, طلب;
USER: خواسته, مطالبات, خواسته های, تقاضاهای, خواستههای
GT
GD
C
H
L
M
O
democratic
/ˌdeməˈkratik/ = ADJECTIVE: دموکراتیک;
USER: دموکراتیک, دمکراتیک, دموکراتیک را, دموکراتیک است, های دموکراتیک
GT
GD
C
H
L
M
O
designed
/dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی;
USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
designer
/dɪˈzaɪ.nər/ = NOUN: طراح;
USER: طراح, طراحی, طراح و, طراح با, طراح به
GT
GD
C
H
L
M
O
desktop
/ˈdesk.tɒp/ = USER: رومیزی, دسکتاپ, دسک تاپ, روی دسکتاپ, رایانه های رومیزی
GT
GD
C
H
L
M
O
detail
/ˈdiː.teɪl/ = NOUN: جزئیات, تفصیل, جزء, تفاصیل, حساب ریز, فقره;
VERB: بتفصیل شرح دادن, شرح دادن, بتفصیل گفتن, بکار ویژهای گماردن, ماموریت دادن;
USER: جزئیات, با جزئیات, تفصیل, جزئیات بیشتر, جزئیات در
GT
GD
C
H
L
M
O
detailed
/ˈdiː.teɪld/ = ADJECTIVE: دقیق, مفصل, مشروح, پر جزئیات, بتفصیل, مطول;
USER: دقیق, جزئیات, مفصل, مشروح, دقیق است
GT
GD
C
H
L
M
O
details
/ˈdiː.teɪl/ = NOUN: اقلام ریز;
USER: جزئیات, جزئیات بیشتر, به جزئیات, جزئیات بیشتر به
GT
GD
C
H
L
M
O
develop
/dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن;
USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می
GT
GD
C
H
L
M
O
different
/ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر;
USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت
GT
GD
C
H
L
M
O
differentiate
/ˌdɪf.əˈren.ʃi.eɪt/ = VERB: فرق قائل شدن, مشتق گرفتن, دیفرانسیل تشکیل دادن;
USER: افتراق, متمایز, تمایز, تفاوت, تفاوت قائل
GT
GD
C
H
L
M
O
dimension
/ˌdaɪˈmen.ʃən/ = NOUN: ابعاد, بعد, اندازه, اهمیت, میزان;
USER: بعد, ابعاد, اندازه, از ابعاد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
diploma
/dɪˈpləʊ.mə/ = NOUN: دیپلم, دانشنامه, گواهی نامه;
USER: دیپلم, مدرک, دیپلم افتخار, دانشنامه, مدرک دیپلم
GT
GD
C
H
L
M
O
direct
/daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: مستقیم, راست, عمودی, میان بر;
VERB: هدایت کردن, نظارت کردن, نظارت کردن, دستور دادن, معطوف داشتن, امر کردن, متوجه ساختن, اداره کردن, قراول رفتن, سوق دادن, عطف کردن;
USER: مستقیم, هدایت, مستقیم به, طور مستقیم, را مستقیم
GT
GD
C
H
L
M
O
directory
/dɪˈrek.tər.i/ = NOUN: فهرست راهنما, کتاب راهنما;
USER: دایرکتوری, پوشه, شاخه, دایرکتوری را, در دایرکتوری
GT
GD
C
H
L
M
O
disable
/dɪˈseɪ.bl̩/ = VERB: از کار انداختن, ناتوان ساختن, ناتوان کردن, عاجز کردن, زله کردن, فاقد صلاحیت قانونی کردن, عیب دار کردن;
USER: از کار انداختن, غیر فعال, غیر فعال کردن, را غیر فعال, غیر فعال کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
dispatcher
/dɪˈspætʃər/ = NOUN: توزیع کننده امکانات, اعزام کننده;
USER: اعزام کننده, توزیع کننده, مسئول اورژانس, اورژانس, امدادگران
GT
GD
C
H
L
M
O
display
/dɪˈspleɪ/ = NOUN: نمایش, تظاهر, جلوه, بیان;
VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش, نمایش داده, نشان دادن, صفحه نمایش, نمایش در
GT
GD
C
H
L
M
O
displayed
/dɪˈspleɪ/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, نمایاندن, ابراز کردن, اشکار کردن, تظاهر کردن;
USER: نمایش داده می, نمایش داده, نمایش داده شده, نمایش داده می شود, نشان داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
disruption
/dɪsˈrʌpt/ = NOUN: قطع, شکستن;
USER: قطع, اختلال, اخلال, اختلال در, شکستن
GT
GD
C
H
L
M
O
distinguished
/dɪˈstɪŋ.ɡwɪʃt/ = ADJECTIVE: برجسته, مشخص, ممتاز, متمایز, متشخص, فاخر;
USER: برجسته, ممتاز, متمایز, مشخص
GT
GD
C
H
L
M
O
distribution
/ˌdɪs.trɪˈbjuː.ʃən/ = NOUN: توزیع, پخش, اشاعه, بخش, تعمیم;
USER: توزیع, پخش, های توزیع, توزیع در, و توزیع
GT
GD
C
H
L
M
O
do
/də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید;
USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام
GT
GD
C
H
L
M
O
dock
/dɒk/ = NOUN: بارانداز, لنگر گاه, جای محکوم یا زندانی در محکمه;
VERB: کوتاه کردن, بریدن, جاخالی کردن;
USER: بارانداز, کوتاه کردن, بریدن, لنگر گاه, جاخالی کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
document
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: سند, مدرک, سند را, سند به
GT
GD
C
H
L
M
O
documents
/ˈdɒk.jʊ.mənt/ = NOUN: سند, مدرک, تمسک, دستاویز;
USER: اسناد, مدارک, اسناد و مدارک, اسناد را, از اسناد
GT
GD
C
H
L
M
O
doesn
/ˈdʌz.ənt/ = USER: نشانی, ندارد, نشانی از, فاسد, مؤثر واقع نشد
GT
GD
C
H
L
M
O
doors
/dɔːr/ = NOUN: درب, در, باب, راهرو;
USER: درب, درهای, درب های, درها, درب ها
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
downtime
/ˈdaʊn.taɪm/ = NOUN: مدت از کار افتادگی, مدتی که کارخانه کار نمیکند, مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز;
USER: مدت از کار افتادگی, کار افتادگی, از کار افتادگی, صورت بروز هرگونه مشکل, در صورت بروز هرگونه مشکل
GT
GD
C
H
L
M
O
draws
/drɔː/ = NOUN: قرعه کشی, کشش;
USER: تساوی, می کشد, به تساوی, جلب می کند, ترسیم می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
drop
/drɒp/ = NOUN: قطره, افت, سقوط, افتادن, چکه, ژیگ, اب نبات, قطع مراوده, سرشک;
VERB: رها کردن, انداختن, چکیدن, از قلم انداختن, ژوشیدن, سقوط کردن;
USER: رها کردن, قطره, افت, سقوط, انداختن
GT
GD
C
H
L
M
O
each
/iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی;
PRONOUN: هر یک;
USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر
GT
GD
C
H
L
M
O
earlier
/ˈɜː.li/ = ADVERB: پیش از وقت;
USER: زودتر, در اوایل, پیش از, قبل از آن, پیش از آن
GT
GD
C
H
L
M
O
easier
/ˈiː.zi/ = USER: آسان تر است, آسان تر, راحت تر, را آسان تر, آسانتر می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
easily
/ˈiː.zɪ.li/ = ADVERB: به اسانی, باسانی, سبک;
USER: به آسانی, آسانی, به آسانی می, به راحتی قابل, را به راحتی
GT
GD
C
H
L
M
O
easy
/ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال;
USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان
GT
GD
C
H
L
M
O
eat
/iːt/ = VERB: خوردن, غذا خوردن, مصرف کردن, تحلیل رفتن;
USER: خوردن, غذا خوردن, بخورند, می خورند, را بخورند
GT
GD
C
H
L
M
O
ecosystem
/ˈekōˌsistəm,ˈēkō-/ = NOUN: بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد;
USER: اکوسیستم, زیست محیطی, اکوسیستمی, زیست بوم, اکوسیستم های
GT
GD
C
H
L
M
O
effective
/ɪˈfek.tɪv/ = ADJECTIVE: موثر, مفید, قابل اجرا, کاری, تاثیر پذیر;
NOUN: عامل موثر, کارگر;
USER: موثر, مؤثر, موثر است, موثر در, های موثر
GT
GD
C
H
L
M
O
efficiency
/ɪˈfɪʃənsi/ = NOUN: بازده, کارایی, بهره وری, راندمان, کفایت, عرضه, تولید, سودمندی, میزان لیاقت, پرکاری, فعالیت مفید;
USER: بهره وری, بازده, کارایی, راندمان, وری
GT
GD
C
H
L
M
O
efficiently
/ɪˈfɪʃ.ənt/ = USER: موثر, طور موثر, نحو احسن, کارآمد به, کارآمد است
GT
GD
C
H
L
M
O
effort
/ˈef.ət/ = NOUN: تلاش, کوشش, سعی, تقلا;
USER: تلاش, تلاش های, کوشش, تلاش ها, سعی
GT
GD
C
H
L
M
O
either
/ˈaɪ.ðər/ = ADJECTIVE: این و ان, هر یک از دو تا;
USER: هر دو, یا, یا به, هر کدام, یا از
GT
GD
C
H
L
M
O
electronic
/ɪˌlekˈtrɒn.ɪk/ = ADJECTIVE: الکترونیکی;
USER: الکترونیکی, الکترونیک, های الکترونیکی, الکترونیکی را, الکترونیکی است
GT
GD
C
H
L
M
O
ella
= USER: الا, الا به, الا در, الا در پارک
GT
GD
C
H
L
M
O
email
/ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک
GT
GD
C
H
L
M
O
emails
/ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل های, ایمیل ها, ایمیلهای, به ایمیل
GT
GD
C
H
L
M
O
employees
/ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو;
USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان
GT
GD
C
H
L
M
O
enable
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: قادر ساختن, فعال کردن, را قادر, قادر می سازد, را قادر می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
enabled
/ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
enables
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که
GT
GD
C
H
L
M
O
enabling
/ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن;
USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, قادر میسازد, را قادر میسازد, قادر می سازد تا
GT
GD
C
H
L
M
O
end
/end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام;
VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن;
USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه
GT
GD
C
H
L
M
O
endorsing
/ɪnˈdɔːs/ = VERB: امضا کردن, صحه گذاردن, پشت نویس کردن, ظهرنویسی کردن, در پشت سند نوشتن;
USER: صحه گذاشتن, صحه, صحه گذاشتن بر, صحه گذاری, را صحه
GT
GD
C
H
L
M
O
enforced
/ɪnˈfɔːs/ = VERB: اجرا کردن, مجبور کردن, از پیش بردن, وادار کردن, تاکید کردن;
USER: اجرا, به اجرا, اجرا گذاشته, اجرا در, به اجرا گذاشته
GT
GD
C
H
L
M
O
enforcement
/ɪnˈfɔːs/ = NOUN: اجراء, انجام, فشار;
USER: اجرای, اعمال, مجری, اجرایی, اجرای قانون
GT
GD
C
H
L
M
O
engine
/ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت;
USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در
GT
GD
C
H
L
M
O
english
/ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی;
VERB: بانگلیسی دراوردن;
ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی
GT
GD
C
H
L
M
O
enhance
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: بالا بردن, افزایش, بهبود, بالا ببرد, را افزایش
GT
GD
C
H
L
M
O
enhanced
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: افزایش یافته است, افزایش, پیشرفته, افزایش یافته, بهبود یافته
GT
GD
C
H
L
M
O
enhancement
/ɪnˈhɑːns/ = NOUN: افزایش, بالا بردن;
USER: افزایش, بهبود, ارتقاء, بالا بردن, ارتقای
GT
GD
C
H
L
M
O
enhancements
/enˈhansmənt/ = NOUN: افزایش, بالا بردن;
USER: پیشرفت, توسعههای, پیشرفتهای, پیشرفت های, فراهمکنندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
enhances
/ɪnˈhɑːns/ = VERB: بالا بردن, افزودن, زیاد کردن, بلند کردن;
USER: را افزایش می دهد, افزایش, بهبود می بخشد, باعث افزایش, افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
enter
/ˈen.tər/ = VERB: وارد شدن, داخل شدن, ثبت کردن, تو آمدن, تو رفتن, بدست اوردن, قدم نهادن در, نام نویسی کردن, پا گذاشتن, در امدن, داخل عضویت شدن;
USER: وارد شدن, وارد, وارد کنید, را وارد کنید, را وارد نمایید
GT
GD
C
H
L
M
O
entire
/ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع;
USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام
GT
GD
C
H
L
M
O
entries
/ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده;
USER: نوشته, مدخل, نوشته های, ورودی ها, مدخل های
GT
GD
C
H
L
M
O
entry
/ˈen.tri/ = NOUN: ورود, مدخل, ثبت, دخول, ادخال, راه, راهرودر, ثبت در دفتر, چیز ثبت شده یا وارد شده;
USER: ورود, ورودی, ورود به, مدخل, ثبت
GT
GD
C
H
L
M
O
environment
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط زیست, محیط زیست است, محیط زیست را, از محیط زیست
GT
GD
C
H
L
M
O
environments
/enˈvīrənmənt,-ˈvī(ə)rn-/ = NOUN: محیط, اطراف, احاطه, دوروبر, پرگیر;
USER: محیط, محیط های, محیطهای, در محیط, محیط ها
GT
GD
C
H
L
M
O
error
/ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط;
USER: خطا, خطا در, اشتباه, خطا را, خطا به
GT
GD
C
H
L
M
O
essay
/ˈes.eɪ/ = NOUN: مقاله, تالیف, انشاء;
USER: مقاله, انشاء, مقاله ای, مقاله به
GT
GD
C
H
L
M
O
evasive
/ɪˈveɪ.sɪv/ = ADJECTIVE: گریزان;
USER: گریزان, تند, گریزان است, گریزان و, تند وجود
GT
GD
C
H
L
M
O
even
/ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه;
NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت;
ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح;
VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن;
USER: حتی, و حتی, حتی در, هم
GT
GD
C
H
L
M
O
event
/ɪˈvent/ = NOUN: واقعه, حادثه, اتفاق, عارضه, سرگذشت, سانحه, پیش امد, روی داد;
USER: واقعه, رویداد, کردن رویداد, حادثه, اتفاق
GT
GD
C
H
L
M
O
events
/ɪˈvent/ = NOUN: حوادی;
USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها
GT
GD
C
H
L
M
O
ever
/ˈev.ər/ = ADVERB: همیشه, هرگز, همواره, هیچ, اصلا, در هر صورت;
USER: همیشه, تا کنون, هرگز, تا به حال, همواره
GT
GD
C
H
L
M
O
evolve
/ɪˈvɒlv/ = VERB: در اوردن, گشادن, بیرون دادن, استنتاج کردن, نمو کردن;
USER: در اوردن, تکامل, تکامل پیدا, متحول می شه, تکامل می یابند
GT
GD
C
H
L
M
O
exactly
/ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است;
USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا
GT
GD
C
H
L
M
O
example
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
VERB: با مثال و نمونه نشان دادن;
USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل
GT
GD
C
H
L
M
O
excel
/ɪkˈsel/ = VERB: برتری داشتن بر, بهتر بودن از, تفوق جستن بر;
USER: اکسل, برتری, های اکسل, اکسل به, اکسل و
GT
GD
C
H
L
M
O
exchange
/ɪksˈtʃeɪndʒ/ = NOUN: تبادل, مبادله, بورس, تعویض, معاوضه, عوض, اسعار, صرافی, تسعیر, ردو بدل کننده, ردوبدل ارز, صرافخانه, جای معاملات ارزی و سهامی;
VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن;
USER: مبادله, تبادل, تعویض, عوض, معاوضه
GT
GD
C
H
L
M
O
exchanging
/ɪksˈtʃeɪndʒ/ = VERB: عوض کردن, مبادله کردن, تسعیر یافتن;
USER: تبادل, مبادله, رد و بدل, به تبادل, مبادله می
GT
GD
C
H
L
M
O
excluded
/ɪkˈskluːd/ = ADJECTIVE: محروم;
USER: محروم, از مطالعه حذف, مطالعه حذف شدند, از مطالعه حذف شدند, از مطالعه خارج شدند
GT
GD
C
H
L
M
O
execute
/ˈek.sɪ.kjuːt/ = VERB: اجرا کردن, اعدام کردن, اداره کردن, قانونی کردن, نواختن, عمل کردن, عمل اوردن, ادا کردن, نمایش دادن;
USER: اجرا کردن, اجرا, اجرای, را اجرا, اجرا می
GT
GD
C
H
L
M
O
exes
/eks/ = USER: EXE ها,
GT
GD
C
H
L
M
O
existing
/ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود;
USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در
GT
GD
C
H
L
M
O
expanded
/ikˈspand/ = ADJECTIVE: منبسط, منبسط شده, بسط یافته, مبسوط;
USER: بسط یافته, گسترش, گسترش یافته, منبسط, را گسترش داد
GT
GD
C
H
L
M
O
explicit
/ɪkˈsplɪs.ɪt/ = ADJECTIVE: صریح, روشن, واضح, اشکار, صاف;
USER: صریح, صریح و روشن, روشن, واضح, صریح و روشن است
GT
GD
C
H
L
M
O
extended
/ɪkˈsten.dɪd/ = ADJECTIVE: تمدید شده, مطول, مدید, قابل تعمیم;
USER: تمدید شده, طولانی, توسعه یافته, های توسعه یافته, های گسترده
GT
GD
C
H
L
M
O
extensibility
= NOUN: توسعه پذیری, قابلیت تمدید;
USER: توسعه پذیری, توسعه, گستردگی, گسترش, کشش,
GT
GD
C
H
L
M
O
external
/ɪkˈstɜː.nəl/ = ADJECTIVE: خارجی, بیرونی, خارج, بیرون, ظاهری, ظاهر;
NOUN: سطح;
USER: خارجی, های خارجی, بیرونی, خارج, بیرون
GT
GD
C
H
L
M
O
factors
/ˈfæk.tər/ = NOUN: عوامل;
USER: عوامل, عامل, فاکتورهای, از عوامل, عوامل موثر
GT
GD
C
H
L
M
O
fast
/fɑːst/ = ADJECTIVE: سریع, تند, فوری, تندرو, سریع السیر, سفت, رنگ نرو, عجول, سبک;
NOUN: روزه;
VERB: روزه گرفتن;
ADVERB: بسرعت;
USER: سریع, به سرعت, روزه, تند, سریع است
GT
GD
C
H
L
M
O
faster
/fɑːst/ = USER: سریعتر, برابر سریعتر, سریع تر, سریع, سریعتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
feature
/ˈfiː.tʃər/ = ADJECTIVE: امکان پذیر, عملی, ممکن, شدنی, محتمل, میسر;
USER: خصیصه, ویژگی, ویژگی های, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
features
/ˈfiː.tʃər/ = NOUN: سیما;
USER: ویژگی های, ویژگی, امکانات, از ویژگی های, از ویژگی
GT
GD
C
H
L
M
O
feel
/fiːl/ = VERB: احساس کردن, حس کردن, لمس کردن, محسوس شدن;
USER: احساس, احساس می, احساس می کنید, را احساس, احساس راحتی کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
feelings
/ˈfiː.lɪŋ/ = NOUN: محسوسات;
USER: احساسات, احساس, احساسات در, احساسات را, به احساسات
GT
GD
C
H
L
M
O
feels
/fiːl/ = USER: احساس, احساس می کند, احساس می, احساس میکند, را احساس می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
few
/fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از;
ADVERB: اندک, اندکی از;
NOUN: کم, مقدار ناچیز;
USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک
GT
GD
C
H
L
M
O
fiat
/ˈfiː.æt/ = NOUN: حکم, اجازه, حکمی, امر, رخصت;
USER: حکم, بدون پشتوانه, رخصت, امر, حکمی
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
fields
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
USER: زمینه, زمینه های, رشته, رشته های, زمینه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
file
/faɪl/ = NOUN: پرونده, سوهان, صورت, صف, ضبط, اهن سای, دسته کاغذهای مرتب, فهرست;
VERB: ضبط کردن, بایگانی کردن, سوهان زدن, ساییدن;
USER: پرونده, فایل, فایل های, فایل را, فایل ها
GT
GD
C
H
L
M
O
files
/faɪl/ = NOUN: اوراق;
USER: فایل, فایل های, فایل ها, فایلهای, فایلها را
GT
GD
C
H
L
M
O
filter
/ˈfɪl.tər/ = NOUN: صافی, صاف کن, پالونه, چیزی که بعضی پرتوا از ان میگذرند ولی حائل پرتوای دیگر است;
VERB: صاف کردن, تصفیه کردن, اب صاف کردن, پالودن;
USER: فیلتر, فیلتر کردن, فیلتر می, فیلتر کند, را فیلتر
GT
GD
C
H
L
M
O
filters
/ˈfɪl.tər/ = NOUN: صافی, صاف کن, پالونه, چیزی که بعضی پرتوا از ان میگذرند ولی حائل پرتوای دیگر است;
USER: فیلتر, فیلترها, فیلترهای, فیلتر های, فیلترها برای تصفیه آب
GT
GD
C
H
L
M
O
finally
/ˈfaɪ.nə.li/ = ADVERB: بالاخره, سرانجام;
USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به
GT
GD
C
H
L
M
O
financial
/faɪˈnæn.ʃəl/ = ADJECTIVE: مالی;
USER: مالی, های مالی, مالی را, مالی است
GT
GD
C
H
L
M
O
find
/faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن;
NOUN: یابنده, چیز یافته;
USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا
GT
GD
C
H
L
M
O
finish
/ˈfɪn.ɪʃ/ = NOUN: پایان, پرداخت, خاتمه, ختم;
VERB: تمام کردن, پایان یافتن, سپری کردن, خاتمه دادن, تمام شدن, منتهی شدن به, منجر شدن, سپری شدن;
USER: پایان, به پایان برسد, خاتمه, را به پایان برساند, ختم
GT
GD
C
H
L
M
O
fire
/faɪər/ = NOUN: شلیک, حریق, اتش, تیر, حرارت, تندی;
VERB: افروختن, اتش زدن, بیرون کردن, انگیختن, زبانه کشیدن, شلیک کردن;
USER: آتش, آتش سوزی, حریق, شلیک, اتش
GT
GD
C
H
L
M
O
fixed
/fɪkst/ = ADJECTIVE: ثابت, معین, مقطوع, مقرر, ماندنی, جایگیر, پا بر جا;
USER: ثابت, ثابت شده, ثابت است, ثابت می, های ثابت
GT
GD
C
H
L
M
O
flexibility
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = NOUN: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, تورق;
USER: انعطاف پذیری, انعطاف, قابلیت انعطاف, انعطاف پذیری را, قابلیت انعطاف پذیری
GT
GD
C
H
L
M
O
flexible
/ˈflek.sɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل انعطاف, نرم, قابل تغییر, تاشو, خم شو, قابل انحناء;
USER: قابل انعطاف, انعطاف پذیر, های انعطاف پذیر, قابل انعطاف است, انعطاف پذیر است
GT
GD
C
H
L
M
O
focus
/ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب;
VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن;
USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
focused
/ˈfəʊ.kəst/ = USER: متمرکز, تمرکز, متمرکز شده, متمرکز شده است, متمرکز است
GT
GD
C
H
L
M
O
following
/ˈfɒl.əʊ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: متعاقب, پیرو, شرح ذیل, زیرین, متوالی;
NOUN: ذیل, پیروی, تعقیب, متابعت;
USER: متعاقب, پس از, به دنبال, پیروی, ذیل
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
forced
/fɔːst/ = ADJECTIVE: مجبور;
USER: مجبور, اجباری, وادار, را مجبور, مجبور به
GT
GD
C
H
L
M
O
forecast
/ˈfɔː.kɑːst/ = NOUN: پیش بینی, پیش بینی وضع وا یا حوادی;
VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, بینی, پیش بینی به مدت, پیش بینی به, پیش بینی های
GT
GD
C
H
L
M
O
forecasting
/ˈfɔː.kɑːst/ = VERB: پیش بینی کردن, طالع دیدن, از پیش اگاهی دادن یا حدی زدن;
USER: پیش بینی, پیشبینی, برای پیش بینی, پیش بینی های, پیش بینی می
GT
GD
C
H
L
M
O
form
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: فرم, شکل, صورت, گونه, برگه
GT
GD
C
H
L
M
O
format
/ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت;
VERB: قالب بندی کردن;
USER: قالب, فرمت, با فرمت, فرمت های, قطع
GT
GD
C
H
L
M
O
formation
/fɔːˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: تشکیل, شکل, تشکیلات, ساختمان, رشد, ارایش, احدای, صف ارایی, ترتیب قرار گرفتن, سازمان, صف;
USER: تشکیل, شکل گیری, شکل, از تشکیل, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
formerly
/ˈfɔː.mə.li/ = ADVERB: قبلا, سابق, سابقا, پیشتر;
USER: قبلا, که قبلا, سابق, سابقا, پیشتر
GT
GD
C
H
L
M
O
forms
/fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت;
USER: اشکال, فرم های, شکل, فرمهای, فرم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
forwards
/ˈfɔː.wədz/ = ADVERB: به پیش, بطرف جلو;
USER: به پیش, جلو, به جلو, رو به جلو, بطرف جلو
GT
GD
C
H
L
M
O
four
/fɔːr/ = عدد چهار;
USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
fraud
/frɔːd/ = NOUN: تقلب, کلاه برداری, فریب, شیادی, شیاد, حیله, گوش بر, غبن;
USER: تقلب, تقلب در, از تقلب, کلاه برداری, فریب
GT
GD
C
H
L
M
O
free
/friː/ = ADJECTIVE: رایگان, رها, مجانی, عاری, ازاد, مستقل, مختار, مجاز, مبرا, اختیاری;
ADVERB: بطور مجانی;
VERB: خالی کردن;
USER: رایگان, آزاد, مجانی, عاری, ازاد
GT
GD
C
H
L
M
O
freight
/freɪt/ = NOUN: بار, کرایه, بار کشتی, باربری, کرایه کشتی;
VERB: بار کردن, گرانبار کردن, حمل کردن;
USER: بار, حمل و نقل, باربری, های حمل و نقل, حمل و نقل از
GT
GD
C
H
L
M
O
frequent
/ˈfriː.kwənt/ = ADJECTIVE: مکرر, تکرار شونده, زود زود, بسیار رخ دهنده;
VERB: تکرار کردن, رفت و آمد زیاد کردن در;
USER: مکرر, های مکرر, مکرر در, مکرر و, مکرر است
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
full
/fʊl/ = ADJECTIVE: پر, کامل, کامل, تمام, مملو, انباشته, سیر, مفصل, لبریز, بالغ, مطلق, رسیده, اکنده;
NOUN: فول, پری;
USER: کامل, پر, تمام, مملو, فول
GT
GD
C
H
L
M
O
fully
/ˈfʊl.i/ = ADVERB: کاملا, تماما;
USER: کاملا, به طور کامل, طور کامل به, به طور کامل به, را به طور کامل
GT
GD
C
H
L
M
O
fun
/fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه;
VERB: شوخی کردن;
USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را
GT
GD
C
H
L
M
O
function
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
VERB: عمل کردن, کار کردن, وظیفه داشتن;
USER: تابع, کارکرد, عمل, کار, وظیفه
GT
GD
C
H
L
M
O
functionality
/ˌfʌŋk.ʃənˈæl.ə.ti/ = USER: قابلیت, عملکرد, قابلیت های, از قابلیت, از قابلیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
functions
/ˈfʌŋk.ʃən/ = NOUN: تابع, عمل, کارکرد, کار, وظیفه, ماموریت, کار ویژه, مقام, ایفاء, ایین رسمی, پیشه;
USER: توابع, عملکرد, عملکردهای, از توابع, توابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
fund
/fʌnd/ = NOUN: صندوق, سرمایه, وجوه, تنخواه, پشتوانه, ذخیره وجوه احتیاطی, سرمایه ثابت یا همیشگی;
VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن;
USER: صندوق, سرمایه, سرمایه گذاری, وجوه, های صندوق
GT
GD
C
H
L
M
O
funding
/ˈfʌn.dɪŋ/ = VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن;
USER: بودجه, کمک های مالی, منابع مالی, کمک مالی, تامین مالی
GT
GD
C
H
L
M
O
fury
/ˈfjʊə.ri/ = NOUN: خشم, غضب, غیظ, اضطراب, هیجان شدید و تند, درنده خویی, شدت, روح انتقام, اشوب;
USER: خشم, غضب, اضطراب, غیظ, هیجان شدید و تند
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
general
/ˈdʒen.ər.əl/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, عام, همگانی, جامع, متداول, معمولی, همگان, قابل تعمیم;
NOUN: ژنرال, ارتشبد, مرشد, سر کرده;
USER: عمومی, طور کلی, کلی, به طور کلی, عام
GT
GD
C
H
L
M
O
generate
/ˈdʒen.ər.eɪt/ = VERB: تولید کردن, زادن, زاییدن, احدای کردن, بوجود اوردن, تناسل کردن, حاصل کردن, تولید نیرو کردن;
USER: تولید, ایجاد, را تولید, تولید کند, تولید می
GT
GD
C
H
L
M
O
gives
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و
GT
GD
C
H
L
M
O
giving
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
going
/ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی;
ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر;
USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم
GT
GD
C
H
L
M
O
good
/ɡʊd/ = ADJECTIVE: خوب, خیر, نیک, خوش, شایسته, صحیح, نیکو, سودمند, پاک, قابل;
NOUN: خوبی, خیر;
USER: خوب, خوبی, خیر, خوش, نیک
GT
GD
C
H
L
M
O
goods
/ɡʊd/ = NOUN: محموله, متاع;
USER: کالا, مغازه, کالاهای, کالا در, محصولات از
GT
GD
C
H
L
M
O
granting
/ɡrɑːnt/ = NOUN: عطا;
USER: عطا, اعطای, اعطا, اعطا می, به اعطای
GT
GD
C
H
L
M
O
greater
/ˈɡreɪ.tər/ = USER: بیشتر, بیشتری, بزرگتر, بیشتری را, بیشتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
grouped
/gro͞op/ = ADJECTIVE: گروه بندی شده;
USER: گروه بندی شده, گروه بندی, گروه بندی می شوند, گروه بندی می, زیر دسته بندی
GT
GD
C
H
L
M
O
guarantee
/ˌɡær.ənˈtiː/ = NOUN: ضمانت, ضامن, تعهد, عهده, وثیقه, سپرده;
VERB: عهده دار شدن, ضامن دادن, ضمانت کردن, تعهد کردن, عهد کردن;
USER: ضمانت, تضمین, تضمین می, را تضمین کند, ضامن
GT
GD
C
H
L
M
O
gym
/dʒɪm/ = NOUN: ورزشگاه, زورخانه, دبیرستان;
USER: ورزشگاه, سالن ورزش, سالن بدنسازی, زورخانه, دبیرستان
GT
GD
C
H
L
M
O
hana
= USER: حنا, هانا, HANA, هانا به, حنا با
GT
GD
C
H
L
M
O
hand
/hænd/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
VERB: دادن, کمک کردن, با دست کاری را انجام دادن;
USER: دست, سوی, طرف, از سوی, از طرف
GT
GD
C
H
L
M
O
handling
/ˈhænd.lɪŋ/ = NOUN: اداره, رسیدگی, بررسی, لمس;
USER: اداره, دست زدن به, رسیدگی, بررسی, لمس
GT
GD
C
H
L
M
O
hanna
= USER: هانا, HANNA, حنا, هنا
GT
GD
C
H
L
M
O
happy
/ˈhæp.i/ = ADJECTIVE: خوشحال, مبارک, شاد, خوش, راضی, خرسند, خوشبخت, مسرور, سعادتمند, فرخنده, خندان, فرخ;
USER: خوشحال, شاد, راضی, خوش, خوشبخت
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
having
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
he
/hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر;
USER: او, وی, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
header
/ˈhed.ər/ = NOUN: سرساز, درساز, شیرچه;
USER: هدر, سرصفحه, سرآیند, هدر را, ضربه ی سر
GT
GD
C
H
L
M
O
healing
/hiːl/ = VERB: خوب کردن, التیام دادن, شفاء دادن;
USER: شفا, بهبود, بهبودی, ترمیم, التیام
GT
GD
C
H
L
M
O
height
/haɪt/ = NOUN: ارتفاع, بلندی, ارتفاعات, رفعت, تکبر, آسمان, عرشه, جای مرتفع, در بحبوحه, فراز, علی
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
henna
/ˈhen.ə/ = NOUN: حنا, بوته حنا;
VERB: حنا مالیدن;
USER: حنا, حنا به, با حنا, از حنا, به حنا,
GT
GD
C
H
L
M
O
here
/hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو;
USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به
GT
GD
C
H
L
M
O
hierarchy
/ˈhaɪə.rɑː.ki/ = NOUN: سلسله مراتب, سلسله سران روحانی وشیوخ, گروه فرشتگان نه گانه;
USER: سلسله مراتب, سلسله مراتبی, سلسله مراتب را, ساختار سلسله مراتبی, سلسله مراتب است
GT
GD
C
H
L
M
O
high
/haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران;
NOUN: جای مرتفع;
USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی
GT
GD
C
H
L
M
O
higher
/ˈhaɪ.ər/ = ADJECTIVE: برتر;
USER: برتر, بالاتر, بالاتری, بالاتر است, بالاتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
highlight
/ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: نکات برجسته یا جالب;
VERB: تشکیل نکته روشن یاجالب دادن;
USER: برجسته, مشخص, تاکید, برجسته کردن, پررنگ
GT
GD
C
H
L
M
O
highlighted
/ˈhaɪ.laɪt/ = VERB: تشکیل نکته روشن یاجالب دادن;
USER: هایلایت, برجسته شده, هایلایت شده, را برجسته, برجسته می
GT
GD
C
H
L
M
O
highlights
/ˈhaɪ.laɪt/ = NOUN: های لایت;
USER: های لایت, برجسته, نکات برجسته, از برجسته, از نکات برجسته
GT
GD
C
H
L
M
O
hind
/haɪnd/ = ADJECTIVE: عقبی;
NOUN: گوزن ماده, پشت پای گاو;
USER: عقبی, های عقبی, گوزن ماده, عقبی و قطعات, عقبی و قطعات آن
GT
GD
C
H
L
M
O
his
/hɪz/ = PRONOUN: برای او, مال او, ... او, مال انمرد, خودمانی, ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر;
USER: او, خود, خود را, او را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
hit
/hɪt/ = NOUN: موفقیت, اصابت, تصادف, ضرب, ضربت, نمایش یا فیلم پر مشتری;
VERB: زدن, خوردن, خوردن به, اصابت کردن، به هدف زدن;
USER: اصابت, ضربه, آمار, رسید, برخورد
GT
GD
C
H
L
M
O
html
/ˌeɪtʃ.tiː.emˈel/ = USER: اچ تی ام ال, HTML, HTML غیر, متنی, HTML غیر فعال
GT
GD
C
H
L
M
O
https
/ˌeɪtʃ.tiː.tiːˈpiː/ = USER: HTTPS, صفحه ی, های https, HTTPS را, موزیک https
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
i
/aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد;
NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: من, من به, که من, من در, من از
GT
GD
C
H
L
M
O
identical
/aɪˈden.tɪ.kəl/ = ADJECTIVE: یکسان, مساوی, همان, عینی, جور, منطبق با;
USER: یکسان, یکسان است, یکسان هستند, همان, مساوی
GT
GD
C
H
L
M
O
identify
/aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن;
USER: شناسایی, را شناسایی, را تشخیص, به شناسایی
GT
GD
C
H
L
M
O
if
/ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض;
NOUN: شرط, تصور;
USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه
GT
GD
C
H
L
M
O
ifrs
= USER: IFRS, کالای IFRS, منطبق با IFRS, IFRS بررسی
GT
GD
C
H
L
M
O
image
/ˈɪm.ɪdʒ/ = NOUN: تصویر, تصور, شکل, شمایل, تمثال, منظر;
VERB: مجسم کردن, خوب شرح دادن, مجسمساختن;
USER: تصویر, عکس, تصویر را, تصویر به
GT
GD
C
H
L
M
O
immigration
/ˌɪm.ɪˈɡreɪ.ʃən/ = NOUN: کوچ;
USER: مهاجرت, مهاجرتی, مهاجرت به, اداره مهاجرت, امور مهاجرت
GT
GD
C
H
L
M
O
impact
/imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس;
VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن;
USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر
GT
GD
C
H
L
M
O
impeccable
/ɪmˈpek.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: بی عیب و نقص;
USER: بی عیب و نقص, نقص, بینقص, بینظیر, بی عیب ونقص
GT
GD
C
H
L
M
O
implement
/ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: انجام, اجراء, ابزار, الت, افزار, اسباب;
VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: انجام, پیاده سازی, اجرای, را پیاده سازی, اجراء
GT
GD
C
H
L
M
O
implemented
/ˈɪm.plɪ.ment/ = VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن;
USER: اجرا, پیاده سازی, به اجرا, اجرا در, به اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
import
/ɪmˈpɔːt/ = NOUN: واردات, کالای رسیده, کالای وارده;
VERB: وارد کردن, گذاردن, به کشور اوردن, اظهار کردن, دخل داشتن به, تاثیر کردن در, با پیروزی بدست امدن, تسخیر کردن, اهمیت داشتن;
USER: واردات, وارد, وارد کردن, را وارد, به واردات
GT
GD
C
H
L
M
O
improved
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود یافته, بهبود یافته است, بهبود بخشیده, را بهبود بخشید
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
include
/ɪnˈkluːd/ = VERB: قرار دادن, شامل بودن, در برداشتن, شمردن, به حساب اوردن, عبارت بودن از, متضمن بودن;
USER: عبارتند از, شامل, عبارتند, ها شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
includes
/ɪnˈkluːd/ = USER: شامل, را شامل, ها شامل, که شامل
GT
GD
C
H
L
M
O
including
/ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی;
USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول
GT
GD
C
H
L
M
O
incorporating
/inˈkôrpəˌrāt/ = VERB: ترکیب کردن, یکی کردن, جا دادن, داخل کردن, دارای شخصیت حقوقی کردن, بهم پیوستن, متحد کردن, ثبت کردن, امیختن;
USER: ترکیب, شامل, گنجاندن, ادغام, با گنجاندن
GT
GD
C
H
L
M
O
increase
/ɪnˈkriːs/ = NOUN: افزایش, رشد, اضافه, توسعه, فزونی, تکثیر, ترقی;
VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش دهد, افزایش می دهد, را افزایش دهد, را افزایش می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
increasing
/ɪnˈkriːs/ = VERB: زیاد شدن, افزودن, زیاد کردن, توسعه دادن, توانگر کردن, ترفیع دادن, تکثیر کردن;
USER: افزایش, افزایش است, به افزایش, حال افزایش, افزایش می یابد
GT
GD
C
H
L
M
O
increment
/ˈɪŋ.krə.mənt/ = NOUN: افزایش, سود, ترقی, توسعه;
USER: افزایش, سود, افزایش معنی دار, را افزایش, افزایش معنی
GT
GD
C
H
L
M
O
independent
/ˌindəˈpendənt/ = ADJECTIVE: مستقل, مطلق, خود مختار, دارای قدرت مطلقه, سرخود;
USER: مستقل, های مستقل, مستقل از, مستقل است, مستقل و
GT
GD
C
H
L
M
O
indirect
/ˌɪn.daɪˈrekt/ = ADJECTIVE: غیر مستقیم, پیچیده, غیر سر راست, کج;
USER: غیر مستقیم, غیرمستقیم, های غیر مستقیم, طور غیر مستقیم, غیر مستقیم به
GT
GD
C
H
L
M
O
individual
/ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد;
NOUN: فرد, شخص;
USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد
GT
GD
C
H
L
M
O
indoor
/ˌɪnˈdɔːr/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, خانگی, زیر سقف;
USER: داخلی, سرپوشیده, های داخلی, درونی, خانگی
GT
GD
C
H
L
M
O
industry
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت
GT
GD
C
H
L
M
O
information
/ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ;
USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع
GT
GD
C
H
L
M
O
informed
/ɪnˈfɔːmd/ = ADJECTIVE: مطلع, مسبوق;
USER: مطلع, اطلاع, اطلاع داده, به اطلاع, را مطلع
GT
GD
C
H
L
M
O
infrastructure
/ˈinfrəˌstrəkCHər/ = NOUN: شالوده, زیر بنا, زیر سازی, سازمان, پیدایش;
USER: شالوده, زیرساخت, زیرساخت های, زیرساخت ها, زیر ساخت های
GT
GD
C
H
L
M
O
initiated
/ɪˈnɪʃ.i.eɪt/ = ADJECTIVE: ابتکاری;
USER: آغاز, شروع, را آغاز, آغاز شده, آغاز می
GT
GD
C
H
L
M
O
innovations
/ˌɪn.əˈveɪ.ʃən/ = NOUN: ابداع, بدعت, تغییر, چیز تازه, نو اوری;
USER: نوآوری, نوآوری های, نوآوریهای, نوآوری ها, خلاقیت و نوآوری
GT
GD
C
H
L
M
O
input
/ˈɪn.pʊt/ = NOUN: درون گذاشت, پول بمیان نهاده, خرج, نیروی مصرف شده;
USER: ورودی, های ورودی, ورودی های, ورودی را, ورودی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
install
/ɪnˈstɔːl/ = VERB: نصب کردن, کار گذاشتن, منصوب نمودن;
USER: نصب کردن, نصب, نصب کنید, را نصب, را نصب کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
installation
/ˌɪn.stəˈleɪ.ʃən/ = NOUN: نصب, تاسیسات;
USER: نصب, نصب و راه اندازی, نصب و راه, تاسیسات
GT
GD
C
H
L
M
O
installations
/ˌɪn.stəˈleɪ.ʃən/ = NOUN: نصب, تاسیسات;
USER: نصب و راه اندازی, تاسیسات, نصب, تأسیسات, نصب شده
GT
GD
C
H
L
M
O
instances
/ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق;
USER: موارد, نمونه, از موارد, نمونه های
GT
GD
C
H
L
M
O
instead
/ɪnˈsted/ = ADVERB: در عوض, بجای, بعوض;
USER: در عوض, جای, به جای, بجای, به جای آن
GT
GD
C
H
L
M
O
integrated
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = ADJECTIVE: متحد;
USER: یکپارچه, ادغام, یکپارچه شده است, ادغام شده, های یکپارچه
GT
GD
C
H
L
M
O
integration
/ˈɪn.tɪ.ɡreɪt/ = NOUN: ائتلاف, اختلاط, انضمام, یک پارچگی, اتحاد عناصر مختلف اجتماع;
USER: ادغام, یکپارچه سازی, یکپارچگی, های یکپارچه سازی, ادغام شده
GT
GD
C
H
L
M
O
integrity
/ɪnˈteɡ.rə.ti/ = NOUN: تمامیت, درستی, امانت, کمال, راستی, بی عیبی;
USER: تمامیت, یکپارچگی, درستی, امانت, کمال
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligence
/inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند;
USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی
GT
GD
C
H
L
M
O
intelligent
/inˈtelijənt/ = ADJECTIVE: هوشمند, با هوش, سریعالانتقال;
USER: هوشمند, باهوش, های هوشمند, و آگاهی, با هوش
GT
GD
C
H
L
M
O
interactive
/ˌintərˈaktiv/ = USER: تعاملی, های تعاملی, متقابل برخوردار است, تعاملی است, تعاملی را
GT
GD
C
H
L
M
O
interesting
/ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده;
USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است
GT
GD
C
H
L
M
O
interface
/ˈɪn.tə.feɪs/ = NOUN: خط اتصال;
USER: رابط, واسط, رابط کاربری, رابط های, از رابط
GT
GD
C
H
L
M
O
internal
/ɪnˈtɜː.nəl/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, باطنی, ناشی از درون;
USER: داخلی, درونی, های داخلی, داخلی را, داخلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
into
/ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف;
USER: به, را, را به, را در, به داخل
GT
GD
C
H
L
M
O
introduce
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, در معرفی, را معرفی می
GT
GD
C
H
L
M
O
introduced
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = ADJECTIVE: معروف;
USER: معرفی, معرفی شده, را معرفی, معرفی کرد, به معرفی
GT
GD
C
H
L
M
O
introduces
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, را معرفی, معرفی می, را معرفی می, معرفی می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
introducing
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, به معرفی, را معرفی, معرفی می, با معرفی
GT
GD
C
H
L
M
O
introduction
/ˌɪn.trəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: مقدمه, معرفی, ابداع, معارفه, دیباچه, معرفی رسمی, اشناسازی, معمول سازی, احدای, فاتحه;
USER: معرفی, مقدمه, مقدمه ای, مقدمه ای بر
GT
GD
C
H
L
M
O
invalidation
/ɪnˈvæl.ɪ.deɪt/ = NOUN: باطل iاIی;
USER: باطل iاIی, اI ابطال, باطل, ابطال, اعتبار,
GT
GD
C
H
L
M
O
inventory
/ˈɪn.vən.tər.i/ = NOUN: فهرست, فهرست موجودی, سیاهه, فهرست اموال, صورت کالا, دفتر دارایی;
USER: فهرست, موجودی, فهرست موجودی
GT
GD
C
H
L
M
O
invoice
/ˈɪn.vɔɪs/ = NOUN: سیاهه, فاکتور, صورت حساب, صورت;
VERB: صورت کردن, فاکتور نوشتن;
USER: فاکتور, صورتحساب, صورت حساب, صورت, سیاهه
GT
GD
C
H
L
M
O
invoices
/ˈɪn.vɔɪs/ = NOUN: سیاهه, فاکتور, صورت حساب, صورت;
USER: فاکتورها, صورت حساب, صورتحساب, صورتحسابها, فاکتورها و
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
issue
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد;
VERB: بیرون آمدن, خارج شدن, صادر شدن;
USER: موضوع, مسئله, شماره, مساله, موضوع را
GT
GD
C
H
L
M
O
issues
/ˈɪʃ.uː/ = NOUN: شماره, موضوع, نشریه, نسخه, فرزند, کردار, عمل, سرانجام, بر امد, پی امد, نژاد, اولاد, نتیجه بحی;
USER: مسائل مربوط به, مسائل, مسائل مربوط, به مسائل, مسائل را
GT
GD
C
H
L
M
O
it
/ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور;
USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن
GT
GD
C
H
L
M
O
item
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: فقره, بخش, رقم, تکه, قطعه خبری, فصل;
USER: بخش, آیتم, قلم دوم از اقلام, آیتم استفاده کنید, فقره
GT
GD
C
H
L
M
O
items
/ˈaɪ.təm/ = NOUN: اقلام;
USER: اقلام, موارد, آیتم, آیتم های, آیتم ها
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
itself
/ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش;
USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود
GT
GD
C
H
L
M
O
job
/dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت;
VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن;
USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در
GT
GD
C
H
L
M
O
journal
/ˈdʒɜː.nəl/ = NOUN: روزنامه, دفتر روزنامه, دفتر وقایع روزانه;
USER: روزنامه, مجله, نشریه, ژورنال, مجله علمی پژوهشی
GT
GD
C
H
L
M
O
journalist
/ˈjərnl-ist/ = NOUN: روزنامه نگار;
USER: روزنامه نگار, روزنامه نگار و, یک روزنامه نگار
GT
GD
C
H
L
M
O
judy
/ˈjo͞odē/ = USER: جودی, به judy, جودی آن
GT
GD
C
H
L
M
O
keep
/kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه;
USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید
GT
GD
C
H
L
M
O
keeper
/ˈkiː.pər/ = NOUN: حافظ, نگهبان, نگهدار, بایگان;
USER: حافظ, دروازهبان رو, دروازه بان حریف, توپ رو از, توپ رو دفع کنه
GT
GD
C
H
L
M
O
kept
/kept/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن;
USER: نگهداری می شود, نگه داشته, نگه داشته شود, نگهداری می شوند, نگه داشته شده
GT
GD
C
H
L
M
O
key
/kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما;
ADJECTIVE: عمده;
VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن;
USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده
GT
GD
C
H
L
M
O
keypad
/ˈkiː.pæd/ = USER: صفحه کلید
GT
GD
C
H
L
M
O
kpi
/ˌkeɪ.piːˈaɪ/ = USER: KPI, KPI در, KPI را, آی, از KPI
GT
GD
C
H
L
M
O
landscape
/ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما;
VERB: با منظره تزئين کردن;
USER: چشم انداز, منظره, چشم انداز های, چشم انداز به
GT
GD
C
H
L
M
O
landscapes
/ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما;
USER: مناظر, چشم انداز, چشم انداز های, مناظر طبیعی, چشم اندازهای
GT
GD
C
H
L
M
O
large
/lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط;
USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع
GT
GD
C
H
L
M
O
last
/lɑːst/ = ADJECTIVE: آخر, اخیر, اخرین, بازپسین, پسین, قطعی, یک کلام;
NOUN: طاقت;
VERB: دوام داشتن, دوام کردن, طول کشیدن, به درازا کشیدن, پایستن;
USER: آخر, آخرین, گذشته, تاریخ و زمان آخرین, اخیر
GT
GD
C
H
L
M
O
lastly
/ˈlɑːst.li/ = USER: در آخر, نهایت, در نهایت, آخر
GT
GD
C
H
L
M
O
later
/ˈleɪ.tər/ = USER: بعد, بعدا, بعدها, بعد از, بعد از آن
GT
GD
C
H
L
M
O
layer
/ˈleɪ.ər/ = NOUN: لایه, قشر, لا, طبقه, چینه, ورقه, ورقه ورقه;
USER: لایه, لایه ی, لایه ای, لایه های, لایه را
GT
GD
C
H
L
M
O
leas
/lē/ = NOUN: چمن زار, علفزار, مرتع, جلگه سبز, واحد اندازه طول نخ و ریسمان
GT
GD
C
H
L
M
O
least
/liːst/ = ADJECTIVE: کمترین, اقل, کوچکترین, خردترین;
USER: کمترین, حداقل, کم, دست کم, اقل
GT
GD
C
H
L
M
O
leave
/liːv/ = NOUN: مرخصی, اجازه, اذن, رخصت;
VERB: گذاشتن, ترک کردن, رفتن, رها کردن, شدن, دست کشیدن از, رهسپار شدن, عزیمت کردن;
USER: مرخصی, ترک, را ترک, ترک کنند, را ترک کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
ledger
/ˈledʒ.ər/ = NOUN: دفتر کل, سنگ پهن روی گور, تخته;
USER: دفتر کل, معین, سنگ پهن روی گور, کف چوب بست ساختمان, معین و
GT
GD
C
H
L
M
O
legal
/ˈliː.ɡəl/ = ADJECTIVE: حقوقی, قانونی, مشروع, شرعی;
USER: حقوقی, قانونی, های قانونی, های حقوقی, قانونی است
GT
GD
C
H
L
M
O
let
/let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن;
NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی;
USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به
GT
GD
C
H
L
M
O
letter
/ˈlet.ər/ = NOUN: نامه, حرف, کاغذ, عریضه, مرسوله, حرف الفباء, نویسه, حرف چاپی, مراسله, ادبیات, اثار ادبی, اجازه دهنده;
USER: نامه, نامه ای, حرف
GT
GD
C
H
L
M
O
level
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری;
ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت;
VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن;
USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
levels
/ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری, سطح برابر, هدف گیری, ترازسازی, یک دست;
USER: سطح, سطوح, در سطوح, از سطوح, در سطح
GT
GD
C
H
L
M
O
leverage
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
leverages
/ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو;
USER: اهرم, نفوذی, اهرم ها, نفوذ, اهرمها
GT
GD
C
H
L
M
O
library
/ˈlaɪ.brər.i/ = NOUN: کتابخانه, قرائتخانه, مجموعه کتب, کتابفروشی;
USER: کتابخانه, کتابخانه های, کتابخانه ای, کتابخانه ها, های کتابخانه
GT
GD
C
H
L
M
O
license
/ˈlaɪ.səns/ = NOUN: پروانه, جواز, اجازه, جواز شغل;
VERB: اجازه رفتن دادن, پروانه دادن, مرخص کردن;
USER: پروانه, مجوز, جواز, اجازه, مجوز را
GT
GD
C
H
L
M
O
life
/laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت;
USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است
GT
GD
C
H
L
M
O
lifecycle
/ˈlaɪsənsər/ = USER: چرخه عمر, چرخه حیات, چرخه, عمر, چرخه زندگی
GT
GD
C
H
L
M
O
like
/laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه;
CONJUNCTION: مثل;
PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان;
NOUN: نظیر;
ADVERB: بسان;
VERB: دوست داشتن;
USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
limited
/ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط;
USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به
GT
GD
C
H
L
M
O
link
/lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب;
VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن;
USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
linked
/ˈseks.lɪŋkt/ = ADJECTIVE: مرتبط, مربوط, پیوندی, پیوند یافته, مسلسل;
USER: مرتبط, مرتبط است, مربوط, مرتبط با, پیوند خورده است
GT
GD
C
H
L
M
O
links
/lɪŋks/ = NOUN: تپه ساحلی, زمین بازی گلف;
USER: لینک, پیوندها, پیوند, ها, لینکهای
GT
GD
C
H
L
M
O
linux
/ˈlaɪnəks/ = USER: لینوکس, لینوکس را, لینوکس به, لینوکس است, لینوکس در
GT
GD
C
H
L
M
O
list
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, کجی;
VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن;
USER: فهرست, لیست, لیستی, فهرستی, در لیست
GT
GD
C
H
L
M
O
listed
/list/ = VERB: فهرست کردن, شیار کردن, اماده کردن, کج کردن, در فهرست وارد کردن, در لیست ثبت کردن;
USER: ذکر شده, فهرست شده, ذکر شده است, ذکر شده در, فهرست شده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
lists
/lɪst/ = NOUN: فهرست, جدول, سیاهه, شیار, سجاف, کنار, نرده, میدان نبرد, کجی, ریز, فرد, صورت;
USER: لیست, فهرست, لیست های, لیست ها, فهرست های
GT
GD
C
H
L
M
O
little
/ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر;
ADVERB: اندک, قدری;
USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در
GT
GD
C
H
L
M
O
loading
/lōd/ = NOUN: بارگیری, بار, عمل پرکردن تفنگ باگلوله, بارکنش, محموله, امیختن مواد خارجی به شراب;
USER: بار, بارگیری, بارگذاری, حال بارگذاری, در حال بارگذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
local
/ˈləʊ.kəl/ = ADJECTIVE: محلی, موضعی, مکانی, محدود بیک محل, مقامی;
USER: محلی, های محلی, محلی کاربر, محلی است, موضعی
GT
GD
C
H
L
M
O
location
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: محل, محل سکونت, مکان, موقعیت
GT
GD
C
H
L
M
O
locations
/ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری;
USER: مکان, محل, مکان های, نقاط, محل های
GT
GD
C
H
L
M
O
lock
/lɒk/ = NOUN: قفل, مانع, طره گیسو, دسته پشم, چخماق تفنگ, چفت و بست, سد متحرک;
VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن;
USER: قفل, قفل کردن, را قفل, قفل می, قفل شدن
GT
GD
C
H
L
M
O
locked
/lɒk/ = VERB: قفل کردن, قفل شدن, بستن, بغل گرفتن, راکد گذاردن, بوسیله قفل بسته ومحکم شدن;
USER: قفل شده, قفل, قفل شده است, قفل است, قفل می
GT
GD
C
H
L
M
O
locking
/lɒk/ = NOUN: قفل, قفل شدنی;
USER: قفل, قفل کردن, قفل شدن, قفل گذاری, قفل شدنی
GT
GD
C
H
L
M
O
log
/lɒɡ/ = NOUN: لگاریتم, کارنامه, کنده, سفرنامهکشتی, گزارش سفرنامه کشتی, گزارش سفر هواپیما, قطعهای از درخت که اره نشده, سرعت سنجکشتی, صورت عملیات, گزارش روزانه عملیات هيئت یا عملیات موتور یا ماشین و غیره;
VERB: ثبت کردن وقایع, کندن کنده درخت, در سفرنامه وارد کردن;
USER: ورود به سیستم, وارد بخش مدیریت شوید, وارد سیستم شوید, سیستم وارد شوید
GT
GD
C
H
L
M
O
logged
/lɒɡ/ = ADJECTIVE: تسطیح شده, اهسته و کند شده در حرکت, از کنده پاک شده;
USER: وارد شده, وارد, وارد سایت, وارد سیستم شوید, سیستم وارد
GT
GD
C
H
L
M
O
logging
/ˈlɒɡ.ɪŋ/ = NOUN: واقعهنگاری;
USER: ورود به سیستم, ورود, ثبت, ورود و خروج کارمندان, ورود به
GT
GD
C
H
L
M
O
login
/ˈlɒɡ.ɪn/ = NOUN: ورود به سیستم, دخول به سیستم;
USER: ورود به سیستم, برای ورود, برای ورود اینجا, ورود اینجا را, برای ورود اینجا را
GT
GD
C
H
L
M
O
longer
/lɒŋ/ = USER: دیگر, طولانی تر, طولانی, طولانی تری, دیگر به
GT
GD
C
H
L
M
O
longest
/lɒŋ/ = USER: طولانی ترین, بلندترین, طولانیترین, ترین, قدیمی ترین
GT
GD
C
H
L
M
O
look
/lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه;
VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
looking
/ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن;
USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید
GT
GD
C
H
L
M
O
loss
/lɒs/ = NOUN: ضرر, زیان, فقدان, خسارت, اتلاف, اتلاف, عدم, باخت, مرگ, خسران, خدشه, گمراهی, خسار, ضلالت;
USER: فقدان, ضرر, اتلاف, خسارت, باخت
GT
GD
C
H
L
M
O
lot
/lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش;
ADVERB: خیلی, بسیار, بسی;
USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
love
/lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی;
VERB: دوست داشتن, عشق داشتن;
USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
lowering
/ˈlaʊə.rɪŋ/ = VERB: کاستن از, پایین اوردن, تخفیف دادن, فروکش کردن, تنزل دادن, اخم کردن, خرد شدن;
USER: کاهش, پایین آوردن, کاهنده, کاهش می, پایین آورنده
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
mailer
/ˈmeɪlər/ = NOUN: نامه رسان;
USER: نامه رسان, میلر, پستی, میلر به, میلر درست
GT
GD
C
H
L
M
O
maintain
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگه داشتن, حفظ, را حفظ, حفظ کند, به حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
maintained
/mānˈtān/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: نگهداری, حفظ, نگهداری می, را حفظ, نگهداری می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
maintaining
/meɪnˈteɪn/ = VERB: نگه داشتن, حفظ کردن, برقرار داشتن, ادامه دادن, مدعی بودن, نگه داری کردن, ابقا کردن, حمایت کردن از;
USER: حفظ, نگهداری, را حفظ, برای حفظ, با حفظ
GT
GD
C
H
L
M
O
maintenance
/ˈmeɪn.tɪ.nəns/ = NOUN: نگهداری, تعمیر, نگهداشت, ابقاء, گذران, قوت, عمل تمیز کردن وپاک کردن;
USER: نگهداری, تعمیر, های تعمیر و نگهداری, نگهداری و تعمیرات, نگهداشت
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makes
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
man
/mæn/ = NOUN: انسان, مرد, مردی, بشر, فرد, شخص, آدم, نفر, شوهر, رفیق, ادمی, نوکر, مهره شطرنج;
VERB: اداره کردن, گرداندن;
USER: مرد, انسان, مردی, بشر, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
manage
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
NOUN: اسب اموخته;
USER: اداره کردن, مدیریت, اداره, به مدیریت, در مدیریت
GT
GD
C
H
L
M
O
managed
/ˈmæn.ɪdʒ/ = VERB: اداره کردن, گرداندن, مباشرت کردن, ضبط کردن, از پیش بردن, سرپرستی کردن;
USER: مدیریت, اداره, اداره می, مدیریت می, مدیریت شده
GT
GD
C
H
L
M
O
management
/ˈmæn.ɪdʒ.mənt/ = NOUN: اداره, مدیران, مدریت, ترتیب, تصدی, کارفرمایی;
USER: اداره, مدیریت, های مدیریت, به مدیریت, مدیران
GT
GD
C
H
L
M
O
manager
/ˈmæn.ɪ.dʒər/ = NOUN: مدیر, رئيس, متصدی, مباشر, ضابط, کارفرمان;
USER: مدیر, مدیریت, از مدیر, مدیر عامل
GT
GD
C
H
L
M
O
manipulate
/məˈnipyəˌlāt/ = VERB: دستکاری کردن, اداره کردن, با دست عمل کردن, با استادی درست کردن, بامهارت انجام دادن;
USER: دستکاری کردن, دستکاری, را دستکاری, دستکاری در, اداره کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
manual
/ˈmæn.ju.əl/ = ADJECTIVE: دستی, وابسته بدست, انجام شده با دست;
NOUN: کتاب راهنما, کتاب دستی, نظام نامه;
USER: دستی, کتابچه راهنمای کاربر, کاربر, کتابچه راهنمای, کتابچه
GT
GD
C
H
L
M
O
manually
/ˈmæn.ju.ə.li/ = ADVERB: بصورت دستی, با دست;
USER: بصورت دستی, دستی, صورت دستی, طور دستی, دستی و
GT
GD
C
H
L
M
O
manufacturing
/ˌmanyəˈfakCHər/ = NOUN: ساخت;
USER: ساخت, تولید, تولیدی, های تولیدی, های تولید
GT
GD
C
H
L
M
O
many
/ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه;
ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا;
ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان;
USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد
GT
GD
C
H
L
M
O
map
/mæp/ = NOUN: نقشه, نگاشت;
VERB: ترسیم کردن, نقشه کشیدن, نگاشتن;
USER: نقشه, نقشهی, نقشه های, نقشه ای, نقشه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
market
/ˈmɑː.kɪt/ = NOUN: بازار, مرکز تجارت, محل داد وستد;
VERB: به بازار عرضه کردن, فروختن, در بازار داد و ستد کردن, در معرض فروش قرار دادن;
USER: بازار, در بازار, بازار است, بازار را, بازار به
GT
GD
C
H
L
M
O
marketing
/ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش;
USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به
GT
GD
C
H
L
M
O
marking
/ˈmɑː.kɪŋ/ = NOUN: علامت گذاری, نشان, علامت سلاح, نشاندار سازی;
USER: علامت گذاری, مارک, بدون مارک, های بدون مارک, نشان
GT
GD
C
H
L
M
O
married
/ˈmær.id/ = ADJECTIVE: متاهل, شوهردار, عروسی کرده, پیوسته, متحد;
USER: متاهل, ازدواج, ازدواج کرده, ازدواج کرد, متأهل
GT
GD
C
H
L
M
O
master
/ˈmɑː.stər/ = NOUN: استاد, ارباب, صاحب, سرور, کارفرما, مدیر, رئيس, چیره دست, دانشور;
VERB: استاد شدن;
ADJECTIVE: چیره دست, برجسته;
USER: استاد, کارشناسی ارشد, ارباب, صاحب, سرور
GT
GD
C
H
L
M
O
masturbator
/ˈmæs.tə.beɪt/ = USER: استمناء,
GT
GD
C
H
L
M
O
match
/mætʃ/ = NOUN: مسابقه, تطابق, تطبیق, کبریت, حریف, جفت, ازدواج;
VERB: خوردن, وصلت دادن, جور بودن با, بهم امدن, خواستگاری کردن;
USER: مسابقه, مطابقت, مطابقت با, تطابق, تطبیق
GT
GD
C
H
L
M
O
matching
/ˈmætʃ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مطابق;
USER: مطابق, تطبیق, تطابق, منطبق, مطابق با جستجوی
GT
GD
C
H
L
M
O
material
/məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: ماده, جنس, جسم;
ADJECTIVE: مادی, جسمانی, اساسی, جسمی, اصولی, مقتضی, کلی;
USER: ماده, مواد, مادی, جنس, از مواد
GT
GD
C
H
L
M
O
materials
/məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح;
USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد
GT
GD
C
H
L
M
O
matting
/ˈmæt.ɪŋ/ = NOUN: بوریا بافی, بوریا, حصیر, پوشش حصیری;
USER: بوریا بافی, بوریا, حصیر, پوشش حصیری
GT
GD
C
H
L
M
O
maximized
/ˈmæk.sɪ.maɪz/ = VERB: بزرگ کردن, بیشینه ساختن, بحد اعلی رساندن, به آخرین درجه ممکن افزایش دادن;
USER: حداکثر, به حداکثر, به حداکثر رساند, به حداکثر می, به حداکثر رسیده
GT
GD
C
H
L
M
O
maximum
/ˈmæk.sɪ.məm/ = ADJECTIVE: بیشترین, بالاترین, بزرگترین, بیشین;
NOUN: حد اکثر, بیشینه, ماکسیمم, منتها درجه, بزرگترین و بالاترین رقم, منتهی درجه;
USER: بیشترین, بیشینه, حد اکثر, بالاترین, ماکسیمم
GT
GD
C
H
L
M
O
may
/meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش;
USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در
GT
GD
C
H
L
M
O
me
/miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن;
USER: به من, من, مرا, من را, من به
GT
GD
C
H
L
M
O
means
/miːnz/ = NOUN: چاره;
USER: به معنی, به معنای, بدان معنی است, به این معنی, بدین معنی است
GT
GD
C
H
L
M
O
meant
/mēn/ = VERB: قصد داشتن, مقصود داشتن, هدف داشتن, معنی ومفهوم خاصی داشتن;
USER: به معنای, معنای, بدان معنی, بدان معنی است, این معنی بود
GT
GD
C
H
L
M
O
measure
/ˈmeʒ.ər/ = NOUN: اندازه, اقدام, مقیاس, میزان, مقدار, پیمانه, حد, درجه, واحد, تدبیر;
VERB: اندازه گرفتن, سنجیدن;
USER: اندازه, اندازه گیری, میزان, اندازه گیری می, را اندازه گیری
GT
GD
C
H
L
M
O
mechanism
/ˈmek.ə.nɪ.zəm/ = NOUN: مکانیزم, دستگاه, طرز کار, ماشین, ساختمان, اجزاء متشکله چیزی, اجزاء و عوامل مکانیکی;
USER: مکانیزم, مکانیسم, ساز و, سازوکار, مکانیسم های
GT
GD
C
H
L
M
O
meet
/miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع;
VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با;
ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب;
USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
memo
/ˈmem.əʊ/ = NOUN: یادداشت, نامه غیر رسمی, تذکاریه;
USER: یادداشت, ضبط خبرنگاری, یادداشتی, ضبط خبرنگاری و, نامه غیر رسمی
GT
GD
C
H
L
M
O
merged
/mɜːdʒ/ = VERB: ادغام کردن, یکی کردن, ترکیب کردن, فراگرفته, ممزوج کردن, مستهلک شدن, غرق شدن, مخلوط کردن, فرو رفتن;
USER: هم ادغام شدند, هم ادغام, با هم ادغام شدند, در هم ادغام, هم ادغام شده
GT
GD
C
H
L
M
O
messages
/ˈmes.ɪdʒ/ = NOUN: پیام, پیغام, خط;
USER: پیام, پیامهای, پیام های, پیغامهای, پیامها
GT
GD
C
H
L
M
O
method
/ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک;
USER: روش, از روش, متد, استفاده از روش, شیوه
GT
GD
C
H
L
M
O
methods
/ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک;
USER: روش, روشهای, روش ها, از روش, از روش های
GT
GD
C
H
L
M
O
might
/maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش;
USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی
GT
GD
C
H
L
M
O
miniature
/ˈmɪn.ɪ.tʃər/ = NOUN: مینیاتور, سرلوحه, نقاشی با تذهیب;
ADJECTIVE: کوچک, کوتاه;
USER: مینیاتور, کوچک, مینیاتوری, های مینیاتوری, سرلوحه
GT
GD
C
H
L
M
O
minimized
/ˈmɪn.ɪ.maɪz/ = VERB: به حداقل رساندن, کمینه کردن, دست کم گرفتن, کمینه ساختن, کوچک شمردن;
USER: به حداقل برسد, به حداقل رسانده, به حداقل رسیده, به حداقل رساند, به حداقل رسانده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
minimizes
/ˈmɪn.ɪ.maɪz/ = VERB: به حداقل رساندن, کمینه کردن, دست کم گرفتن, کمینه ساختن, کوچک شمردن;
USER: به حداقل می رساند, حداقل می رساند, حداقل میرساند, به حداقل میرساند, به حداقل برساند
GT
GD
C
H
L
M
O
minimum
/ˈmɪn.ɪ.məm/ = NOUN: کمینه, حد اقل, کهین;
ADJECTIVE: کمترین, دست کم;
USER: حد اقل, حداقل, کمترین, کمینه, حداقل به
GT
GD
C
H
L
M
O
mission
/ˈmɪʃ.ən/ = NOUN: ماموریت, تکلیف, هيئت اعزامی یا تبلیغی;
VERB: ماموریت دادن, مامور کردن, بماموریت فرستادن;
USER: ماموریت, مأموریت, رسالت, این ماموریت, ماموریت های
GT
GD
C
H
L
M
O
misusing
/misˈyo͞oz,ˈmisˌyo͞oz/ = VERB: بد بکار بردن;
USER: سوء استفاده, سوء استفاده از, به سوء استفاده از, به سوء استفاده, جاذبه استفاده نادرست کردهایم"
GT
GD
C
H
L
M
O
mobile
/ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت;
NOUN: خانه متحرک, غوغا;
USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به
GT
GD
C
H
L
M
O
mode
/məʊd/ = NOUN: طرز, سبک, طریقه, وجه, طریق, اسلوب, رسم, طرز عمل, مقام, فن, طور;
USER: طرز, حالت, در حالت, حالت های, به حالت
GT
GD
C
H
L
M
O
model
/ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر;
VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن;
USER: مدل, از مدل, نمونه
GT
GD
C
H
L
M
O
module
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: واحد, ماژول, ماژول های, ماژول را, ماژول به
GT
GD
C
H
L
M
O
modules
/ˈmɒd.juːl/ = NOUN: واحد, پیمانه, نمونه, اتاقک, اندازه گیری, حدود, گنجایش, نقشه کوچک, واحد اندازره گیری, مقیاسمدل, قسمتی از سفینه فضایی;
USER: ماژول ها, ماژول, ماژول های, مدول, ماژولهای
GT
GD
C
H
L
M
O
monitor
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: مبصر, اگاهی دهنده, انگیزنده, گوشیار;
VERB: دیده بانی کردن, به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن;
USER: نظارت بر, نظارت, نظارت داشته, نظارت داشته باشند, تحت نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
monitoring
/ˈmɒn.ɪ.tər/ = NOUN: دیدهبانی;
USER: نظارت, نظارت بر, مانیتورینگ, نظارت از, و نظارت
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
move
/muːv/ = NOUN: حرکت, اقدام, نقل مکان, تکان, جنبش, تغییر مکان, نوبت حرکت یابازی;
VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن;
USER: حرکت, نقل مکان, حرکت دادن, تکان, اقدام
GT
GD
C
H
L
M
O
moved
/muːvd/ = VERB: حرکت دادن, حرکت کردن, تکان دادن, وادار کردن, جنبیدن, بجنبش دراوردن, بازی کردن, بحرکت انداختن, تحریک کردن, سیر کردن, متاثر ساختن;
USER: نقل مکان کرد, منتقل شد, منتقل شده, نقل مکان کردند, نقل مکان کرد و
GT
GD
C
H
L
M
O
mrp
= USER: لوازم, MRP, لوازم و, های لوازم, لوازم است
GT
GD
C
H
L
M
O
much
/mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور;
ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده;
USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
multiple
/ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا;
NOUN: مضرب;
USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون
GT
GD
C
H
L
M
O
music
/ˈmjuː.zɪk/ = ADJECTIVE: موسیقی, موزیکال, موسقی دار, دارای اهنگ;
NOUN: موسیقی, موزیک, ساز, اهنگ, رامشگری, خنیا, غنا;
USER: موسیقی, موزیک, موسیقی را, های موسیقی, موسیقی است
GT
GD
C
H
L
M
O
must
/mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن;
ADJECTIVE: فرض;
USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید
GT
GD
C
H
L
M
O
name
/neɪm/ = NOUN: نام, اسم, نام و شهرت, نام خودمانی, تسمیه, خوشنامی, اب رو;
VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نام, اسم, نام و نام خانوادگی, به نام, نام و نام
GT
GD
C
H
L
M
O
naming
/neɪm/ = VERB: نامیدن, نام دادن, بنام صدا کردن, خواندن;
USER: نامگذاری, نامیدن, نام گذاری, نام بردن, برای نامگذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
need
/niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی;
VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج
GT
GD
C
H
L
M
O
needing
/niːd/ = VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن;
USER: نیاز, نیاز به, که نیاز, نیاز دارند, که نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
needs
/nēd/ = NOUN: نیازها;
ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم;
USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به
GT
GD
C
H
L
M
O
network
/ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری;
USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
news
/njuːz/ = NOUN: اخبار, خبر, اوازه;
USER: اخبار, خبر, خبری, های خبری, اخبار را
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
night
/naɪt/ = NOUN: شب, شب هنگام, تاریکی, غروب, برنامه شبانه, خادم حبش, لیل, نزدیک بوقت خواب;
ADJECTIVE: نزدیک بوقت خواب;
USER: شب, در شب, شب را, شب به, شب در
GT
GD
C
H
L
M
O
no
/nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا;
NOUN: پاسخ نه;
USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ
GT
GD
C
H
L
M
O
non
/nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر;
USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
not
/nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not;
USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
now
/naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه;
USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
numbers
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
USER: تعداد, اعداد, عدد, شماره ها, اعداد را
GT
GD
C
H
L
M
O
numeric
/njuːˈmerɪk/ = ADJECTIVE: عددی, نمرهای;
USER: عددی, عددی را, های عددی, عددی است, عددی به
GT
GD
C
H
L
M
O
object
/ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء;
VERB: اعتراض کردن, مخالفت کردن;
USER: هدف, شیء, موضوع, مفعول, مقصود
GT
GD
C
H
L
M
O
objects
/ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء;
USER: اشیاء, اشیا, از اشیاء, اشیاء را, اشیاء به
GT
GD
C
H
L
M
O
occur
/əˈkɜːr/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, واقع شدن, خطور کردن;
USER: رخ می دهد, رخ دهد, اتفاق می افتد, رخ می دهند, است رخ دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
occurred
/əˈkɜːr/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, واقع شدن, خطور کردن;
USER: رخ داده است, رخ داده, رخ, رخ داد, اتفاق افتاده
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
offers
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
USER: ارائه می دهد, می دهد, را ارائه می دهد, ارائه می دهد و, ارائه می دهد به
GT
GD
C
H
L
M
O
often
/ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی;
USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
once
/wʌns/ = ADVERB: یک مرتبه, سابقا, یکبار دیگر, فقط یکبار, یکوقتی;
USER: یک بار, بار, یکبار, یک بار در, یک بار به
GT
GD
C
H
L
M
O
one
/wʌn/ = یکی, تک, یگانه;
PRONOUN: کسی;
NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان;
USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص
GT
GD
C
H
L
M
O
ongoing
/process/ = ADJECTIVE: مداوم;
NOUN: در حال پیشرفت;
USER: مداوم, حال انجام, در حال انجام, در حال پیشرفت, حال انجام است
GT
GD
C
H
L
M
O
only
/ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا;
ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه;
USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به
GT
GD
C
H
L
M
O
opened
/ˈəʊ.pən/ = VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن, اشکار ساختن, گشادن, شکفتن, روشن شدن, اشکار کردن، بسط دادن;
USER: باز, افتتاح, افتتاح شد, باز شده, باز کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
opening
/ˈəʊ.pən.ɪŋ/ = NOUN: افتتاح, گشایش, بازکردن, دهانه, سوراخ, فرصت, منفذ, چشمه, جای خالی, سراغاز, فتق;
USER: افتتاح, باز کردن, گشایش, بازکردن, دهانه
GT
GD
C
H
L
M
O
operating
= ADJECTIVE: عملیاتی;
USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های
GT
GD
C
H
L
M
O
operations
/ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات;
USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunities
= NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
opposed
/əˈpəʊzd/ = ADJECTIVE: مغایر;
USER: مخالف, مخالفت, مخالف است, مخالف بودند, مخالف هستند
GT
GD
C
H
L
M
O
optimize
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, برای بهینه سازی, بهینه کردن, به بهینه سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
optimized
/ˈɒp.tɪ.maɪz/ = ADJECTIVE: بهینه, بهینه شده;
USER: بهینه, بهینه سازی, بهینه سازی شده, بهینه شده, بهینه شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
option
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: انتخاب, گزینه, گزینه ای, گزینه را, اختیار
GT
GD
C
H
L
M
O
optional
/ˈɒp.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: اختیاری, انتخابی;
USER: اختیاری, انتخابی, اختیاری است, های اختیاری, صورت اختیاری
GT
GD
C
H
L
M
O
options
/ˈɒp.ʃən/ = NOUN: انتخاب, اختیار, خیار فسخ, خیار, خصیصه اختیاری, ازادی, اظهار میل;
USER: گزینه های, گزینه, گزینه ها, گزینههای, گزینه هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
orders
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه, حواله, دسته, زمره, فرمایش, نوع, ارجاع, ردیف, مقام, ایین, ساز, انتظام, امریه, ضابطه, دسته اجتماعی, طرز قرار گیری, صنف, سیاق, ایین و مراسم, خط, فرقهیاجماعت مذهبی, گروهخاصی, درمان, ارایش, رسم, انجمن;
USER: سفارشات, دستور, میزان سفارشات, سفارشات را, از سفارشات
GT
GD
C
H
L
M
O
organization
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل;
USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات
GT
GD
C
H
L
M
O
organizational
/ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = ADJECTIVE: سازمانی;
USER: سازمانی, های سازمانی, سازمانی را, سازمانی است
GT
GD
C
H
L
M
O
original
/əˈrɪdʒ.ɪ.nəl/ = ADJECTIVE: اصلی, اصل, اصیل, بدیع, ابتکاری, بکر, مبتکر;
NOUN: منبع, عین, سر چشمه;
USER: اصلی, اصل, های اصلی, اصلی را, اصیل
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
our
/aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما;
USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به
GT
GD
C
H
L
M
O
out
/aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده;
ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از;
VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن;
NOUN: راه حل;
USER: خارج, از, بیرون, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
outcomes
/ˈaʊt.kʌm/ = NOUN: عواقب;
USER: عواقب, نتایج, پیامدهای, پیامد, پیامد های
GT
GD
C
H
L
M
O
outgoing
/ˌaʊtˈɡəʊ.ɪŋ/ = VERB: جلو زدن, سبقت گرفتن, سبقت جستن;
USER: خروجی, های خروجی, خروجی را, خروجی را مسدود, خروجی را مسدود می
GT
GD
C
H
L
M
O
output
/ˈaʊt.pʊt/ = NOUN: تولید, بازده, محصول, برونداد;
USER: تولید, خروجی, بازده, محصول, برونداد
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
overall
/ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا;
ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز;
NOUN: لباس کار, بالا پوش;
USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی
GT
GD
C
H
L
M
O
overview
/ˈəʊ.və.vjuː/ = USER: مروری, بازنگری, کلی, مرور کلی, بررسی اجمالی
GT
GD
C
H
L
M
O
owner
/ˈəʊ.nər/ = NOUN: مالک, دارنده, خواجه;
USER: دارنده, مالک, صاحب, صاحبان, کاربر
GT
GD
C
H
L
M
O
ownership
/ˈəʊ.nə.ʃɪp/ = NOUN: مالکیت, دارندگی;
USER: مالکیت, مالکیت را, های مالکیت, به مالکیت, از مالکیت
GT
GD
C
H
L
M
O
package
/ˈpæk.ɪdʒ/ = NOUN: بسته, عدل, قوطی, بستهبندی کردن;
USER: بسته, بسته بندی, بسته های, بسته ی, بسته به
GT
GD
C
H
L
M
O
papers
/ˈpeɪ.pər/ = NOUN: اوراق, اوراق;
USER: اوراق, مقالات, مقاله, مقالات در, مقالات و
GT
GD
C
H
L
M
O
parameters
/pəˈræm.ɪ.tər/ = NOUN: پارامتر, مقدار معلوم و مشخص, مقداری از یک مدار, نسبت میان تقاطع دو سطح;
USER: پارامترهای, پارامتر, پارامترها, پارامتر های, پارامتر ها
GT
GD
C
H
L
M
O
partner
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
VERB: شریک شدن یا کردن;
USER: شریک, شریک زندگی, همسر, شریک جنسی, را شریک
GT
GD
C
H
L
M
O
partners
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای
GT
GD
C
H
L
M
O
party
/ˈpɑː.ti/ = NOUN: حزب, طرف, مهمانی, دسته, فرقه, سور, قسمت, بزم, جمعیت, فئه, بخش, دسته همفکر, دسته متشکل, یارو;
VERB: مهمانی دادن یارفتن;
USER: حزب, طرف, حزبی, مهمانی, حزب را
GT
GD
C
H
L
M
O
passed
/pɑːs/ = ADJECTIVE: سپری شده;
USER: سپری شده, گذشت, تصویب, به تصویب, تصویب رسید
GT
GD
C
H
L
M
O
password
/ˈpɑːs.wɜːd/ = NOUN: رمز عبور, کلمه رمز, اسم رمز, اسم عبور, نشانی, اسم شب;
USER: رمز عبور, رمز, عبور رمز عبور, رمز ورود, رمز عبور رمز
GT
GD
C
H
L
M
O
paste
/peɪst/ = VERB: چسباندن, چسبیدن, چسب زدن به;
NOUN: خمیر, چسب, سریش, گل یا خمیر, نوعی شیرینی;
USER: چسباندن, خمیر, پیست کنید, متن را بچسبانید, چسب
GT
GD
C
H
L
M
O
patch
/pætʃ/ = NOUN: وصله, تکه, قطعه زمین, مسخره, مدت, مشمع روی زخم, وصله ناجور, زمان معین;
VERB: وصله کردن, وصله دوزی کردن, تعمیر کردن, بهم جور کردن;
USER: وصله, پچ, تکه, پچ های, وصله های
GT
GD
C
H
L
M
O
payment
/ˈpeɪ.mənt/ = NOUN: پرداخت, پول, وجه, تادیه, قسط, کارسازی;
USER: پرداخت, پرداخت به, پرداخت را, پول, پرداخت های
GT
GD
C
H
L
M
O
peace
/piːs/ = NOUN: صلح, صلح و صفا, سازش, سلامتی, ارامش, سلامت, اشتی;
USER: صلح, صلح است, صلح در, صلح به
GT
GD
C
H
L
M
O
people
/ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه;
VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن;
USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم
GT
GD
C
H
L
M
O
per
/pɜːr/ = PREPOSITION: در هر, برای هر, توسط, برطبق, با, بوسیله, از میان, از وسط;
USER: در هر, در, هر, به ازای هر, برای هر
GT
GD
C
H
L
M
O
percentage
/pəˈsen.tɪdʒ/ = NOUN: در صد, مقدار, صدی چند, قسمت, چند در صد;
USER: در صد, درصد, درصدی, صد
GT
GD
C
H
L
M
O
perform
/pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن;
USER: انجام دادن, انجام, را انجام, انجام دهد, انجام می
GT
GD
C
H
L
M
O
performance
/pəˈfɔː.məns/ = NOUN: کارایی, اجرا, انجام, ساخت, نمایش, شاهکار, ایفا, کار برجسته;
USER: کارایی, عملکرد, انجام, اجرا, با کارایی
GT
GD
C
H
L
M
O
performed
/pəˈfɔːm/ = VERB: انجام دادن, اجرا کردن, کردن, بجا آوردن, بازی کردن, نمایش دادن, ایفا کردن;
USER: انجام, انجام شده, انجام می, انجام می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
period
/ˈpɪə.ri.əd/ = NOUN: دوره, مدت, زمان, مرحله, عصر, مدتی, نقطه, نوبت, روزگار, پایان, وقت, گاه, فرجه, حد, موقع, کمال, نتیجه غایی, منتها درجه, طمی, قاعده زنان, جمله کامل, نقطه پایان جمله, ایست, گردش, دوران مربوط به دوره بخصوصی;
USER: دوره, مدت, زمان, مرحله, مدتی
GT
GD
C
H
L
M
O
pervasive
/pəˈveɪ.sɪv/ = ADJECTIVE: فراگیر, نافذ, فرا گیرنده;
USER: فراگیر, نافذ, فراگیر است, فراگیر شده, فراگیر بود
GT
GD
C
H
L
M
O
phases
/feɪz/ = NOUN: فاز, مرحله, صورت, منظر, لحاظ, پایه, وجهه, دوره تحول و تغییر, اهله قمر, وضع;
USER: فاز, مراحل, مرحله, فازهای, فازها
GT
GD
C
H
L
M
O
phone
/fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا;
VERB: تلفن کردن, تلفن زدن;
USER: تلفن, گوشی, تلفن همراه, تلفن های, های تلفن
GT
GD
C
H
L
M
O
phones
/fəʊn/ = NOUN: تلفن, صدا, صوت, اوا;
USER: تلفن, تلفن های, گوشی های, گوشی های تلفن, از تلفن های
GT
GD
C
H
L
M
O
pin
/pɪn/ = NOUN: سنجاق, گیره, میخ, میخچه, میله برامدگی, میله بازی بولینگ, پایه سنجاقی;
VERB: متصل کردن, سنجاقزدن به, باسنجاق محکم کردن, متصل کردن به, گیر افتادن;
USER: پین, سنجاق, را پین, سوزن, پین مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
place
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن;
USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله
GT
GD
C
H
L
M
O
places
/pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی;
USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان
GT
GD
C
H
L
M
O
plan
/plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال;
VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن;
USER: طرح, برنامه, برنامه ریزی, نقشه, طرح های
GT
GD
C
H
L
M
O
planning
/ˈplæn.ɪŋ/ = NOUN: برنامه ریزی, طرح ریزی;
USER: برنامه ریزی, برنامه ریزی برای, طراحی تخمین می زند, طرح ریزی, برنامه ریزی می
GT
GD
C
H
L
M
O
platform
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: بستر های نرم افزاری, پلت فرم, پلت فرم های, پلت فرم به, های پلت فرم
GT
GD
C
H
L
M
O
platforms
/ˈplæt.fɔːm/ = NOUN: مرام, سطح مذاکره, برنامه کار نامزدهای انتخاباتی, بنیاد یا اساس چیزی, سطح فکر, کف کلفت, بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی;
USER: سیستم عامل, سیستم عامل های, سکوهای, پلت فرم, پلت فرم های
GT
GD
C
H
L
M
O
plugin
/ˈplʌgɪn/ = USER: پلاگین, افزونه, افزونه ی, افزونه به, افزونه را
GT
GD
C
H
L
M
O
point
/pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست;
VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن;
USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
police
/pəˈliːs/ = NOUN: پاسبان, اداره شهربانی;
VERB: اداره یا حکومت کردن, حفظ نظم و ارامش کردن, بوسیله پلیس اداره و کنترل کردن;
USER: پلیس, پلیس در, پلیس را, پلیس به, های پلیس
GT
GD
C
H
L
M
O
port
/pɔːt/ = NOUN: بندر, درگاه, بندرگاه, پرت, بندر ورودی, درب, مبدا مسافرت;
VERB: بردن, بارگیری کردن, ببندر اوردن, حمل کردن, ترابردن;
USER: درگاه, پورت, بندر, پورت های, پورت را
GT
GD
C
H
L
M
O
positions
/pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش;
USER: موقعیت, مواضع, پوزیشن, پوزیشن های, موقعیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
post
/pəʊst/ = NOUN: پست, منصب, چاپار, شغل, بسته پستی, پستخانه, تعجیل, مسئوليت, مقام;
VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن;
USER: پست, ارسال, در پست, به ارسال, پست های
GT
GD
C
H
L
M
O
posting
/ˈpəʊ.stɪŋ/ = VERB: پست کردن, بدیوار زدن, اگهی و اعلان کردن;
USER: ارسال, نوشتن, نوشتن مطالب, نوشتن مطلب, نوشتن مطلب در
GT
GD
C
H
L
M
O
postings
/ˈpəʊ.stɪŋ/ = USER: ارسال مطلب, درحال ارسال, درحال, موارد, پست ها
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
power
/paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی;
VERB: نیرو بخشیدن به;
USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو
GT
GD
C
H
L
M
O
powerful
/ˈpaʊə.fəl/ = ADJECTIVE: قوی, نیرومند, مقتدر, پر زور;
USER: قوی, قدرتمند, قدرتمند است, نیرومند, مقتدر
GT
GD
C
H
L
M
O
predefined
/ˌprēdiˈfīnd/ = ADJECTIVE: از پیش تعریف شده;
USER: از پیش تعریف شده, پیش تعریف شده, از پیش تعریف, از پیش تعیین شده, از قبل تعیین شده
GT
GD
C
H
L
M
O
predictive
/prɪˈdɪk.tɪv/ = ADJECTIVE: پیشگویانه;
USER: پیشگویانه, پیش بینی, اخباری, پیش بینی کننده, پیش بینی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
preferred
/prɪˈfɜːd/ = ADJECTIVE: مرجح, مقدم;
USER: مرجح, ترجیح, ارجح, ترجیح داده شده, ارجح است
GT
GD
C
H
L
M
O
premise
/ˈprem.ɪs/ = NOUN: بنیاد و اساس بحی, فرض قبلی, فرضیه مقدم, قضیه ثابت یا اثبات شده, صغری و کبرای قیاس منطقی;
VERB: فرض منطقی کردن;
USER: فرض, قضیه, مقدمه, فرضیه, فرض این
GT
GD
C
H
L
M
O
premises
/ˈprem.ɪ.sɪz/ = NOUN: عقار;
USER: محل, محوطه, مکان های, ساختمان های, ساختمان و محوطه
GT
GD
C
H
L
M
O
presents
/ˈprez.ənt/ = NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته, عطا, بخشش, سوقات, ره اورد, عطیه;
USER: هدیه, ارائه, هدایای, ارائه می, هدایایی
GT
GD
C
H
L
M
O
pressing
/ˈpres.ɪŋ/ = ADJECTIVE: مبرم, عاجل, فشاراور, مصر, فشاری;
NOUN: فشار;
USER: فشار, فشار دادن, با فشار دادن, مبرم, عاجل
GT
GD
C
H
L
M
O
prevents
/prɪˈvent/ = VERB: مانع شدن, ممانعت کردن, منع کردن, پیش گیری کردن, باز داشتن, جلو گیری کردن;
USER: مانع از, مانع, جلوگیری, جلوگیری از, جلوگیری می
GT
GD
C
H
L
M
O
previewed
/ˈpriː.vjuː/ = VERB: پیش دید کردن, قبلا رویت کردن;
USER: پیش نمایش, پیش نمایش و
GT
GD
C
H
L
M
O
previous
/ˈpriː.vi.əs/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, جلوتر, سابقی, اسبقی, مقدم;
USER: قبلی, های قبلی, پیشین, مورد قبلی, قبلی را
GT
GD
C
H
L
M
O
price
/praɪs/ = NOUN: قیمت, نرخ, ارزش, بها;
VERB: با قائل شدن, قیمت گذاشتن;
USER: قیمت, قیمت ها, قیمت به, قیمت های
GT
GD
C
H
L
M
O
priceless
/ˈpraɪs.ləs/ = ADJECTIVE: بی بها, چیز بی ارزش, بسیار پر قیمت;
USER: چیز بی ارزش, بی بها, های بی بها, بسیار پر قیمت
GT
GD
C
H
L
M
O
prices
/praɪs/ = NOUN: قیمت, نرخ, ارزش, بها;
USER: قیمت, قیمت های, با قیمت, با قیمت های, قیمتهای
GT
GD
C
H
L
M
O
principled
/ˈprinsəpəld/ = ADJECTIVE: اصولی, معتقد باصول ومبادی, دارای اصول و عقاید, پای بند اصول;
USER: اصولی, اصول و عقاید, معتقد باصول ومبادی, پای بند اصول, دارای اصول و عقاید
GT
GD
C
H
L
M
O
principles
/ˈprɪn.sɪ.pl̩/ = NOUN: مرام;
USER: اصول, از اصول, اصول و, اصول را
GT
GD
C
H
L
M
O
print
/prɪnt/ = NOUN: چاپ, عکس چاپی;
VERB: چاپ کردن, ماشین کردن;
USER: چاپ, نسخه قابل چاپ, چاپ کنید, را چاپ, چاپ می
GT
GD
C
H
L
M
O
printed
/ˈprɪn.tɪd/ = ADJECTIVE: چاپی, مطبوع;
USER: چاپی, چاپ, چاپ شده, به چاپ, چاپ شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
prior
/praɪər/ = ADJECTIVE: قبلی, پیشین, مقدم, از پیش, جلوی, اسبق, اولی;
NOUN: رئيس صومعه;
USER: قبلی, قبل, قبل از, پیشین, مقدم
GT
GD
C
H
L
M
O
procedure
/prəˈsiː.dʒər/ = NOUN: روش, روند, رویه, طرز عمل, ایین دادرسی;
USER: روش, روند, روال, رویه, از روش
GT
GD
C
H
L
M
O
process
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد;
VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن;
USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
processes
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات;
USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های
GT
GD
C
H
L
M
O
processing
/ˈprəʊ.ses/ = NOUN: پردازش;
USER: پردازش, فرآوری, های پردازش, از پردازش, و پردازش
GT
GD
C
H
L
M
O
product
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در
GT
GD
C
H
L
M
O
production
/prəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: تولید, ساخت, محصول, استخراج, عمل, عمل اوری;
USER: تولید, ساخت, محصول, های تولید, تولید می
GT
GD
C
H
L
M
O
products
/ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب;
USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های
GT
GD
C
H
L
M
O
profit
/ˈprɒf.ɪt/ = NOUN: سود, نفع, منفعت, فایده, مزیت, برتری;
VERB: سود بردن, فایده بردن, منفعت بردن, فایده رساندن, عایدی داشتن;
USER: سود, انتفاعی, منفعت, سود به, سود را
GT
GD
C
H
L
M
O
project
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن;
USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به
GT
GD
C
H
L
M
O
projects
/ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن;
USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه
GT
GD
C
H
L
M
O
promote
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, را ترویج, ترویج و
GT
GD
C
H
L
M
O
promotes
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, را ترویج, ترویج می, به ترویج, را ترویج می
GT
GD
C
H
L
M
O
promoting
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, برای ترویج, را ترویج
GT
GD
C
H
L
M
O
properties
/ˈprɒp.ə.ti/ = NOUN: خواص;
USER: خواص, خصوصیات, ویژگی های, از خواص, و خواص
GT
GD
C
H
L
M
O
protects
/prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن;
USER: محافظت, محافظت می, محافظت می کند, محافظت از, محافظت در
GT
GD
C
H
L
M
O
provide
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند
GT
GD
C
H
L
M
O
provided
/prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه;
ADJECTIVE: اماده;
USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
provides
/prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن;
USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می
GT
GD
C
H
L
M
O
providing
/prəˈvaɪd/ = ADJECTIVE: مشروط بر اینکه;
CONJUNCTION: در صورت;
USER: ارائه, فراهم, فراهم کردن, فراهم آوردن, فراهم نمودن
GT
GD
C
H
L
M
O
published
/ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن;
USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
purchase
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, خریداری, خریداری کنید, را خریداری, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
purchases
/ˈpɜː.tʃəs/ = NOUN: خرید, خریداری, ابتیاع, در امد سالیانه زمین;
USER: خرید, خریدهای, خریدها, خرید های, به خرید
GT
GD
C
H
L
M
O
purchasing
/ˈpərCHəs/ = VERB: خریدن, خرید کردن, خریداری کردن, ستون ساختن;
USER: خرید, از خرید, خریداری, به خرید, خرید و
GT
GD
C
H
L
M
O
purposes
/ˈpɜː.pəs/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, قصد, غرض, نیت, عمد, عزم, سعی, مراد;
USER: اهداف, مقاصد, منظور, به منظور, از اهداف
GT
GD
C
H
L
M
O
quantities
/ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده;
USER: مقادیر, مقدار, کمیت, به مقدار, کمیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
quantity
/ˈkwɒn.tɪ.ti/ = NOUN: مقدار, کمیت, اندازه, عدد, مبلغ, چندی, قدر, حد, عده;
USER: مقدار, کمیت, کمی, اندازه, مقدار مورد
GT
GD
C
H
L
M
O
quotations
/kwəʊˈteɪ.ʃən/ = NOUN: نقل قول, عبارت, مظنه, اقتباس, بیان, ایراد;
USER: نقل قول, نقل قولها, نقل قول ها, نقل قول های, نقل قولها را
GT
GD
C
H
L
M
O
race
/reɪs/ = NOUN: مسابقه, نژاد, نسل, قوم, تبار, طایفه, دور, دوران, طبقه, گردش;
VERB: دویدن, مسابقه دادن, بسرعت رفتن, سرعت گرفتن;
USER: نژاد, مسابقه, مسابقه را, نسل, نژاد و
GT
GD
C
H
L
M
O
ran
/ræn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن, جاری شدن, دوام یافتن, نشان دادن, پوییدن;
USER: فرار, زد, دوید, فرار کرد, فرار کردند
GT
GD
C
H
L
M
O
range
/reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس;
VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن;
USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده
GT
GD
C
H
L
M
O
re
/riː/ = PREPOSITION: عطف به, در باره, با توجه به;
USER: دوباره, مجدد, مجددا, دوباره به, را دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
reach
/riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به;
NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی;
USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن
GT
GD
C
H
L
M
O
real
/rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی;
NOUN: ریل, اصل;
USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را
GT
GD
C
H
L
M
O
reason
/ˈriː.zən/ = NOUN: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب, عذر, موجب, شعور, مورد, مناسبت, عاقلی, عنوان, ملاک, خوشفکری, مایه;
VERB: محاجه کردن, دلیل استدلال کردن, استدلال کردن, دلیل و برهان اوردن;
USER: دلیل, علت, عقل, خرد, سبب
GT
GD
C
H
L
M
O
receivable
/rɪˈsiːvəbl/ = ADJECTIVE: قابل وصول, بروات وصولی, قابل قبول, دریافت کردنی, پذیرفتنی;
USER: قابل وصول, قابل قبول, دریافت کردنی, پذیرفتنی, بروات وصولی
GT
GD
C
H
L
M
O
receive
/rɪˈsiːv/ = VERB: گرفتن, دریافت کردن, رسیدن, پذیرفتن, بدست اوردن, پذیرایی کردن از, جا دادن, وصول کردن, ستاندن;
USER: گرفتن, دریافت, دریافت خواهید کرد, را دریافت, دریافت می
GT
GD
C
H
L
M
O
recognition
/ˌrek.əɡˈnɪʃ.ən/ = NOUN: شناخت, تشخیص, شناسایی, به رسمیت شناختن, بازشناسی, بازشناخت;
USER: به رسمیت شناختن, شناخت, تشخیص, شناسایی, بازشناسی
GT
GD
C
H
L
M
O
recognized
/ˈrek.əɡ.naɪzd/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن;
USER: به رسمیت شناخته شده, به رسمیت شناخته, شناخته شده, رسمیت شناخته شده, شناخته شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
reconciliation
/ˌrek.ənˌsɪl.iˈeɪ.ʃən/ = NOUN: مصالحه, اصلاح, اشتی, تلفیق;
USER: مصالحه, آشتی, آشتی ملی, اصلاح, صلح و آشتی
GT
GD
C
H
L
M
O
reconfiguration
= NOUN: پیکر بندی دوباره;
USER: پیکر بندی دوباره, باIپیکربندی, پیکر بندی, باIآرایی, به پیکر بندی دوباره,
GT
GD
C
H
L
M
O
record
/rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی;
VERB: ضبط کردن, ثبت کردن, ضبط شدن;
USER: رکورد, سابقه, ثبت, ضبط, پیشینه
GT
GD
C
H
L
M
O
records
/rɪˈkɔːd/ = NOUN: ضبط, ثبت, رکورد, سابقه, تاریخچه, پیشینه, مدرک, یادداشت, بایگانی, صورت مذاکرات, صورت جلسه, حد نصاب مسابقه, نوشته, صفحه گرامافون;
USER: سوابق, پرونده, رکورد, رکوردهای, پرونده های
GT
GD
C
H
L
M
O
reduced
/riˈd(y)o͞os/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاهش می یابد, کاهش, کاهش یافته, کاهش یافته است, را کاهش داد
GT
GD
C
H
L
M
O
reference
/ˈref.ər.əns/ = NOUN: ارجاع, مراجعه, رجوع, عطف, کتاب بس خوان, باز گشت, کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره;
USER: ارجاع, مرجع, مراجعه, رجوع, های مرجع
GT
GD
C
H
L
M
O
reflected
/riˈflekt/ = VERB: منعکس کردن, فکر کردن, معکوس کردن, باز تابیدن, بازتاب دادن یا یافتن, تامل کردن, بر گرداندن;
USER: منعکس, منعکس شده, منعکس می, منعکس شده است, بازتابیده
GT
GD
C
H
L
M
O
regular
/ˈreɡ.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: منظم, عادی, مرتب, با قاعده, معین, متقارن, حقیقی, پا بر جا;
USER: منظم, به طور منظم, عادی, مرتب, با قاعده
GT
GD
C
H
L
M
O
related
/rɪˈleɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: مربوط, وابسته, منسوب, منتسب, خودمانی, مقارن;
USER: مرتبط, مربوط, مرتبط با, در رابطه, های مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
relating
/rɪˈleɪt/ = VERB: گزارش دادن, شرح دادن, نقل کردن, گفتن, باز گو کردن;
USER: مربوط, در رابطه, در ارتباط, های مربوط, مرتبط با
GT
GD
C
H
L
M
O
relation
/rɪˈleɪ.ʃən/ = NOUN: رابطه, ارتباط, نسبت, وابستگی, مناسبت, کارها, طرز برخورد, خویش, شرح, خویشاوند, علاقه, نقل قول;
USER: ارتباط, رابطه, نسبت, رابطه با, ارتباط با
GT
GD
C
H
L
M
O
relationship
/rɪˈleɪ.ʃən.ʃɪp/ = NOUN: ارتباط, نسبت, وابستگی, قرابت, خویشاوندی, مراوده, مناسبت, میانه, خویشی;
USER: ارتباط, رابطه, روابط, رابطه ای, نسبت
GT
GD
C
H
L
M
O
relatively
/ˈrel.ə.tɪv.li/ = USER: نسبتا, به نسبت, های نسبتا, نسبتا به
GT
GD
C
H
L
M
O
release
/rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش;
VERB: رها کردن, ازاد کردن, منتشر ساختن, مرخص کردن;
USER: آزاد, رها, را آزاد, آزاد کند, را رها
GT
GD
C
H
L
M
O
releases
/rɪˈliːs/ = NOUN: رهایی, پخش, ترخیص, ازادی, خلاصی, رهتیی, استخلاص, بخشش;
USER: انتشار, منتشر, منتشر شده, نسخه های, منتشر شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
relevant
/ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد;
USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته
GT
GD
C
H
L
M
O
remember
/rɪˈmem.bər/ = VERB: بخاطر آوردن, بخاطر داشتن, یاد اوردن;
USER: به یاد داشته باشید, یاد داشته باشید, خاطر داشته باشید, به خاطر داشته باشید, یاد داشته باشید که
GT
GD
C
H
L
M
O
remote
/rɪˈməʊt/ = ADJECTIVE: دور, دور دست, بعید, کم, جزئي;
USER: دور, راه دور, از راه دور, دور دست, کنترل از راه دور
GT
GD
C
H
L
M
O
rename
/ˌriːˈneɪm/ = USER: تغییر نام, تغییر نام دهید, را تغییر نام دهید, تغییر نام بدهم, تغییر نام و
GT
GD
C
H
L
M
O
render
/ˈren.dər/ = VERB: ارائه دادن, تحویل دادن, تسلیم داشتن, ترجمه کردن, در اوردن, دادن;
USER: ارائه دادن, ارائه, رندر, بارگزاری صفحه, را رندر
GT
GD
C
H
L
M
O
reopen
/ˌriːˈəʊ.pən/ = USER: بازگشایی, دوباره باز, را دوباره باز, را بازگشایی, بازگشایی دوباره
GT
GD
C
H
L
M
O
repeatedly
/rɪˈpiː.tɪd.li/ = ADVERB: مکررا, مکرر;
USER: مکرر, مکررا, بارها و بارها به, را بارها و بارها, بارها و بارها در
GT
GD
C
H
L
M
O
replicated
/ˈrep.lɪ.keɪt/ = VERB: تکرار کردن, بر گرداندن, جور ساختن, تا زدن;
USER: تکرار, تکرار شده, تکرار شود, نیز تکرار, تکرار می
GT
GD
C
H
L
M
O
report
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
VERB: گزارش دادن;
USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده
GT
GD
C
H
L
M
O
reporting
/rɪˈpɔːt/ = VERB: گزارش دادن;
USER: گزارش, گزارش دهی, را گزارش, گزارش های, و گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
reports
/rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا;
USER: گزارش, گزارش ها, گزارشات, گزارشهای, به گزارش
GT
GD
C
H
L
M
O
representing
/ˌrep.rɪˈzent/ = VERB: نشان دادن, نمایش دادن, بیان کردن, نمایاندن, وانمود کردن, نماینده بودن, نمایندگی کردن;
USER: نمایندگی, به نمایندگی, نمایندگی از, به نمایندگی از, نشان دهنده
GT
GD
C
H
L
M
O
required
/rɪˈkwaɪər/ = ADJECTIVE: ضروری, خواسته, بایسته;
USER: ضروری, نیاز, لازم, مورد نیاز است, های مورد نیاز
GT
GD
C
H
L
M
O
requirements
/rɪˈkwaɪə.mənt/ = NOUN: مقررات;
USER: مقررات, الزامات, مورد نیاز, نیازهای, نیازمندی های
GT
GD
C
H
L
M
O
requires
/rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن;
USER: نیاز, نیاز به, مستلزم, نیازمند, نیاز دارد
GT
GD
C
H
L
M
O
rerunning
/ˌriːˈrʌn/ = VERB: باI راندن;
USER: اجرای دوباره,
GT
GD
C
H
L
M
O
reserve
/rɪˈzɜːv/ = NOUN: ذخیره, اندوخته, احتیاط, پس نهاد, یدکی, مدارا, حفاظ;
VERB: رزرو کردن, اندوختن, منتقل کردن, کنار گذاشتن, اختصاص دادن, تودار بودن, از پیش حفظ کردن, پس نهاد کردن;
ADJECTIVE: عوضی;
USER: ذخیره, رزرو, اندوخته, رزرو در, ذخیره گاه
GT
GD
C
H
L
M
O
resized
/rēˈsīz/ = USER: تغییر اندازه, تغییر, تغییر سایز, تغییر اندازه پیدا, تغییر اندازه داده
GT
GD
C
H
L
M
O
resolve
/rɪˈzɒlv/ = NOUN: تصمیم, عمد;
VERB: رفع کردن, تصمیم گرفتن, عزیمت کردن, مقرر داشتن, رای دادن;
USER: تصمیم, حل, حل و فصل, را حل, را حل کنیم
GT
GD
C
H
L
M
O
resource
/rɪˈzɔːs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع, های منابع
GT
GD
C
H
L
M
O
resources
/ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار;
USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به
GT
GD
C
H
L
M
O
respective
/rɪˈspek.tɪv/ = ADJECTIVE: مربوطه, نسبی, بترتیب مخصوص خود;
USER: مربوطه, های مربوطه, مربوطه را, مربوطه به
GT
GD
C
H
L
M
O
restart
/ˌriːˈstɑːt/ = NOUN: شروع دوباره, باز اغازی;
VERB: باز اغازیدن;
USER: شروع دوباره, راه اندازی مجدد, مجددا راه اندازی, دوباره راه اندازی کنید, را مجددا راه اندازی
GT
GD
C
H
L
M
O
restrict
/rɪˈstrɪkt/ = VERB: محدود کردن, منحصرکردن به;
USER: محدود کردن, محدود, را محدود, محدود می, را محدود می
GT
GD
C
H
L
M
O
restricted
/rɪˈstrɪk.tɪd/ = ADJECTIVE: محصور, منحصر, در مضیقه;
USER: محدود شده است, محدود شده, محدود, است
GT
GD
C
H
L
M
O
restriction
/rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری;
USER: محدودیت, محدود, محدود کردن, محدودیت های, محدودیت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
restrictions
/rɪˈstrɪk.ʃən/ = NOUN: محدودیت, تحدید, انحصار, تضییق, جلو گیری;
USER: محدودیت, محدودیت های, محدودیتهای, محدودیت ها, اعمال محدودیت
GT
GD
C
H
L
M
O
result
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن;
USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
resulting
/rɪˈzʌl.tɪŋ/ = VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن;
USER: نتیجه, منجر, در نتیجه, ناشی, منجر به
GT
GD
C
H
L
M
O
results
/rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد;
USER: نتایج, نتایج حاصل
GT
GD
C
H
L
M
O
retired
/rɪˈtaɪəd/ = ADJECTIVE: بازنشسته, متقاعد, خلوت, منزوی;
USER: بازنشسته, بازنشسته شد, بازنشسته شده, بازنشسته و
GT
GD
C
H
L
M
O
retrieve
/rɪˈtriːv/ = VERB: پس گرفتن, باز یافتن, دوباره بدست اوردن, اصلاح یا تهذیب کردن;
NOUN: جبران کردن, حصول مجدد;
USER: بازیابی, را بازیابی, بدست آوردن, بازیابی کنند, بازیابی کند
GT
GD
C
H
L
M
O
return
/rɪˈtɜːn/ = NOUN: عودت, برگشت, باز گشت, مراجعت, بازگشتن, رجعت, اعاده;
VERB: برگشتن, برگشت دادن, پس دادن, عود کردن, مراجعت کردن, عطف کردن, بر گرداندن;
USER: برگشت, بازگشت, بازگردد, به بازگشت, برگشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
revaluation
/riːˌvæljuːˈeɪʃən/ = NOUN: بهاگذاری مجدد;
USER: بهاگذاری مجدد, تغییر ارزش پول, ارزشگذاری مجدد, پی تغییر ارزش پول
GT
GD
C
H
L
M
O
revaluing
GT
GD
C
H
L
M
O
revenue
/ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده;
USER: درامد, درآمد, درآمد حاصل, درآمد حاصل از, درآمد از
GT
GD
C
H
L
M
O
revert
/rɪˈvɜːt/ = NOUN: برگشت;
VERB: برگشتن, رجوع کردن, اعاده دادن;
USER: برگشت, برگرداندن, برگشتن, رجوع کردن, اعاده دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
roe
/rəʊ/ = NOUN: گوزن ماده, گوزن کوچک;
USER: گوزن کوچک, درصد, کوچک, های کوچک, گوزن ماده
GT
GD
C
H
L
M
O
roles
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقش های, نقشهای, نقش ها, نقشها
GT
GD
C
H
L
M
O
rolled
/rōl/ = ADJECTIVE: پیچیده;
USER: پیچیده, نورد, از نورد
GT
GD
C
H
L
M
O
romantic
/rəʊˈmæn.tɪk/ = ADJECTIVE: تصوری, خیالی, واهی;
NOUN: خیال پرست, خیال پرور;
USER: عاشقانه, رمانتیک, رومانتیک, های رمانتیک, عاشقانه در
GT
GD
C
H
L
M
O
rose
/rəʊz/ = NOUN: گل سرخ, رنگ گلی;
VERB: سرخ کردن;
USER: گل سرخ, افزایش یافت, گل رز, افزایش یافته است, افزایش یافت و
GT
GD
C
H
L
M
O
round
/raʊnd/ = ADJECTIVE: گرد, مدور, گردی, بی خرده, دایره وار, مهره مانند, چنبری;
NOUN: نوبت;
VERB: گرد کردن, دور زدن, کامل کردن, بیخرده کردن;
USER: دور, گرد, ایمونواسی, را گرد, را دور
GT
GD
C
H
L
M
O
rounded
/ˈraʊn.dɪd/ = ADJECTIVE: گرد شده, تمام, بصورت عدد صحیح, شفاف شده, تمام شده, مستدیر, پر;
USER: گرد شده, گرد, گرد می, های گرد, گرد است,
GT
GD
C
H
L
M
O
row
/rəʊ/ = NOUN: ردیف, سطر, صف, خط, رج, قطار, راسته, قیل و قال, رده, ریسه, ردیف چند خانه;
VERB: پارو زدن, راندن, ردیف کردن, قرار دادن, بخط کردن;
USER: ردیف, سطر, صف, خط, رج
GT
GD
C
H
L
M
O
rows
/rəʊ/ = NOUN: ردیف, سطر, صف, خط, رج, قطار, راسته, قیل و قال, رده, ریسه, ردیف چند خانه;
USER: ردیف, سطر, سطرها, ردیف های, ردیف ها
GT
GD
C
H
L
M
O
rsp
= USER: RSP, بازنشستگی, حساب بازنشستگی
GT
GD
C
H
L
M
O
run
/rʌn/ = VERB: دویدن, اداره کردن, ادامه دادن, راندن, پخش شدن, پیمودن, دایر بودن;
NOUN: رانش, ترتیب, سلسله, تک, ردیف;
USER: دویدن, اجرا, را اجرا, اجرا کنید, را اجرا کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
running
/ˈrʌn.ɪŋ/ = ADJECTIVE: جاری, دونده, مداوم, مناسب برای مسابقه دو, پویا;
USER: جاری, حال اجرا, در حال اجرا, حال اجرا است, حال اجرا در
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safeguards
/ˈseɪf.ɡɑːd/ = NOUN: حفاظ, پناه;
USER: پادمان, پادمانی, پادمان های, تدابیر حفاظتی, پادمانها
GT
GD
C
H
L
M
O
sale
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراج, بازار فروش, سلف فروشی سهاماوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی;
USER: فروش, فروش می, فروش و, فروش در, فروش به
GT
GD
C
H
L
M
O
sales
/seɪl/ = NOUN: فروش, حراجی, جنس فروشی;
USER: فروش, خرید و فروش, از فروش, های فروش, فروش در
GT
GD
C
H
L
M
O
salt
/sɒlt/ = NOUN: نمک, نمک, نمک طعام, نمکدان, نمک میوه, نمک های طبی, نمکزار;
VERB: نمک زدن به, نمک پاشیدن, شور کردن;
USER: نمک, نمک را, نمک و, نمک در, نمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
same
/seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت;
USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان
GT
GD
C
H
L
M
O
sap
/sæp/ = NOUN: شیره, شیره گیاهی, عصاره, خون;
VERB: شیره کشیدن از;
USER: شیره, SAP, شیره گیاهی, عصاره, شیره گیاهی را
GT
GD
C
H
L
M
O
save
/seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن;
CONJUNCTION: فقط بجز;
PREPOSITION: فقط بجز, بجز اینکه;
USER: صرفه جویی, نجات دهد, صرفه جویی در, را نجات دهد, را ذخیره کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
saved
/seɪv/ = VERB: نگاه داشتن, پس انداز کردن, نجارت دادن, رهایی بخشیدن, اندوختن, پس انداختن;
USER: را نجات داد, نجات, نجات داد, را نجات, ذخیره می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
saves
/seɪv/ = USER: موجب صرفه جویی در, موجب صرفه جویی, صرفه جویی, صرفه جویی در, صرفه جویی می
GT
GD
C
H
L
M
O
scenario
/sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت;
USER: سناریو, سناریوی, سناریویی, سناریو را, سناریو در
GT
GD
C
H
L
M
O
scenarios
/sɪˈnɑː.ri.əʊ/ = NOUN: متن یانمایشنامه فیلم سینمایی, دستور نوشته ورود و خروج بازیگراننمایش, زمینه یا طرح راهنمای فیلم صامت;
USER: سناریوهای, سناریو, سناریوها, سناریو های, سناریو ها
GT
GD
C
H
L
M
O
schedule
/ˈʃed.juːl/ = NOUN: برنامه, جدول, برنامه زمانی, جدول زمانی, فهرست, فرانما, صورت;
VERB: زمان بندی کردن, در برنامه گذاردن, برنامه ریزی کردن, صورت یا فهرستی ضمیمه کردن;
USER: برنامه, برنامه ریزی, جدول, جدول زمانی, برنامه زمانی
GT
GD
C
H
L
M
O
scheduling
/ˈʃed.juːl/ = NOUN: زمان بندی;
USER: زمان بندی, برنامه ریزی, زمانبندی, های زمان بندی, های برنامه ریزی
GT
GD
C
H
L
M
O
scheme
/skiːm/ = NOUN: طرح, برنامه, رویه, نقشه, طرح کلی, تدبیر, ترتیب, تمهید;
VERB: طرح کردن, نقشه طرح کردن, توطئه چیدن;
USER: طرح, برنامه, رویه, طرح های, نقشه
GT
GD
C
H
L
M
O
school
/skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان;
VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن;
USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان
GT
GD
C
H
L
M
O
script
/skrɪpt/ = NOUN: خط, سند, متن سند, متن نمایشنامه, حروف الفبا, دست خط;
VERB: بصورت متن نمایشنامه دراوردن;
USER: خط, اسکریپت, اسکریپت را, اسکریپت های, اسکریپت به
GT
GD
C
H
L
M
O
sdk
= USER: SDK, SDK های, SDK در, SDK و, SDK را
GT
GD
C
H
L
M
O
seasonal
/ˈsiː.zən.əl/ = ADJECTIVE: فصلی;
USER: فصلی, های فصلی, فصلی را, فصلی است, فصلی در
GT
GD
C
H
L
M
O
second
/ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد;
NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن;
USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به
GT
GD
C
H
L
M
O
secret
/ˈsiː.krət/ = NOUN: راز, رمز, سر, دستگاه سری;
ADJECTIVE: مخفی, محرمانه, پنهان, نهان, پوشیده, رمزی, مجهول, نهانی, سرپوشیده, اسرار امیز;
USER: مخفی, راز, محرمانه, پنهان, رمز
GT
GD
C
H
L
M
O
secure
/sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار;
VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن;
USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن
GT
GD
C
H
L
M
O
securely
/sɪˈkjʊə.li/ = USER: امن, ایمن, و ایمن, صورت امن
GT
GD
C
H
L
M
O
security
/sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه;
USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین
GT
GD
C
H
L
M
O
seem
/sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن;
USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, به نظر میرسد, به نظر برسد, نظر می رسد که
GT
GD
C
H
L
M
O
segments
/ˈseɡ.mənt/ = NOUN: بخش, قطعه, قسمت, بند, حلقه, مقطع;
USER: بخش, قطعات, بخش های, بخشهای, اقشار
GT
GD
C
H
L
M
O
select
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و
GT
GD
C
H
L
M
O
selection
/sɪˈlek.ʃən/ = NOUN: انتخاب, گزینش, پسند, گزین;
USER: انتخاب, گزینش, انتخاب شده, در انتخاب, انتخاب کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
send
/send/ = VERB: فرستا دن, ارسال داشتن, روانه کردن, گسیل داشتن, اعزام داشتن, سوق دادن;
USER: ارسال, فرستادن, بفرستید, ارسال کنید, ارسال می
GT
GD
C
H
L
M
O
separate
/ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده;
VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن;
USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای
GT
GD
C
H
L
M
O
sept
/sepˈtem.bər/ = NOUN: هفت, دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند از یک جد یا نیا بوجود امدهاند;
USER: دسته یا اجتماعی که افرادش معتقداند از یک جد یا نیا بوجود امدهاند, هفت, سپتامبر
GT
GD
C
H
L
M
O
sequel
/ˈsiː.kwəl/ = NOUN: عاقبت, دنباله, عقبه, نتیجه, پشت, پایان, پشت بند, انجام;
USER: عاقبت, دنباله, نتیجه, پشت بند, عقبه
GT
GD
C
H
L
M
O
serial
/ˈsɪə.ri.əl/ = ADJECTIVE: سریال, نوبتی, پیاپی, ردیفی, ردهای, دوری, ترتیبی, جزء بجزء;
NOUN: نشریه;
USER: سریال, های سریال, سریال را, سریال های
GT
GD
C
H
L
M
O
serious
/ˈsɪə.ri.əs/ = ADJECTIVE: جدی, وخیم, مهم, سنگین, سخت, خطیر, خطر ناک, فربه, فکور;
USER: جدی, جدی است, های جدی, جدی در, مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
server
/ˈsɜː.vər/ = NOUN: خدمتگذار, خدمتکار, نوکر, کمک کننده, بازیکنی که توپ را میزند;
USER: سرور, سرور را, سرور های, سرور به, سرور در
GT
GD
C
H
L
M
O
service
/ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات;
VERB: سرویس کردن;
USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات
GT
GD
C
H
L
M
O
session
/ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی;
USER: جلسه, نشست, وارد نمایید, را وارد نمایید, عبورتان را وارد
GT
GD
C
H
L
M
O
set
/set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت;
VERB: قرار دادن, قرار گرفته, گذاردن, نهادن, نشاندن, چیدن;
ADJECTIVE: روشن, واقع شده;
USER: مجموعه, تنظیم, مجموعه ای, تنظیم شده, را تنظیم
GT
GD
C
H
L
M
O
settings
/ˈset.ɪŋ/ = NOUN: محیط, زمینه, موقعیت, نشاندن, اهنگ, جای نگین, کار گذاری, وضع ظاهر, قرار گاه;
USER: تنظیمات, تنظیمات را, از تنظیمات, به تنظیمات, در تنظیمات
GT
GD
C
H
L
M
O
setup
/ˈsetʌp/ = NOUN: برپایی, وضع, ترتیب, برپا کردن, وضع بدن, مقدمهچینی;
ADJECTIVE: منتصب;
USER: برپایی, راه اندازی, نصب, راه اندازی شده, های راه اندازی
GT
GD
C
H
L
M
O
several
/ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا;
ADVERB: چند, چندین, چندی;
PRONOUN: برخی از;
USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی
GT
GD
C
H
L
M
O
share
/ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش;
VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن;
USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید
GT
GD
C
H
L
M
O
she
/ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن;
NOUN: جانور ماده;
USER: او, که او, او به, او را, او در
GT
GD
C
H
L
M
O
sheet
/ʃiːt/ = NOUN: ورق, ورقه, صفحه, ملافه, تخته, لت, پهنه, فلز ورق;
VERB: ورق شدن, ملافه کردن, ورقه کردن;
USER: ورق, برگه, ورقه, صفحه, ورق های
GT
GD
C
H
L
M
O
shop
/ʃɒp/ = NOUN: فروشگاه, مغازه, کارگاه, دکان, دکه;
VERB: خرید کردن, خریدن, مغازه گردی کردن, خریداری کردن;
USER: فروشگاه, مغازه, خرید, مغازه می, مغازه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
should
/ʃʊd/ = VERB: باید, بایست;
USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از
GT
GD
C
H
L
M
O
shows
/ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر;
USER: نشان می دهد, نشان, را نشان می دهد, نشان میدهد, نشان می دهد که
GT
GD
C
H
L
M
O
side
/saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب;
VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن;
USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب
GT
GD
C
H
L
M
O
simple
/ˈsɪm.pl̩/ = ADJECTIVE: ساده, بسیط, سهل, خام, بی تزویر, فروتن, بی تکلف, ناازموده, نادان;
USER: ساده, ساده است, ساده و, های ساده, ساده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
simpler
/ˈsɪm.pl̩/ = USER: ساده, ساده تر, سادهتر, ساده تر است, را ساده تر
GT
GD
C
H
L
M
O
simplification
/ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = NOUN: ساده سازی, تسهیل;
USER: ساده سازی, ساده, سادهسازی, تسهیل, ساده سازی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
simplified
/ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = ADJECTIVE: سادهشده;
USER: سادهشده, ساده, ساده شده, ساده تر, ساده شده ای
GT
GD
C
H
L
M
O
simply
/ˈsɪm.pli/ = ADVERB: بسادگی, واقعا, حقیقتا;
USER: بسادگی, سادگی, به سادگی, به سادگی به, به سادگی با
GT
GD
C
H
L
M
O
simulation
/ˌsɪm.jʊˈleɪ.ʃən/ = NOUN: شبیه سازی, تظاهر, وانمود, تقلید, تشبیه, تمارض, ظاهر سازی;
USER: شبیه سازی, های شبیه سازی, شبیه سازی شده, شبیه سازی را, شبیه سازی های
GT
GD
C
H
L
M
O
since
/sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه;
PREPOSITION: چون;
ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه;
USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که
GT
GD
C
H
L
M
O
single
/ˈsɪŋ.ɡl̩/ = ADJECTIVE: تنها, تک, واحد, منفرد, مجرد, انفرادی, فرد, فردی, یک نفری, تک و توک, یک لا, یک رشته, عزب;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن;
USER: تک, تنها, واحد, منفرد, مجرد
GT
GD
C
H
L
M
O
sit
/sɪt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن;
USER: نشستن, نشسته, بنشینم, بنشیند, می نشینند
GT
GD
C
H
L
M
O
site
/saɪt/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, مقر, جا, زمین زیر ساختمان;
USER: محل, سایت, وب سایت, به سایت, سایت را
GT
GD
C
H
L
M
O
six
/sɪks/ = sixth, six, six, six;
USER: شش, از شش, مدت شش, شش نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
size
/saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی;
VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن;
USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
sleepy
/ˈsliː.pi/ = ADJECTIVE: خواب الود, خواب دار;
USER: خواب دار, خواب آلود, خواب آلودگی, خواب الود, خواب آلودگی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
slice
/slaɪs/ = NOUN: برش, خلال, تکه, قاچ, لقمه, قسمت, سهم, قاش, گوه;
VERB: بریدن, قاچ کردن, قاش کردن;
USER: برش, تکه, قاچ, بریدن, قاچ کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
slices
/slaɪs/ = NOUN: برش, خلال, تکه, قاچ, لقمه, قسمت, سهم, قاش, گوه, مرهم کش, باریکه, تیغه گوشت بری, تراشه;
USER: برش, تکه, برشهای, برش های, برش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
slider
/ˈslīdər/ = NOUN: لغزنده, سر خورنده;
USER: لغزنده, کشویی, نوار لغزنده, گوشی کشویی, نوار لغزنده را
GT
GD
C
H
L
M
O
slides
/slaɪd/ = NOUN: لغزش, لغزنده, سرازیری, ریزش, کشو, اسباب لغزنده, پس وپیش رونده, توسراندنی, سرسره, سر, سراشیبی, تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری;
USER: اسلاید, اسلایدهای, لام, اسلایدها, لام ها
GT
GD
C
H
L
M
O
snow
/snəʊ/ = NOUN: برف;
VERB: برف باریدن, برف امدن;
USER: برف, برف و, برف را, برف در
GT
GD
C
H
L
M
O
so
/səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی;
USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر
GT
GD
C
H
L
M
O
sold
/səʊld/ = ADJECTIVE: فروخته شده, بفروش رفته, بفریفته;
USER: فروخته شده, فروخته, فروش می رسد, به فروش می رسد, فروخته می
GT
GD
C
H
L
M
O
solution
/səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه;
USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های
GT
GD
C
H
L
M
O
some
/səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا;
ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی;
USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی
GT
GD
C
H
L
M
O
sometimes
/ˈsʌm.taɪmz/ = ADVERB: گاهی, بعضی اوقات, بعضی مواقع, بندرت, گاه بگاهی;
USER: گاهی, گاهی اوقات, بعضی اوقات, گاهی اوقات به, بعضی مواقع
GT
GD
C
H
L
M
O
sop
/sɒp/ = NOUN: ترید, ابگوشت;
VERB: جذب کردن, خیس خوردن, خیساندن;
USER: ابگوشت, جذب کردن, ترید, خیس خوردن, خیساندن
GT
GD
C
H
L
M
O
sound
/saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا;
ADJECTIVE: سالم, استوار, مستدل, بی عیب;
ADVERB: بطور ژرف;
VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن;
USER: صدا, صوت, درست, سالم, استوار
GT
GD
C
H
L
M
O
source
/sɔːs/ = NOUN: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, ماخذ, مایه, خاستگاه, مصدر, سر چشمه, عین, مایه مبداء;
USER: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, های منبع
GT
GD
C
H
L
M
O
sources
/sɔːs/ = NOUN: منبع, منشاء, مبدا, چشمه, ماخذ, مایه, خاستگاه, مصدر, سر چشمه, عین, مایه مبداء;
USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع
GT
GD
C
H
L
M
O
specific
/spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی;
USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص
GT
GD
C
H
L
M
O
stage
/steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه;
VERB: در صحنه ظاهر شدن, مرحله دار شدن;
USER: مرحله, صحنه, در مرحله, مرحله ای, به مرحله
GT
GD
C
H
L
M
O
stages
/steɪdʒ/ = NOUN: مرحله, صحنه, طبقه, صحنه نمایش, پله, وهله, اشکوب, پردهگاه, پایه;
USER: مراحل, مرحله, مراحل مختلف, در مراحل, از مراحل
GT
GD
C
H
L
M
O
stand
/stænd/ = NOUN: پایه, موضع, ایستگاه, توقف, بساط, شهرت, ایست, دکه;
VERB: ایستادن, بودن, ماندن, قرار گرفتن;
USER: ایستادن, ایستاده, ایستاده اند, ایستاده است, موضع
GT
GD
C
H
L
M
O
standard
/ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان;
ADJECTIVE: متعارف, مرسوم, متعارفی, قانونی, همگون;
USER: استاندارد, های استاندارد, معیار, استاندارد را
GT
GD
C
H
L
M
O
star
/stɑːr/ = NOUN: ستاره, اختر, کوکب, نشان ستاره, خط سفید پیشانی اسب, نجم;
VERB: درخشیدن, باستاره زینت کردن, ستاره نمایش وسینماشدن;
USER: ستاره, های ستاره, ستاره ی, ستاره های, ستاره در
GT
GD
C
H
L
M
O
start
/stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه;
VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا
GT
GD
C
H
L
M
O
started
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده
GT
GD
C
H
L
M
O
starting
/stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن;
USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به
GT
GD
C
H
L
M
O
statements
/ˈsteɪt.mənt/ = NOUN: بیانیه, بیان, گفته, اظهار, اعلامیه, شرح, حکم, توضیح, قطعنامه, قطعه نامه, تقریر, عرضه داشت;
USER: اظهارات, بیانیه, عبارات, بیانیه های, بیانیه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
status
/ˈsteɪ.təs/ = NOUN: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام, شان, حال, پایه;
USER: وضعیت, موقعیت, وضع, حالت, مقام
GT
GD
C
H
L
M
O
steamers
/ˈstiː.mər/ = NOUN: ک'تی بخار, ما'ین بخار, دیگ بخارپI;
USER: دiتگاه بخار, اI دiتگاه بخار, بخار بخار, بخار در, Steamers و,
GT
GD
C
H
L
M
O
stop
/stɒp/ = NOUN: توقف, ایست, ایستگاه, ترک, نقطه, تعلیق, تکیه;
VERB: متوقف ساختن, ایستادن, توقف کردن, مانع شدن, خوابیدن;
USER: توقف, متوقف, متوقف کردن, را متوقف, متوقف ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
storage
/ˈstɔː.rɪdʒ/ = NOUN: ذخیره سازی, انبارش, انباره, مخزن, ضبط, انبار کالا;
USER: ذخیره سازی, ذخیره, انبارش, انباره, مخزن
GT
GD
C
H
L
M
O
stored
/stɔːr/ = ADJECTIVE: ذخیره شده, انباشته;
USER: ذخیره شده, ذخیره, ذخیره می شود, های ذخیره شده, ذخیره شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
structure
/ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء;
VERB: تشکیلات دادن;
USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار
GT
GD
C
H
L
M
O
studio
/ˈstjuː.di.əʊ/ = NOUN: کارگاه, هنرکده, پیشه گاه, اتاق کار, کارخانه, کارگاه هنری;
USER: کارگاه, استودیو, استودیوی, استودیویی, استودیو های
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
suggested
/səˈdʒest/ = VERB: اشاره کردن بر, بفکر خطور دادن, اظهار کردن, پیشنهاد کردن, تلقین کردن;
USER: پیشنهاد, نشان, مطرح, پیشنهادی, پیشنهاد کرد
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supported
/səˈpɔːt/ = ADJECTIVE: متکی;
USER: پشتیبانی, حمایت, پشتیبانی می, حمایت می, پشتیبانی شده
GT
GD
C
H
L
M
O
supports
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء, ملاک, متکا, پشتیبان زیر برد;
USER: پشتیبانی, پشتیبانی از, پشتیبانی می, را پشتیبانی, را پشتیبانی می
GT
GD
C
H
L
M
O
sync
/sɪŋk/ = USER: همگام, را همگام سازی, همگام سازی کند, همگام سازی را, همگام سازی شود
GT
GD
C
H
L
M
O
synchronized
/ˈsɪŋ.krə.naɪz/ = ADJECTIVE: همگام شده, موازی همزمان;
USER: همگام شده, هماهنگ, همزمان, همگام, هماهنگ شده"
GT
GD
C
H
L
M
O
system
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را
GT
GD
C
H
L
M
O
t
/tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت;
USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t
GT
GD
C
H
L
M
O
tab
/tæb/ = NOUN: برگ, باریکه, جدول بندی, حساب, هزینه, صورت حساب, شمارش;
VERB: گلچین کردن, باریکه دادن به, نوار زدن به, نشان دار کردن;
USER: برگ, تب, زبانه, است Tab, داشته است Tab
GT
GD
C
H
L
M
O
table
/ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز;
VERB: مطرح کردن, از دستور خارج کردن, روی میز گذاشتن, در فهرست نوشتن;
USER: جدول, میز, سفره, فهرست, جدول را
GT
GD
C
H
L
M
O
tables
/ˈteɪ.bl̩/ = NOUN: جدول, میز, فهرست, سفره, لیست, لوح, کوهمیز;
USER: جداول, جدول, از جداول, جدول نوشته شده, گروه جداول
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
takes
/teɪk/ = USER: طول می کشد, طول می کشد تا, طول می انجامد, طول می کشد و, را می گیرد
GT
GD
C
H
L
M
O
task
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
VERB: زیاد خسته کردن, بکاری گماشتن, تهمت زدن, تحمیل کردن;
USER: کار, وظیفه, تکلیف, وظیفه ای, وظیفه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
tasks
/tɑːsk/ = NOUN: کار, وظیفه, تکلیف, امر مهم, تمرین;
USER: وظایف, کارهای, انجام وظایف, وظایف را, انجام دادن کارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
tax
/tæks/ = NOUN: مالیات, خراج, باج, تحمیل, تقاضای سنگین;
VERB: مالیات گرفتن از, مالیاتبستن;
USER: مالیات, مالیاتی, مالیات بر, های مالیاتی, از مالیات
GT
GD
C
H
L
M
O
teams
/tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری;
USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی
GT
GD
C
H
L
M
O
technical
/ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی;
USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در
GT
GD
C
H
L
M
O
technique
/tekˈniːk/ = NOUN: تکنیک, فن, شیوه, روش فنی, شگرد فن, اصول مهارت;
USER: تکنیک, روش, از روش, فن, شیوه
GT
GD
C
H
L
M
O
ten
/ten/ = ten, عشر;
USER: ده, از ده, ده نفر, ده ها, به ده
GT
GD
C
H
L
M
O
tend
/tend/ = VERB: نگهداری کردن از, گراییدن, وجه کردن, میل کردن, پرستاری کردن, مواظب بودن, متمایل بودن به, گرایش داشتن;
USER: تمایل, تمایل دارند, گرایش دارند, تمایل دارند که, ها تمایل
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
that
/ðæt/ = CONJUNCTION: که;
PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی;
USER: که, است که, که در, که به, را که
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
theft
/θeft/ = NOUN: سرقت, دزدی, تاراج;
USER: سرقت, دزدی, از سرقت, سرقت را, سرقت و
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
then
/ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی;
USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از
GT
GD
C
H
L
M
O
there
/ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف;
USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد
GT
GD
C
H
L
M
O
therefore
/ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن;
CONJUNCTION: یعنی;
USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
they
/ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا;
USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند
GT
GD
C
H
L
M
O
third
/θɜːd/ = third, third, third, third, thirty, third, یک سوم;
VERB: به سه بخش تقسیم کردن;
USER: سوم, سومین, ثالث, سومی, ثلث
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
through
/θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف;
ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها;
ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده;
USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان
GT
GD
C
H
L
M
O
thus
/ðʌs/ = ADVERB: چنین, پس, بنابر این, بدین گونه, بدینسان, چنان, بدین معنی که, از این قرار, این طور;
USER: بنابر این, در نتیجه, این ترتیب, به این ترتیب, پس
GT
GD
C
H
L
M
O
ticket
/ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی;
VERB: برچسب زدن به, بلیط منتشر کردن, بلیط دار کردن;
USER: بلیط, بلیت, فروش بلیط, بلیط های, بلیط ها
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
too
/tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه;
USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد
GT
GD
C
H
L
M
O
tool
/tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست;
VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن;
USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای
GT
GD
C
H
L
M
O
tools
/tuːl/ = NOUN: دست افزار;
USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای
GT
GD
C
H
L
M
O
topics
/ˈtɒp.ɪk/ = NOUN: موضوع, مبحث, سرفصل;
USER: موضوعات, مباحث, مبحث, تعداد مبحث, موضوع های ایجاد
GT
GD
C
H
L
M
O
total
/ˈtəʊ.təl/ = ADJECTIVE: مجموع, کل, کلی, تام, کامل, مطلق;
NOUN: جمع, جمع کل, حاصل جمع, جمله;
VERB: جمع کردن;
USER: کل, مجموع, کلی, کامل, جمع
GT
GD
C
H
L
M
O
tracing
/ˈtreɪ.sɪŋ/ = NOUN: ردیابی, ترسیم;
USER: ردیابی, ترسیم, ردیابی را, به ردیابی, های ردیابی
GT
GD
C
H
L
M
O
track
/træk/ = NOUN: مسیر, شیار, خط, راه, رد پا, جاده, نشان, زنجیر;
VERB: دنبال کردن, پیگردی کردن, ردپا را گرفتن, پی کردن;
USER: مسیر, پیگیری, ردیابی, دنبال کردن, شیار
GT
GD
C
H
L
M
O
tracking
/trak/ = NOUN: پیگردی;
USER: پیگردی, ردیابی, پیگیری, های ردیابی, را ردیابی
GT
GD
C
H
L
M
O
transact
/trænˈzækt/ = VERB: داد و ستد کردن, معامله کردن;
USER: داد و ستد کردن, ستد, و ستد, ستد کردن, و ستد کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
transaction
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معامله, انجام, ترکنش, سودا;
USER: معامله, تراکنش, معامله را, معامله ای, معامله به
GT
GD
C
H
L
M
O
transactions
/trænˈzæk.ʃən/ = NOUN: معاملات, شرح مذاکرات;
USER: معاملات, تراکنش, انجام معاملات, تراکنش های, معاملات را
GT
GD
C
H
L
M
O
transcript
/ˈtræn.skrɪpt/ = NOUN: رونوشت, نسخه رونوشت;
USER: رونوشت, متن, نسخه, نسخه رونوشت, متن پیادهشده
GT
GD
C
H
L
M
O
transfer
/trænsˈfɜːr/ = NOUN: انتقال, واگذاری, نقل, تحویل, ورابری, انتقال واگذاری, سند انتقال;
ADJECTIVE: انتقالی;
VERB: انتقال دادن, منتقل کردن, ورابردن, انقال دادن, واگذار کردن;
USER: انتقال, منتقل, نقل و انتقال, را انتقال, انتقال می
GT
GD
C
H
L
M
O
transition
/trænˈzɪʃ.ən/ = NOUN: انتقال, گذار, تحول, عبور, برزخ, مرحله تغییر, تغییر از یک حالت بحالت دیگر;
USER: انتقال, گذار, تحول, حال گذار, عبور
GT
GD
C
H
L
M
O
transparency
/tranˈsparənsē/ = USER: شفافیت, شفافیت در, شفافیت را
GT
GD
C
H
L
M
O
trends
/trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل;
USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های
GT
GD
C
H
L
M
O
trigger
/ˈtrɪɡ.ər/ = NOUN: ماشه, قلاب, پاشنه, ماشه اسلحه, گیره, سنگ زیر چرخ, چرخ نگهدار;
VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن;
USER: ماشه, باعث, آغاز کند, را آغاز کند, را آغاز
GT
GD
C
H
L
M
O
triggered
/ˈtrɪɡ.ər/ = VERB: راه انداختن, رها کردن, ماشه کشیدن;
USER: باعث, موجب, موجب شده, باعث شده, تحریک می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
true
/truː/ = ADJECTIVE: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین, راست, ثابت, راستگو, فریور;
VERB: ثابت یاحقیقی کردن;
USER: درست, واقعی, حقیقی, صحیح, راستین
GT
GD
C
H
L
M
O
truth
/truːθ/ = NOUN: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی, صداقت, حقانیت;
USER: حقیقت, صدق, راستی, راست, درستی
GT
GD
C
H
L
M
O
trying
/ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا;
USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
type
/taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه;
VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن;
USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه
GT
GD
C
H
L
M
O
types
/taɪp/ = NOUN: حروف;
USER: انواع, نوع, از انواع, به انواع, انواع مختلف
GT
GD
C
H
L
M
O
ui
= USER: UI, رابط کاربر, رابط کاربری, UI به, های UI,
GT
GD
C
H
L
M
O
ultimately
/ˈʌl.tɪ.mət.li/ = USER: در نهایت, نهایت, نهایتا, نهایت به, در نهایت به
GT
GD
C
H
L
M
O
unambiguous
/ˌʌn.æmˈbɪɡ.ju.əs/ = ADJECTIVE: غیر مبهم;
USER: غیر مبهم, بدون ابهام, مبهم, ابهام, غیرمبهمی را
GT
GD
C
H
L
M
O
uncheck
/ˌənˈCHek/ = USER: لغو انتخاب, تیک, برداشتن تیک, برداشتن تیک چک باکس, تیک گزینه
GT
GD
C
H
L
M
O
under
/ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر;
ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح;
ADVERB: در زیر;
NOUN: کسر;
USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
underlying
/ˌəndərˈlī/ = ADJECTIVE: در زیر قرار گرفته, اصولی یا اساسی;
USER: اساسی, زمینه, زمینه ای, زیربنایی, در زمینه
GT
GD
C
H
L
M
O
unification
/ˈjuː.nɪ.faɪ/ = NOUN: وحدت, یگانگی, یکی سازی, یک شکلی, تک سازی;
USER: وحدت, اتحاد, یگانگی, یکی سازی, تک سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
unit
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, دستگاه, یگان, در واحد, واحد به
GT
GD
C
H
L
M
O
units
/ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی;
USER: واحد, واحدهای, واحد های, واحدها, واحد در
GT
GD
C
H
L
M
O
up
/ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار;
PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی;
VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به
GT
GD
C
H
L
M
O
update
/ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن;
USER: به روز رسانی, روز رسانی, بروز رسانی, رسانی, به روز
GT
GD
C
H
L
M
O
updated
/ʌpˈdeɪt/ = VERB: جدید کردن, بصورت امروزی در اوردن, بهنگام در اوردن;
USER: به روز رسانی, به روز, به روز شده, روز رسانی, روز شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
updates
/ʌpˈdeɪt/ = USER: به روز رسانی, روز رسانی, روز رسانی های, به روز رسانی های, به روز رسانی ها
GT
GD
C
H
L
M
O
upgrade
/ʌpˈɡreɪd/ = VERB: بالا بردن, بالا بردن یا ترقی دادن;
NOUN: ترفیع, بهبود امکانات, سر بالایی;
ADVERB: از درجه بالا, بطرف بالا;
USER: ارتقاء, ارتقا, ارتقا دهید, روز رسانی, ارتقاء داده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
upgrades
/ʌpˈɡreɪd/ = NOUN: ترفیع, بهبود امکانات, سر بالایی;
USER: ارتقاء, ارتقا, ارتقاء و, از ارتقاء, به روز رسانی
GT
GD
C
H
L
M
O
uploaded
/ʌpˈləʊd/ = USER: آپلود, ارسال, ارسال شده, بارگذاری, بارگذاری شده
GT
GD
C
H
L
M
O
upon
/əˈpɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, بمحض, بر فراز, بمجرد;
USER: بر, پس از, بر اساس, روی, بر روی
GT
GD
C
H
L
M
O
usability
/ˌjuːzəˈbɪləti/ = NOUN: قابلیت استفاده, بکار خوری;
USER: قابلیت استفاده, قابلیت, قابلیت ها, قابلیت استفاده از, قابلیت استفاده به
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
used
/juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
user
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در
GT
GD
C
H
L
M
O
users
/ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده;
USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران
GT
GD
C
H
L
M
O
uses
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت, منفعت, اطلاق, تمرین, خاصیت;
USER: با استفاده از, استفاده, استفاده از, استفاده می, استفاده میکند
GT
GD
C
H
L
M
O
using
/juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن;
USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
utilize
/ˈjuː.tɪ.laɪz/ = VERB: بکار گرفتن, مورد استفاده قرار دادن, استفاده کردن از, بهرهبرداری کردن, بمصرف رساندن, بکار زدن;
USER: استفاده, استفاده از, بهره برداری, با استفاده, مورد استفاده قرار
GT
GD
C
H
L
M
O
utilizes
/ˈjuː.tɪ.laɪz/ = VERB: بکار گرفتن, مورد استفاده قرار دادن, استفاده کردن از, بهرهبرداری کردن, بمصرف رساندن, بکار زدن;
USER: با بهره گیری از, بهره گیری, با بهره گیری, بهره گیری از, با بهره
GT
GD
C
H
L
M
O
validation
/ˈvæl.ɪ.deɪt/ = NOUN: اعتبار, تایید, معتبر سازی, تایید اعتبار, صحت, تصدیق, تنفیذ, درستی;
USER: اعتبار, تایید اعتبار, تایید, صحت, معتبر سازی
GT
GD
C
H
L
M
O
valuation
/ˌvæl.juˈeɪ.ʃən/ = NOUN: ارزیابی, ارزشگذاری, بها, تقویم;
USER: ارزیابی, ارزش, ارزشگذاری, ارزش گذاری, قیمت گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
value
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, مقدار, ارزش های, قیمت, با ارزش
GT
GD
C
H
L
M
O
valued
/ˈvæl.juːd/ = VERB: سنجیدن, قیمت کردن, قدردانی کردن, گرامی داشتن;
USER: ارزش, به ارزش, ارزشمند, ارزش دارد, ارزش گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
values
/ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه;
USER: ارزش, مقادیر, ارزشهای, ارزش های, ارزش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
vandals
/ˈvand(ə)l/ = NOUN: خرابگر;
USER: خرابکاری, خرابکارها, خرابکاران, افراد ولگرد, وندالها,
GT
GD
C
H
L
M
O
variables
/ˈveə.ri.ə.bl̩/ = NOUN: متغیر;
USER: متغیر, متغیرهای, متغیرها, متغیر های, متغیر ها
GT
GD
C
H
L
M
O
variance
/ˈveə.ri.əns/ = NOUN: واریانس, اختلاف, مغایرت, نا سازگاری;
USER: واریانس, اختلاف, انحراف, تنوع, تغییرات
GT
GD
C
H
L
M
O
variances
/ˈveə.ri.əns/ = NOUN: واریانس, اختلاف, مغایرت, نا سازگاری;
USER: واریانس, واریانس های, تفاوت, واریانس ها, واریانسها
GT
GD
C
H
L
M
O
various
/ˈveə.ri.əs/ = ADJECTIVE: مختلف, گوناگون, متنوع, چندین, غیر متجانس, جورواجو, چند تا;
USER: مختلف, های مختلف, گوناگون, متنوع, مختلف از
GT
GD
C
H
L
M
O
ve
/ -v/ = USER: ام, ایم, درک, کرده اید, اید
GT
GD
C
H
L
M
O
vendor
/ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف;
USER: فروشنده, فروشندگان, فروشنده به, فروشنده را, های فروشنده
GT
GD
C
H
L
M
O
vendors
/ˈven.dər/ = NOUN: فروشنده, دستفروش, بایع, طواف;
USER: فروشندگان, فروشندگان در, فروشندگان را, فروشندگان به, به فروشندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
verities
= NOUN: حقیقت, صحت, صدق, iخن راiت, راiتی, واقعیت, چیI واقعی;
USER: حقایق,
GT
GD
C
H
L
M
O
version
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی
GT
GD
C
H
L
M
O
versions
/ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه;
USER: نسخه, نسخه های, نسخههای, از نسخه, نسخه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
versus
/ˈvɜː.səs/ = PREPOSITION: در مقابل, در برابر, برضد;
USER: در مقابل, مقابل, برابر, در برابر, نسبت به
GT
GD
C
H
L
M
O
very
/ˈver.i/ = ADVERB: بسیار, خیلی, چندان, زیاد, بسی;
ADJECTIVE: همان, واقعی, حتمی;
USER: بسیار, خیلی, های بسیار, کاملا, است بسیار
GT
GD
C
H
L
M
O
view
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
VERB: دیدن, از نظر گذراندن;
USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
views
/vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت;
USER: نمایش, دیدگاه, دیدگاه های, دیدگاه ها, ها نمایش ها
GT
GD
C
H
L
M
O
virtual
/ˈvɜː.tju.əl/ = ADJECTIVE: مجازی, واقعی, موجود بالقوه, تقدیری;
USER: مجازی, های مجازی, مجازی را, مجازی به, مجازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
visibility
/ˌvizəˈbilitē/ = NOUN: دید, میدان دید, پدیداری, قابلیت دیدن;
USER: دید, قابلیت دید, پدیداری, دید را, میدان دید
GT
GD
C
H
L
M
O
visible
/ˈvɪz.ɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل رویت, نمایان, مریی, پدیدار, پیدا, دیده شدنی, وابسته به بینایی;
USER: قابل رویت, قابل مشاهده, قابل مشاهده است, نمایان, پدیدار
GT
GD
C
H
L
M
O
visit
/ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت;
VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن;
USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید
GT
GD
C
H
L
M
O
visual
/ˈvɪʒ.u.əl/ = ADJECTIVE: بصری, دیداری, دیدنی, عینی, دیدی, وابسته به دید;
USER: بصری, دیداری, های بصری, بصری است, بصری را
GT
GD
C
H
L
M
O
visualize
/ˈvɪʒ.u.əl.aɪz/ = VERB: تجسم کردن, متصور ساختن, تصور کردن, در پیش چشم نمودار کردن;
USER: تجسم کردن, تجسم, تجسم کنید, را تجسم, متصور ساختن
GT
GD
C
H
L
M
O
want
/wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری;
VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن;
USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند
GT
GD
C
H
L
M
O
warehouse
/ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی;
VERB: انبار کردن;
USER: مخزن, انبار, ذخیره سازی, های انبار, انبار در
GT
GD
C
H
L
M
O
warehouses
/ˈweə.haʊs/ = NOUN: انبار کالا, مخزن, انبار گمرک, مکان انباره, بارخانه, محل تخلیه کالا از واگن وبارگیری ان در کشتی;
USER: انبارها, انبار, انبارهای, انبارها را, انبارها در
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
way
/weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک;
USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو
GT
GD
C
H
L
M
O
we
/wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع;
USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از
GT
GD
C
H
L
M
O
web
/web/ = NOUN: تار, بافته, تار عنکبوت, بافت یا نسج, تنیده;
VERB: تنیدن;
USER: وب سایت, وب, وب را, وب است, های وب
GT
GD
C
H
L
M
O
welcome
/ˈwel.kəm/ = NOUN: خوش آمد, خوشامد, خوش باش;
VERB: خوشامد گفتن, پذیرایی کردن;
USER: خوش آمد, خوش آمدید, انجمن خوش آمدید, خوش آمد گویی, خوشامد
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
were
/wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
whenever
/wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه;
USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که
GT
GD
C
H
L
M
O
where
/weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی;
USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا
GT
GD
C
H
L
M
O
whether
/ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا;
PRONOUN: چه;
USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
whilst
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حالیکه, در مدتی که, در خلال مدتی که, ضمناینکه;
USER: در حالیکه, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که به
GT
GD
C
H
L
M
O
white
/waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ;
NOUN: سفیدی;
USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و
GT
GD
C
H
L
M
O
width
/wɪtθ/ = NOUN: عرض, پهنا, ضخامت, وسعت, پهنه, عریضی, چیز پهن;
USER: عرض, پهنا, ضخامت, با عرض, وسعت
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
window
/ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه;
VERB: پنجره دار کردن;
USER: پنجره, پنجره را, پنجره ای, پنجره به, پنجره ی
GT
GD
C
H
L
M
O
windows
/ˈwɪn.dəʊ/ = NOUN: پنجره, دریچه, ویترین, روزنه;
USER: پنجره ها, ویندوز, پنجره, پنجره های, پنجره ها را
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
within
/wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی;
PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی;
USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
wizard
/ˈwɪz.əd/ = NOUN: جادو, نابغه, جادو گر, طلسمگر;
USER: جادوگر, ویزارد, جادوگر به, ویزارد به, جادوگر در
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
would
/wʊd/ = NOUN: تمایل;
VERB: ایکاش;
USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم
GT
GD
C
H
L
M
O
writer
/ˈraɪ.tər/ = NOUN: نویسنده, راقم, سخنور, خامه ران, مصنف;
USER: نویسنده, نویسنده ای, نویسنده ی
GT
GD
C
H
L
M
O
xml
/ˌeks.emˈel/ = USER: XML, XML بررسی, کاپرفیلد, XML را, xml در
GT
GD
C
H
L
M
O
you
/juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها;
USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در
GT
GD
C
H
L
M
O
your
/jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی;
USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در
1093 words